فلك را سقف نشكافيد
صبر كنيد
سيد علي ميرفتاح
يكي از گرفتاريهاي جدي تهران، تو بگو ايران، اين است كه سرعت تغييرات در آن بالاست. مسوولان دنبال تغييرند، مردم چشم انتظار تغييرند و مصلحان اجتماعي دم از تغيير ميزنند. 90 درصد اينها كه نامزد شوراي شهر بودند شعارشان تغيير بود و براي تغييرات محسوس سوداي زير و زبر كردن شهر را در سر ميپروراندند و دنبال طرحهاي نويي بودند كه درافكنند و ظاهر و باطن شهر – تو بگو مملكت را – عوض كنند. طي اين ده، دوازده سال اخير، بلكه بيست و بيست و پنج سال اخير سرعت تغييرات زياد بود، هنوز هم در جاي جاي شهر كارگران مشغول كارند تا پهني را تنگ كنند، تنگي را پهن؛ يكطرفهاي را دو طرفه كنند، دو طرفهاي را يكطرفه؛ خانههاي قديمي را نو كنند،نوها را به شكل و شمايل قديمي درآورند و... سرعت تغييرات در شهر ما – و شهرهاي شما – چنان زياد بوده و همين الان هم زياد است كه مجال هر نوع تامل و درنگي را از بزرگ و كوچك سلب كرده است. متاسفانه يك سوءتفاهمي هم اين وسط پيش آمده و چنين تلقي شده كه مديريت جهاني مترادف است با سرعت و عجله. يعني چنين استنباط ميشود كه شهرداري كه سريع دست به كار ميشود و بيمعطلي شروع به كوبيدن و ساختن ميكند، جهاديتر و انقلابيتر است تا شهرداري كه براي هر تغييري در شهر، دست و دلش ميلرزد، هزاران ملاحظه را در نظر ميگيرد، حواسش به گذشته و آينده هست و در ظاهر و باطن نگران تغييرات، ولو تغييرات مطالعه شده و برنامهريزي شده است و... . ما بيمحابا ايدههاي خام خود را عملي ميكنيم و از ترس اينكه عمر مديريتمان سرآيد از تامل و درنگ پرهيز ميكنيم. هر تغييري در شهر،حتي تغييرات كوچك، تاثيراتي عجيب و غريب و فراگير و دايمي دارند كه عمدتا از آنها غافليم. يك لامپ روشن كردن ساده زير درختان شهر، تاثيراتي پايدار بر زندگي پرندگان دارد كه عموما از آنها غافليم. حتي تغيير خوب و به ظاهر ضرور هم تاثيراتي غيرقابل جبران و بعضا خطرناك دارد چه برسد به تغييرات بد و غيرضرور. همه اميد من به شوراي شهر جديد است كه قدري دست به عصاتر راه برود و جلوي اين همه كوبيدن و ساختن و تغيير را بگيرد و شهرداري انتخاب كند كه سوداي اتوبان كشيدن و تونل زدن و منوريل علم كردن و فيل هوا كردن در سر نپروراند. بياييد سردمدار تامل و درنگ شويد و شهر را همين طور كه هست حفظ كنيد و همه هم و غمتان را و همه توانتان را صرف اين ايده درخشان كنيد كه بيساماني شهر را سامان دهيد. باور كنيد تهران بيش از اين خيابان نميخواهد. همين قدر اتوباني كه كشيده شده از سرش هم زياد است حتي ساختمان هم اينهايي كه هستند بيست، سي درصد مازاد نياز واقعياند. به جاي اينكه فلك را سقف بشكافيد، بنشينيد و فكر كنيد ببينيد چطوري ميشود از شر اين بينظمي و اين شلوغي سرسامآور و اين سر و صداي آزارنده و اين هواي آلوده نجات پيدا كرد. باور كنيد اگر همه خيابانها و اتوبانهاي موجود را دو برابر كنيد باز هم گرفتار گرههاي كور ترافيكي خواهيد بود و باز هم مردم به كار و زندگيشان نخواهند رسيد و باز هم دود است و بوق است و بياعصابي و خستگي. مردم رابطه خوبي با شهر ندارند. يك دليلش همين است كه آنقدر در ظاهر و باطن شهر دست ميبريم كه نميگذاريم شهر و شهروندان با هم انس بگيرند. ما بابت ندانمكاريهاي بسيار مردم را از زندگي شهري كلافه كردهايم. برايشان پارك آب و آتش ساختهايم كه بروند صفا كنند، اما چون فكر پاركينگ نكردهايم باعث شدهايم كه اينها بعد از كلي تحقير و تخفيف و اعصاب خردي و ربودن جاي پارك از ديگري به چنين صفايي دست يابند. عجالتا همين قدر از نمايندگان جديد شورا خواهش كنم كه قدري به فكر تامل و درنگ باشند، حرف از تغيير نزنند، جلوي ساخت و سازهاي الكي را بگيرند و تهران- تو بگو كشور را- جاي زندگي كنند نه قلمرويي براي ماشينهاي پيشرونده. پاريس و ليسبون و بوداپست و وين چه كردهاند كه هم شهرشان را حفظ كردهاند و هم به توسعه دست يافتهاند؟