سعوديها بازنده
قطع رابطه با قطر هستند
محمدعلي ابطحي
مساله قطع رابطه عربستان و چند كشور عربي با قطر، گرچه به اعتقاد من طول نخواهد كشيد و حل و فصل خواهد شد اما دركل قابل توجه است.
اين ماجراي سياسي فراتر از بحث منطقهاي است و براي همه سياست در همه جا و در ايران هم قابل توجه است.
قطر كشوري است كه بيش از دو دهه است كه ضربهگير كشورهاي خليج فارس است. قطر سياست خارجه متفاوتي داشت. علاوه بر اينكه از همه كشورهاي منطقه زودتر روابط ديپلماتيكش با اسراييل آشكار شد، اما هميشه بر خلاف سياست كشورهاي عربي، مواضعي خلاف جريان مسير آب داشت. اين سياست قطر خيلي به منطقه كمك ميكرد. حماس وقتي از اردن بيرون رانده شد، قطر پذيرفت كه ميزبان آنها باشد. وقتي سوريه ناامن شد، خيلي از مخالفان
به آنجا رفتند.
طالبان و القاعده كه در افغانستان سركوب شدند و افغانستان اشغال شد، گمان ميرفت ماجراي طالبان تمام شده است. در زندان گوآنتانامو بازجوييهاي پيچيده صورت گرفت. اما باز هم طالبان و القاعده در افغانستان عمليات داشتند و ماجرا تمام نشده بود. به پيشنهاد كرزاي قرار شد با طالبان مذاكره شود، دو طرف پذيرفتند كه قطر محلي باشد كه طالبان در آن دفتر باز كنند و گفتوگو با طالبان امكانپذير باشد.
سالها پيش وقتي در لبنان بين گروههاي مختلف بنبست ايجاد شد، باز قطر كشوري بود كه همه گروههاي لبناني قبول كردند كه در آن كشور جلسه برگزار كنند و مشكل لبنان حل شد.
درمورد داعش هم برخورد آرام كردند.
در حوزه فرهنگي هم قطر طرفدار اسلام سياسي بود و با اخوانالمسلمين رابطه داشت. حتي اين رابطه را بعد از سقوط مرسي در مصر با اخوان ادامه داد.
هر كدام از اين سياستها البته كه باعث خشم بخشي از كشورهاي منطقه ميشد. اما همه اينها به اصطلاح ايرانياش سوپاپ اطمينان بود براي كشورهاي خليج فارس.
رهبران سابق عربستان سعودي گويا اين را ميفهميدند و اعتقاد داشتند با روابط خوب با قطر، ميتوانند بسياري از خطرات را با سياستهاي قطر حل و فصل كنند و از اين دريچه استفاده كنند.
اما سياستمداران جوان و بيتجربه عربستان گمان كردند كه چون پول دارند و با امريكا دوست شدهاند، به اين دريچه نياز ندارند، دنبال بهانه گشتند تا روابط با قطر را قطع كنند تا منطقه را
يكدست كنند.
سياست يكدست كردن و راه تنفس نگذاشتن براي مخالفان و حتي تروريستها مشكل سياسي منطقه را حل نميكند. در يك سياست سليم بايد از اين دريچه استقبال كرد. حالا كه قطر چه براساس سياست خودش يا سياست جمعي و منطقهاي حاضر شده اين رفتار را دنبال كند، بايد از آن به صورت پنهان حمايت كنند.
به سه دهه پيش برگرديم. غربيها و سكولارها در الجزاير وقتي ديدند كه اسلامگرايان در انتخابات شهرداري پيروز شدند، عليه آنان كودتا كردند. نتيجهاش اين شد كه ميليونها الجزايري كشته شدند و بناي افغان العرب و طالبان و القاعده را نيروهاي ناراضي الجزايري گذاشتند. اگر در آن موقع ميپذيرفتند كه شهرداريها در اختيار اسلامگراها باشد و طبعا آنها را پاسخگو ميكردند، مسير خشونت و اسلام و دنياي غرب و افغانستان و عراق به گونه ديگري بود.
قطع رابطه با قطر از اين لحاظ ميتواند به ضرر عربستان باشد.
خدا كند قطر از ابزارهاي گسترش خشونت استفاده نكند و منطقه ناامن نشود. اما قطر دو ابزار مهم براي به هم ريختگي منطقه دارد.
يكي اينكه ميتواند از اين نيروهاي انقلابي و حتي تروريست كه قطر آنها را در چارچوب نگه داشته بود، آزاد كند و از آنان بخواهد كه منافع سعودي و دوستانش را به هم بريزد. اين يك خطر جدي است.
ابزار دومي كه قطريها دارند تلويزيون الجزيره است. اساس قدرت اين سه دهه قطر، داشتن اين تلويزيون است. وقتي كه اين تلويزيون كارش را آغاز كرد و نخستين تلويزيون نسبتا بيطرف منطقه بود كه با سرمايهگذاري زيادي انجام شد.
اين تلويزيون رسانه همه دنياي عرب شد و اصليترين قدرت قطر. رهبران بزرگ دنيا مثل بوش يا رهبران كشورهاي اروپايي به خصوص در ايام جنگ امريكا و افغانستان هر وقت با امير قطر ملاقات ميكردند از الجزيره صحبت ميكردند و امير هم خيلي شيك ميگفت كه
رسانهها آزادند.
رهبران عرب از الجزيره خيلي دلپر داشتند. گاهي هم ابراز ميكردند. حتي ايران هم در يك برههاي خبرنگارش را اخراج كرد. اما قدرت قطر بود. در اين ماجراي قطع رابطه اگر طول بكشد، نقطه آسيبپذيرسعوديها، تلويزيون الجزيره خواهد بود.
اميدوارم اين اختلافات منطقهاي با گفتوگو حلو فصل شود.
عربستان سعودي هم تنها يك نقطه قوت دارد، جيب گشاد. اما پول و رشوه، كوتاهمدت جواب ميدهد.
درمجموع اين قطع رابطه با قطر اگرچه به ايران ربطي نخواهد داشت اما يقينا به توسعه و رشد تروريستها منجر خواهد شد. رفتار سعوديها در ميزباني از ترامپ فضا را براي تروريستها بازتر كرد. آن رفتار تحقيرآميز بود و بر موج اين تحقير، داعش ميتواند سوار شود.