• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3825 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۱۸ خرداد

روشنفكر حاضر در صحنه

جواد طوسي

خانم ليلي گلستان را به عنوان يك زن روشنفكر واقعي (نه ادا و اصولي) ايراني، سال‌هاست كه مي‌شناسم. او هر موقع كه لازم بوده از يك اثر هنري اينجايي، صادقانه و بي‌تكلف دفاع كرده و شناسنامه ادبي و فرهنگي و سابقه آميخته با ذوقش در زمينه ترجمه، عاملي بازدارنده در جهت ابراز اين حس و شور و شوق شرقي نبوده است. به هر حال، فرزند  ابراهيم گلستان بودن و گالري‌داري در خيابان دروس و تشخص فرهنگي هنري مي‌تواند وسوسه‌كننده و انتقال‌دهنده بخشي از آن تفرعن و جاه‌طلبي پدر باشد. اما ليلي خانم اين گونه نبوده و نيست، ساليان متمادي در اين آب و خاك مانده و بامردمانش زندگي كرده و در شادي‌ها و تلخكامي‌هاي‌شان شريك بوده و واكنش‌هاي به موقع فرهنگي اجتماعي داشته است. اين يعني اصالت و ريشه‌دار بودن و اجراي درست روشنفكري. حقيقتش را بخواهيد مخالف‌خواني و فمينيست‌بازي و وطن وطن سر دادن زنان بريده از سرزمين‌شان كه داعيه روشنفكري و فعاليت حقوق بشري دارند را نمي‌فهمم. هر گونه اعتراض فردي و مطالبات اجتماعي و دم زدن از حقوق شهروندي در شرايطي موضوعيت و قابليات استماع دارد كه خودت در بطن جامعه ملتهب و كانون حادثه حضور داشته باشي.
عامل ترغيب شدنم براي اين اداي دين ناچيز، يادداشت اخير خانم ليلي گلستان در روزنامه شرق سه‌شنبه همين هفته در حمايت از فيلم «ويلايي‌ها» خانم منير قيدي بود. خب ايشان مي‌توانست در يك اجراي بد و متفرعنانه روشنفكرانه درباره اين فيلم كه با نگاهي متفاوت به دوران جنگ و دفاع مقدس مي‌پردازد، سكوت اختيار كند و يا با نيش و كنايه بگويد «بازم جنگ و بازي كليشه‌اي با واژه‌هايي چون ايثار و مقاومت و شهادت و... بسه ديگه. هشت سال جنگ و خونريزي و اين همه تلفات كه هي يادآوري و شخم زدن نداره. وقتي اصل جنگ قابل دفاع نيست، مظلوم‌نمايي و ارايه چهره متفاوت از آن چه لزومي دارد» و از اين حرف‌ها... اما ليلي گلستان به عنوان يك زن پاك‌نهاد و متعهد به تاريخ زخم خورده و خونين كشورش، در سخناني از دل برآمده مي‌گويد: «ويلايي‌ها» من را ياد «انجيل متي» پازوليني انداخت، همان فضاي درد و رنج، اما به نوعي ديگر و همان آه بلند و جان‌سوز مريم مقدس از ديدن عيب‌هايش ... «ويلايي‌ها» يك شعر عاشقانه و حماسي است؛ شعري در رثاي مبارزان خاموش جنگ، در رثاي زنان در خدمت به جنگ، زناني پر از حس و عشق و وظيفه، زناني قابل تقدير...» اين حرف‌ها را آدمي مي‌زند كه كتاب‌هاي «زندگي، جنگ و ديگر هيچ» اوريانا فالاچي، «اگر شبي از شب‌هاي زمستان مسافري» ايتالو كالوينو، «بوي درخت گويا» و «گزارش يك مرگ از پيش اعلام شده» گابريل گارسيا ماركز، «بيگانه» آلبركامو، «مردي با كبوتر» و «زندگي پيش رو» رومن گاري را ترجمه كرده و صاحب گالري گلستان است و اينچنين نگاه ساده و شفاف و روراستي به زندگي و وطنش دارد: «من از زندگي هرگز توقع زيادي نداشته‌ام و هميشه گفته‌ام كه وقتي دنيا آمدم كسي به من قول نداد كه از صبح تا شب به من خوش خواهد گذشت! زحمت كشيدم، كار كردم، انضباط داشتم، برنامه، هدف و انگيزه داشتم مثبت بودم و خوش‌بين... در شرايط سخت زندگي غر نزدم و ناله نكردم و فقط سعي كردم مسائل را حل كنم و بر سختي‌ها فائق شوم. گاهي موفق شدم و گاهي نشدم. اما سعي‌ام را كردم وا ندادم، همين... اصلا آدم جهان‌وطني نيستم جاي من اينجاست و نسبت به اينجا تعهد و مسووليت دارم.»
من وظيفه خود مي‌دانم تا در برابر چنين زن زلال و هويتمندي كه (به قول خودش) اهل جاخالي دادن نيست و الگوي شايسته‌اي از روشنفكري است، سر تعظيم فرود آورم. عمرش مستدام.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون