• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3832 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۲۷ خرداد

فلسفه اندك اما ضروري

محسن آزموده

كارل ماركس نقد معروفي بر جامعه آلمان عصر خودش داشت، آلمان قرن نوزدهم را به موجود ناقص‌الخلقه‌اي تشبيه مي‌كرد كه كله‌اش بي‌اندازه بزرگ است و دست و پاها و ساير اندامش كوچك. منظور او را با نگاهي به وضعيت آلمان پيش از قرن بيستم مي‌توان فهميد، يعني زمانه‌اي كه اين كشور در مقايسه با كشورهاي مقتدر اروپا يعني بريتانيا و فرانسه از نظر اقتصادي وضعيت نابساماني داشت و به لحاظ سياسي نيز فاقد يك دولت متمركز مقتدر و توانمند بود، در حالي كه از نظر فرهنگي و به خصوص فلسفي سرآمد بود و فيلسوفان بزرگي چون لايب نيتز و ولف و كانت و فيشته و شلينگ و هگل را عرضه كرده بود. ماركس در توصيف همين وضعيت از تمثيل ياد شده يعني انسان عجيب و غريبي كه دست و پاهايش ضعيف و ناتوان و كوچك است، اما سرش بزرگ است، بهره گرفت، يعني آلماني‌ها با وجود اينكه فيلسوفان و انديشمندان بزرگي دارند و زياد فكر مي‌كنند، اما از رقابت در ساير عرصه‌هاي صنعتي و تجاري با همسايگان‌شان ناتوانند و سامان سياسي و اجتماعي كشورشان كماكان سنتي و عقب‌افتاده است.
آنچه ماركس در نقد جامعه زمانه خودش به آن متذكر مي‌شود، در مقياس كلان ما را به مساله مهمي رهنمون مي‌شود: رشد و توسعه بايد متوازن و همسو و متعادل باشد و اگر اين توازن و هماهنگي رعايت نشود، نتيجه مضحك، ناكارآمد و به دردنخور مي‌شود. اما در ارتباط با يادداشت‌هاي ما هشدار ماركس را مي‌توان به طريقي ديگر و البته مرتبط با همين موضوع فهميد. اينكه فلسفه و فلسفه ورزي اگر چه امري ضروري و حياتي براي هر جامعه انساني هست، اما بايد دست كم در ميزان و كميت آن توازن و هماهنگي را لحاظ كرد. به عبارت ديگر شكي نيست كه هر اجتماع بشري به فيلسوفاني نياز دارد كه به عنوان وجدان‌هاي آگاه و عقلاني به پرسش‌هاي بنيادين بينديشند و در نسبت مفاهيم و معناي آنها بينديشند، اما براي يك لحظه جامعه‌اي را تصور كنيم كه در آن همه يا شمار قابل توجهي از آدم‌ها يا دست‌كم اكثر كساني كه هوش سرشاري دارند، به بهانه اينكه «فلسفه اهميت و ضرورتي انكارناپذير دارد» و «تفكر از نان شب واجب‌تر است» تصميم بگيرند، به فلسفه ورزي اشتغال بورزند. در چنين جامعه‌اي همه كارها و امور تعطيل مي‌شود يا لااقل برخي از ساير امور حساس و ضروري به دست كساني مي‌افتد كه لياقت و سزاواري انجام اين كارها را ندارند، مثل امور سياسي يا امور اقتصادي و صد البته نتيجه آشكار است.
مساله را از سطح جامعه به يك فرد تقليل دهيم. هميشه به ما گفته‌اند كه تعقل و خردورزي مهم است و فلسفه به ما مي‌آموزد كه نبايد هر چيزي را به سادگي و بدون تامل پذيرفت و بايد در كردارها و گفتارها مداقه كرد و... الخ. حالا فردي را تصور كنيم كه مي‌خواهد فقط و فقط بر مبناي همين حكم يعني «تامل كردن در هر كردار و گفتاري تا نيل به نتيجه مطلوب» زندگي خود را سامان دهد و هيچ چيز را بدون دليل نپذيرد. شك نيست كه چنين انساني گام از گام نمي‌تواند بردارد و به حكم دستور العمل فوق هيچ كاري در زندگي روزمره‌اش نمي‌تواند بكند. چون اول از هر چيز بايد با استدلال عقلي نشان دهد كه خودش وجود دارد، بعد بايد ثابت كند كه جهان وجود دارد، در گام بعدي بايد اثبات كند كه مي‌توان اولا خود و ثانيا جهان را شناخت و تازه بعد از آن بايد نشان دهد كه حد و مرز اين شناسايي تا چه حد است و... آشنايان با فلسفه و مباحث فلسفي مي‌دانند در تمام طول تاريخ فلسفه، بزرگ‌ترين فيلسوفان در مورد همين پرسش‌ها بحث كرده‌اند و كتاب نوشته‌اند و هنوز به نتيجه قعطي نرسيده‌اند، بقيه مسائل پيشكش. بنابراين اگر انساني بخواهد به حل اين معضلات فكري اكتفا كند، از انجام بسياري از امور در زندگي‌اش باز مي‌ماند و بايد كل كارهايش را تعطيل كند.
از آنچه گفته شد، اما نبايد به اين نتيجه رسيد كه فلسفه را كلا كنار بگذاريم و فيلسوفان را از جامعه تبعيد و فلسفه ورزي را ممنوع كنيم. بر عكس، سخن بر سر رعايت توازن و هماهنگي است، هر كدام از ما در مقام يك فرد ضروري است كه لحظاتي از زندگي روزمره را به تفكر فلسفي بپردازيم، به پرسش از مسائلي از قبيل اينكه چرا بايد خوب باشيم؟ زيبايي يعني چه؟ بر چه مبنايي بسياري از گزاره‌ها و احكامي كه از هزاران منبع در روز مي‌شنويم يا مي‌خوانيم يا به ديگران مي‌گوييم، درست است و... اين زمان گذاشتن براي تفكر ذهن ما را زنده نگه مي‌دارد و انديشه ما را از خطر تصلب و جزم انديشي نشان مي‌دهد، همچنان كه در جامعه ضروري است فيلسوفاني باشند كه همچون خرمگس سقراطي حي و حاضر باشند و مدام در اصول پذيرفته شده از سوي همگان چون و چرا كنند و باورهاي تثبيت شده را به چالش بكشند. به عبارت ديگر نيازي كه كميت فلسفه‌ورزي و فيلسوفان افزايش پيدا كنند كه اگر چنين شوند، شايد بسياري از امور ضروري ديگر زندگي انسان تعطيل شود، بلكه مساله كيفيت است، همان تعداد اندك فيلسوفان بايد از امكانات لازم و مكفي براي آسودگي خاطر برخوردار باشند، همچنان كه ضروري است هر يك از ما ولو ثانيه‌هايي از روز و شب‌مان از تمام امور يوميه بگسليم و به تفكر در مسائل فلسفي از يك‌سو و تفكر فلسفي در مسائل عادي زندگي از سوي ديگر بپردازيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون