تاثير تغيير تئوري سياست خارجي امريكا بر خاورميانه
ماني محرابي
عضو هيات علمي انديشكده روابط بينالملل
حل بحران كنوني خاورميانه در وهله نخست نيازمند مرتفع ساختن پارامترهاي تنشزايي است كه به اين بحران نسبتا طولانيمدت دامن زدهاند كه به عنوان نمونه در بعد منطقهاي ميتوان به پارامترهايي چون عدم وجود دموكراسي در كشورهاي عموما عربي منطقه، جبههگيري دولتهاي عربي در مواجهه با مطالبات اجتماعي مردم، بروز موج خشونتطلبي در جهت محقق شدن مطالبات اجتماعي، بهرهمندي گروههاي تروريستي از پتانسيل خشونتطلبي در ميان مردم و نهايتا ضعف شديد نظامي و اجتماعي دولتهاي عربي در برابر قدرتگيري گروههاي تروريستي اشاره كرد. در ابعاد فرامنطقهاي نيز دخالت قدرتهاي جهاني مانند ايالات متحده، روسيه و ناتو و عدم ملحوظ دانستن شرايط اجتماعي خاص حاكم بر منطقه خاورميانه از عوامل تنش در منطقه است. در اين ميان دامن زدن به جنگهاي مذهبي و قومي از سوي بازيگران منطقهاي خصوصا عربستان سعودي و تركيه بر آتش بحران منطقهاي افزوده است. در كنار تمام عوامل ذكر شده، عوامل ديگري نيز مانند نگاه صرف ژئواكونوميك و ژئواستراتژيك فاقد پارامترهاي فرهنگي قدرتهاي جهاني به كشورهاي غرب آسيا و شمال آفريقا در ادامه و تشديد بحران چند ساله منطقه بهشدت تاثيرگذار است.
نقش و ميزان تاثيرگذاري ايالات متحده در معادلات منطقه به هيچوجه قابل انكار نيست به نوعي كه اين كشور با تصميمات خود توانايي تغيير تئوري سياست بينالملل اكثر كشورهاي منطقه را داراست زيرا به دليل روابط متقابل واشنگتن با اكثر قدرتهاي منطقهاي، اين قدرتها براي تطابق صحيح سياستهاي خود با اين قدرت بينالمللي در جهت حفظ منافع خود، به موازات تغييرات تئوريك سياسي در كاخ سفيد به تغيير سياستهاي خود دست خواهند زد. اما با توجه به تغييرات عديده در راس تيم سياستگذاري كاخ سفيد، ايالات متحده تاكنون به سياستي شفاف و عيني در قبال خاورميانه دست نيافته و اين مساله متحدان اين كشور را دچار سردرگمي كرده است به طوري كه بازيگران منطقهاي در وهله نخست سعي در مجاب كردن واشنگتن در جهت اعمال سياست صحيح مطابق با منافع خود دارند و در وهله دوم درصدد اتخاذ راهكارهاي مناسب در راستاي انعطاف سياسي همسو با ايالات متحده هستند.
يكي از اين بازيگران تركيه است. آنكارا به طور واضح كردها را به عنوان تهديدي داخلي دستهبندي كرده و فارق از تمام جريانهاي مبتني بر بحران سوريه، اكراد را با پشتيباني نيروي انساني بالغ بر بيست و پنج ميليون نفر، نيروي بالقوه قدرتمند در جهت مقابله با حكومت و دولت تركيه ميداند. در اين شرايط طبيعي است حمايتهاي واشنگتن از كردها در جهت مقابله با دولت سوريه و داعش موجب نگراني تركيه شده و آنها را در مقام مقابله با ايالات متحده قرار دهد. پنتاگون هفته گذشته با هدف تسهيل در مبارزه با داعش و بازپسگيري شهر رقه، ارسال تجهيزات نظامي به كردهاي سوريه را در قالب نيروهاي دموكراتيك سوريه آغاز كرد و از آن جهت كه قسمت عمده نيروهاي دموكراتيك سوريه را افراد شاخه نظامي حزب اتحاد دموكراتيك يعني يگانهاي مدافع خلق تشكيل ميدهند، آنكارا به جبههگيري در قبال اين تصميم پرداخته است. نگراني تركيه اتصال دو منطقه تحت كنترل كردهاي سوريه در شمال اين كشور است، منطقهاي متشكل از شمال استانهاي حسكه، رقه و قسمت شمال شرقي حلب كه در صورت اتصال به منطقه عفرين در شمال غرب استان حلب، نيروهاي كرد سوري كنترل كامل تمام قسمتهاي شمال سوريه را در دست خواهند گرفت. اين مساله به تضاد دو كشور ايالات متحده و تركيه به عنوان دو متحد در منافع ناتو ختم خواهد شد. بازيگر بعدي عربستان سعودي است. عربستان كه در رويارويي خود با ايران در جهت ايجاد دوگانه هژموني در خاورميانه از تمام پتانسيل خود بهره برده اكنون و با رسيدن به بن بست در اين تقابل، دو راه پيش روي خود داشت، صلح با ايران و صلح با رژيم اسراييل كه با كمك ايالات متحده و با وعده بهبود در روابط ميان واشنگتن و رياض، طرح دوم به واقعيت پيوست. اما رياض به زودي با يك چالش بسيار بزرگ مبتني بر رابطه با رژيم اسراييل رو به رو خواهد شد. اين كشور كه در نبردهاي اعراب و اسراييل يكي از حاميان اصلي جبهه اعراب بوده و در كنار اين مساله با بهرهگيري از موضعگيريهاي ديپلماتيك خود در مقابل اسراييل به كسب مشروعيت در ميان اعراب پرداخته اكنون و با نزديكي علني به اسراييل در موقعيت ترك عامل مشروعيت خود قرار گرفته كه در اين وضعيت قطعا با جبههگيري بازيگران عرب منطقه مواجه خواهد شد و مهمترين اين بازيگران قطر است. بعد از دخالت اخير ترامپ در مسائل خاورميانه، قطر به سمت ايران و عربستان به سمت اسراييل متمايل خواهند شد كه اين تضاد مواضع باعث ايجاد تضاد منافع و نهايت تقابل حداكثري اين دو بازيگر جهان عرب در آينده خواهد شد و در صورت عدم درك صحيح موقعيت فوق از سوي حكام سعودي ميتوان تقابل نظامي اين دو دوست قديمي را هم پيشبيني كرد. اين مساله نهايتا ميتواند به پيوستن قطر به ائتلاف ايران، روسيه، حزبالله لبنان و سوريه منجر و تغيير در توازن قوا را در پي داشته باشد.
بازيگر سوم كه تحت تاثير تغيير سياست خاورميانهاي كاخ سفيد قرار دارد روسيه است. مسكو كه بعد از تغيير ژئوپولتيك ايالات متحده در قبال شرق، به بهترين شكل ممكن از خلأ قدرت پيش آمده در غرب آسيا بهره برد به طور ناخواسته وارد بازي پاندولي متقابل با ايالات متحده شد و به همين دليل به طور حداكثري تحت كنشهاي طرف مقابل قرار دارد. ورود مجدد ايالات متحده به ماجراي خاورميانه گرچه با تغيير پارامترهاي تاثيرگذار در روابط بينالملل يعني جايگزيني رابطه اقتصادي به جاي رابطه هژموني و نظامي همراه بوده ليكن موجب اوجگيري مجدد ايالات متحده در قطببندي طيفهاي سياسي منطقه ميشود كه اين مساله نيز به طور قطع به تغيير سياستهاي خاورميانهاي كرملين ختم خواهد شد.