كوچههاي آشنايي
محمد زينالي اُناري
پژوهشگر فرهنگ عامه
دوران كودكيام بود و به اتفاق پدرم به مراسم عزاداري عشاير رفته بوديم. آنها چوبهاي درازي در دست داشتند و با آن شاخصي ميگفتند و گرد يك نقطه مركزي ميگرديدند و سر آخر روضه خوانده شد و در همان جايي كه ايستاده بودند نشستند. چادر (اوبه) در يك طرف بود و ميدان در جلوي آن. همه كارها پيرامون اين ميدان صورت ميگرفت و چادرهاي نمدي و طويله گوسفندان در دور آن تعبيه شده بودند. ما كه رفتيم داخل چادر، از در آن ميدان روبهروي چادر ديده ميشد. نظير اينگونه ميدانها در روستاها و شهرها هم بود. اما اين ميدان همانند آنكه چادر بزرگ خاندان در فرماندهي ميدان بود، در مركز روستا يا محلههاي شهري قرار داشت.
اغلب روستاها و چادرهاي عشايرنشين بستگي بسياري به مسجد و ميدان مركزي داشتند و شبيهخوانيها و اعلانهاي آنها در همان جا شكل ميگرفت. اما در شهرهاي امروزي، بمباراني از كوچه و ميدان وجود دارد. پيشتر در اغلب شهرها يك يا نهايتا دو ميدان اصلي وجود دارد كه از قديم مجسمه در يك ميدان ساخته شده بود و ميوه و بذر فروشي در ميدان ديگري توزيع ميشد. ميدانهاي قديم جنبه سياسي و تجاري داشتند و البته ميدانهاي امروز هم چنين نقشي را ايفا ميكنند اما نقش آنها بيشتر نمادين است. بعدتر، پاساژها، ساختمانهاي اداري و... هم به اين جمع اضافه شدند و شكل ميدانهاي قدرت و اقتصاد از فضاهاي گرد و تجمعهاي انساني فاصله گرفت.
اما ميان اين ميدانها و ميدانهاي پيشين يك تفاوت اساسي وجود داشت. در گذشته در ميدانهاي روستاها و حتي شهرها، همه براي هم شناخته و آشنا بودند. غريبه تكمضراب بود و همه او را از دور ميشناختند. حتي در كوچههاي محلات هم افراد غريبه و عضو محلات ديگر اجازه حضور مداوم نداشتند و رفت و آمدها بايد شناسنامه مثبت و پذيرفته شدهاي ميداشتند. ميدان محله مانند يك اندروني مشترك براي اعضاي محله بود و حضور غريبه در آنجا تقريبا نامحرم يا نگرانكننده بود. اما در ميدانهاي جديد شهرها ديگر مردم با هم ناآشنا بوده و يك جور رستاخيز و حضور ناآشناي مردم را به خود ميديد.
ميدانهاي شهري مدرن به جاي ميدانهاي قديم كه همه آشنا، خويشاوند يا هم محله و شهروند و شناخته شده بودند، شبيه توصيفهايي بود كه پيشتر از رستاخيز و آخرت ميشد. همه غريبه، هر كسي در پيكار خود و بدون ارتباط اساسي با هم حاضر ميشدند. به ويژه وقتي كه مراسم شب عيد يا تظاهراتهاي رسمي شكل ميگرفت، مردم به صورت عضوي از جماعت بيكران حاضر شده و نمود مييابند و چه خوب مراقب باشند تا در سيل عظيم لِه نشوند. امروزه هم اگر اقتصاد و سياست بخواهد خود را به نمايش بگذارد، حضور مردم را در چنين ميدانهايي نمود ميبخشد. بسياري از پاساژها و فعاليتهاي تجاري و همچنين فعاليتهاي ديني و فرهنگي از ميدانها و فضاهاي سرشار از حضور روزمره مردم بهرهمند ميشوند.
ديگر شهرها در تسلط ميدانها و حضور انساني و بلندگوهاي آن نيستند، بلكه اقتدار اجتماعي از ميدانهاي مركزي شهر و روستا به بخش ديگري سوق پيدا كرده است. مردم امروز از طريق شناسنامه، قوانين و متنهاي نوشته شده و... است كه به هم ميپيوندند و خويشاوندي و تجمع قدرت خود را به مليت، عضويت و همراهي داده است. ديگر كسي نميتواند دور محله خود خط بكشد يا به غريبهها نگاه پرسشگرانه داشته باشد. امروز در شهركها و بازارچههاي كوچك هم هر غريبهاي ميتواند عضويت و استقرار يابد و فعاليت كند و آنچه نظمدهنده و شكلدهنده است، قراردادها و صورت جلسهها است. با اين حال هنوز هم محله و كوچههاي آشنايي به صورت اسطوره يا داستان فرهنگي در ميان مردم وجود دارد و هرازگاهي شخصي پيدا ميشود كه براي ايجاد ارتباط با افراد نشان از همسايگي يا خويشاوندي ميدهد.
اما جماعت شدن و شناخته بودن در وضعيت امروزي، بيش از كوي و ميدان يا خويشاوندي و هم محله بودن به روابط دبستاني و كاري يا عضويت فرهنگي و اقتصادي تعلق دارد. جماعتها از جنبه عيني و رودررو به روابط تعريف شده و مشابه هم سوق پيدا كرده است. امروز حتي هم محلهايها در كوچه يا ميدان محل جمع نميشوند و اغلب تجمعها به صورت روابط خردهفرهنگي ميان افراد همفكر و همكار صورت ميگيرد. ديگر حتي در قهوهخانهها هم همسايهها گرد هم نميآيند و اغلب، اوقات آزاد را مردم در خانههاي خود به سر ميبرند. چراكه با افزايش نقاط تردد شهرها و تعداد ميدان و كوچه، شكل داخلي خانهها هم اضافهتر شده و به ارتباطات اجتماعي پيوند يافته است.
شكل كوچههاي آشنايي و ميدانها از يك ميدان ساخته شده ساده تا نقشه پر از خانه و اتاق شهر افزايش پيدا كرده است. امروزه حتي روابط تلفني به صورت نوشتاري و تصويري هم ايجاد شده و مردم در حين اينكه در خانه يا اتاق كار خود نشستهاند، با هم ارتباط دارند. اخيرا كوچهها از شكل كاملا سه بعدي به صورت سيم و كانال در آمد و مردم را به هم وصل كرد و روابط هر قدر به سمت مهارتي و فرهنگيتر شدن و غيرحضوري شدن پيش رفت. تفاوت ديگر اين دو نوع آشنايي اين است كه در كوچهها و ميدانها نظارت ساده يك ريشسفيد و جذبه نگاه او كافي بود كه همه گوش به فرمان او باشند، اما در جماعتهاي امروزي، اغلب غريبههاي ديروزي از طريق اتصالات تلفني به صورت صميمانهاي با هم ارتباط مييابند.