• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3824 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۱۷ خرداد

بعد از پسر

سيد علي ميرفتاح

هنوز اندكي از شادي انتخابات رياست‌جمهوري نگذشته كه خبرهاي تلخ بر سرمان هوار مي‌شوند و كام‌مان را تلخ مي‌كنند. خبر تلخ كابل دل هر انساني را- فارغ از نژاد و مذهب- به درد مي‌آورد. جماعتي شقي و از خدا بي‌خبر، به اسم خدا و به رسم شيطان مردم بي‌گناه را مي‌كشند و هزاران خانواده را عزادار مي‌كنند. شنيدم كه مشهدي‌ها به كنسولگري افغانستان رفته‌اند و براي ابراز همدردي و به ياد قربانيان اين حادثه دلخراش شمع روشن كرده‌اند. ما و كابلي‌ها قوم و خويشيم و مشتركات بسيار داريم. دولت بنا به وظيفه ديپلماتيك خود رسما به آنها تسليت گفته و ترور را محكوم كرده. خوب است كه ملت هم اين كار را بكنند و به شكلي معقول و متين به برادران و خواهران افغان خود تسليت بگويند و در اين مصيبت جانكاه، شريك غم ايشان باشند. حادثه لندن هم به همين اندازه مصيبت‌بار است. به خصوص وقتي آدمكش‌ها به اسم «الله» تيغ بر مي‌كشند و در ميان مردمان بيگناه مي‌افتند، غم و اندوه‌مان دوچندان مي‌شود. بعضي‌ها بابت كينه‌اي كه از غرب دارند، فكر مي‌كنند از كشته شدن مردم مغرب زمين نبايد ناراحت شوند. فكر مي‌كنند چون دولتمردان غربي، اهل ظلم و ستم بوده‌اند و حق و حقوق شرقي‌ها را پايمال كرده‌اند، حالا بايد تقاص پس بدهند. اما مردم بيگناه لندن و پاريس كه نبايد تقاص آن ظلم و ستم‌ها را پس بدهند. پس شايسته است كه براي آنها نيز دل بسوزانيم و ابراز همدردي كنيم و با صدايي رسا به همه مردم عالم اعلام كنيم كه ما شريك غم همه مظلومان جهانيم و بر همه ظالمان- حتي ظالماني كه به نام خدا و پيغمبر ظلم مي‌كنند- مي‌شوريم...
اما در اين ميان خبر تلخ ديگري هم مثل آوار بر سرمان فرو ريخت. شنيدم كه همكار ارجمندمان علي شكوهي، پسر نازنينش را از دست داده و در سوگ او نشسته است. هيچ غمي سنگين‌تر از اين نيست كه پدري، پسر دسته گلش را به خاك بسپرد و در فراغش اشك بريزد. روضه نمي‌خوانم و داغ دل اين پدر بزرگوار را تازه نمي‌كنم، هر چند داغ كدام پسري بر دل پدر سرد مي‌شود؟ خداوند خودش به اين رفيق بزرگوار ما صبر دهد و در تحمل اين مصيبت مقاومش كند. روح پسر را قرين رحمت و آرامش بگرداند و بازماندگانش را صبر و اجر عنايت بفرمايد. رسم بر اين است كه براي كاستن از بار غم عزيزان‌مان، ذكر مصيبت سيدالشهدا مي‌كنيم تا در برابر آن «ما اعظم مصيبتها» قدري آرام بگيريم و دردمان سبك شود. من هم براي تسكين دل آقاي شكوهي نازنين، مرثيه‌اي بي‌نظير از مرحوم ايرج را بازگو مي‌كنم به اين اميد كه در پرتو عنايت اهل بيت، دل اين خانواده معزي آرام گيرد.
رسم است هركه داغ جوان ديد دوستان/ رأفت برند حالت آن داغ ديده را/ يك دوست زير بازوي او گيرد از وفا/ وان‌ يك ز چهره پاك كند اشك ديده را/ آن ديگري بر او بفشاند گلاب قند/ تا تقويت شود دل محنت كشيده را/ يك چند دعوتش به گل و بوستان كنند/ تا بركنندش از دل، خار خليده را/ جمعي دگر براي تسلاي او دهند/ شرح سياه كاري چرخ خميده را/ القصه هر كسي به طريقي ز روي مهر/ تسكين دهد مصيبت بر وي رسيده را/ آيا كه داد تسليت خاطر حسين/ چون ديد نعش اكبر در خون تپيده را/ آيا كه غمگساري و انده بري نمود/ ليلاي داغ ديده محنت كشيده را/ بعد از پسر دل پدر آماج تير شد/ آتش زدند لانه مرغ پريده را...
خداوند خودش سايه غم را از سرمان دور كند و دل‌هاي خسته‌مان را به كرم مرهمي بفرستد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون