اهميت مديريت ريسك
در استقرار حاكميت شركتي
محمدحسن حقيقي
كارشناس اقتصادي
مديريت ريسك يكي از عناصر كليدي در بانكداري نوين است كه بدون توجه كافي به آن، امكان عملياتي شدن حاكميت شركتي موثر وجود ندارد. يكي از مهمترين ابزارها و شيوههايي كه ميتواند جهت تقويت حاكميت شركتي در هر بانك يا موسسه اعتباري غيربانكي مورد استفاده واقع شود «نظام مديريت ريسك كارآمد» است. در واقع، وجود مديريت ريسك موثر در شبكه بانكي سبب بهبود عملكرد بانكها در مواقع بحراني ميشود. توضيح آنكه بعضي از ريسكها هستند كه در صنعت بانكداري به صورت ذاتي وجود دارند و بانكها نميتوانند خود را از مواجهه با آنها حفظ كنند. علت اصلي وجود چنين ريسكهايي، نسبت بدهي به دارايي بالا در صنعت بانكداري است. در واقع از آنجا كه نرخ بازده سهام هر شركتي به ارزش داراييهايش بستگي دارد، گرايش طبيعي بانكها در اين جهت خواهد بود كه تا آنجا كه ممكن است نسبت بدهي به دارايي خود را بالا نگه دارند؛ آن هم از طريق افزايش پيوسته حجم سپردههايي كه در اختيار دارند. اما به هر حال بالا نگه داشتن نسبت بدهي به دارايي، اين خطر را به همراه دارد كه حتي يك ضرر كوچك در داراييهاي بانك، ممكن است براي از بين بردن كل سرمايه بانك كافي بوده و سبب سقوط بانك شود. همچنين، به دليل وجود اثر سرايت (contagion effect) در نظام بانكي، سقوط يك بانك ميتواند منبعي براي ايجاد بيثباتي سيستميك شديد در كل شبكه بانكي محسوب شود؛ به ويژه اگر بانك مذكور بزرگ بوده و داراي اهميت سيستمي باشد. با توجه به آنچه مطرح شد، ضروري است كه بانكها علاوه بر حفظ سرمايه در سطوح مناسب، به ميزان ريسكي كه در فعاليتهايشان وجود دارد نيز بهشدت حساس باشند. اين خود نيازمند آن است كه بانكها سيستمهايي را توسعه دهند كه بتواند به بانك در شناسايي، اندازهگيري، ارزيابي و نهايتا كنترل ريسك، كمك كند و از اين طريق در واقع به انجام مديريت ريسك موثر و كارا توسط بانك بينجامد. علاوه بر اين، لازم است هياتمديره و مديريت ارشد بانك توانايي و تخصص كافي براي اطلاع يافتن از تمامي ريسكهاي موجود در صنعت بانكداري را داشته باشند. همچنين، لازم است اين اشخاص بهبود فرهنگ مديريت ريسك در بانك را جزو لاينفكي از وظايف خود تلقي كنند. در واقع بايد پروسههاي كاهشدهنده ريسك را ايجاد كرده و از طريق كنترل داخلي موثر، آنها را تقويت كنند. در پايان لازم به ذكر است كه مقوله مديريت ريسك يكي از عناصر كليدي در بانكداري نوين است و بدون توجه كافي به اين مساله نميتوان به عملياتي شدن حاكميت شركتي موثر اميد زيادي داشت. اين در حالي است كه متاسفانه در اكثر بانكهاي كشور، واحدها و ادارههاي مرتبط با مديريت ريسك (به دلايل مختلف) جايگاه مهمي در ساختار سازماني بانكها ندارند و معمولا اهميت و كاركردهاي آنها توسط مديرانارشد جدي گرفته نميشود. اين روند در آينده نيازمند اصلاح است.