• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3832 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۲۷ خرداد

كي مي‌تواند كشيدن اين پيكر لاغر من

سيد علي ميرفتاح

مشغول اثاث‌كشي هستم. اهل معني مي‌دانند كه اين كشيدن سخت‌تر از همه كشيدني‌هاي عالم است. آلماني‌ها معتقدند هر سه بار اثاث‌كشي معادل است با يك بار آتش‌سوزي. به راه مبالغه بخواهيم برويم هر سه بار آتش‌سوزي معادل يك بار اثاث‌كشي است مخصوصا اگر رگ سياتيك‌تان، دور ازجان، گرفته و درد كمر عود كرده باشد و جاهاي ديگر هم بالا و پايين كردن‌هاي پله را يا جابه‌جا كردن كتاب‌ها را همراهي نكنند. كلا تا من به ياد دارم اين بدن همراهي نكرده و سر بزنگاه دستم را توي گردو گذاشته. بالاخره من هم بلدم تلافي كنم و به موقع حالش را بگيرم... بگذريم كه اينها مسائل خصوصي بين من و بدنم است. به تعبير عرفا عيسي و خرش در وجود همه كس به صلح نمي‌رسند. يك عده مثل ما عيسي را نحيف مي‌داريم و مركبش را پروار مي‌كنيم يك عده هم اصلا اين خر بيچاره را آدم به حساب نمي‌آورند و دايم زجرش مي‌دهند. من جزو دسته دوم نيستم، اتفاقا در پروار كردن مركب تن كم نگذاشته‌ام مع ذلك آنجا كه بايد رفيقي كند، نمي‌كند و راه نمي‌آيد. حالا اينها را چرا دارم براي شما مي‌گويم؟ يك جهتش درد دل است. بالاخره آدميزاد ناچار است با رفيقانش درددل كند و قدري از بار اندوهش را سبك كند. حقيقتا اسباب‌كشي اندوهي است گران كه هيچ تنابنده‌اي به تنهايي توان حملش را  ندارد. من هم ندارم. به خصوص وقتي ديدم باربر شركتي كه آمده بود براي حمل بار، ديسكش بيرون زده و حالش خراب است اما طفلي ناچار است از كار كردن و لقمه‌اي درآوردن. آخر شب خسته و كوفته جنازه‌ام را رساندم طبقه سوم تا باربر از پسم يخچال را كول كند و بياورد. قدري پيرهنش كه كنار رفت ديدم به كمرش مشمع زده. مشمع كه مي‌دانيد چيست؟ يك تكه چسب آغشته به داروست كه بدن را داغ مي‌كند و عضلات را شل مي‌كند و درد را تسكين مي‌دهد. من هم يكي گرفته بودم و چسبانده بودم. پرسيدم براي چه مشمع زدي؟ بلوچ بود و فوق‌العاده باادب و آدم حسابي. تنها كارگري بود كه سر حمل كتاب غر نزده بود. اجاره‌نشيني و آوارگي فرق چنداني با هم ندارند. ناشكري نمي‌كنم اما باور كنيد چهارتا تير و تخته و چند بغل كتاب را به دندان گرفتن و سر سال جابه‌جا شدن كار دشواري است. اينچنين اندوه كافر را مباد. اما عرضم اين است كه تجربه اثاث‌كشي بالاي 10 بار به من فهمانده كه هيچ باري بدتر از كتاب نيست. كارگران كتاب كه ببينند طفلي‌ها كهير مي‌زنند. حاضرند صدتا يخچال و پيانو و گاوصندوق جابه‌جا كنند اما يك كتابخانه را بالا و پايين نبرند. حق هم دارند. كتاب بد بار است و حتي براي اهل كتاب. هم كار طاقت‌فرسايي است چه برسد به غير اهل كتاب. اين است كه در همان بدو اثاث كشي همين كه كتاب‌ها را مي‌بينند ناخواسته كينه آدم را در دل جا مي‌دهند. يك بار يك كارگر با خشم نگاهم كرد و گفت اين كتاب‌ها را مي‌خواني؟ جواب كه ندادم عصباني‌تر شد و گفت چه كار مي‌كني اين كتاب‌ها را؟ اما اين‌بار اين كارگر بلوچ محترم و مودب نه فقط از ديدن كتاب‌ها خشمگين نشد بلكه تا آخر شب خنده از لبانش نيفتاد. پرسيدم كمرت چه شده؟ گفت «ديكسمه». گفتم چرا كار مي‌كني؟ گفت: چه كار كنم مهندس؟ زن و بچه‌دارم... اثاث‌كشي زهرمارم شد و همه اين‌بارها آوار شدند روي سرم. من تقصيركار نبودم اما باور كنيد از خودم بدم آمد. وقتي مي‌بينيد مردم براي يك لقمه نان به چه والذارياتي مي‌افتند و چطور از بدن‌شان كار مي‌كشند ناخواسته شرمگين مي‌شويد. حقيقتش را بخواهيد كار يعني كار يدي. نويسنده‌ها و معلم‌ها و كارمندها هم البته عمل‌شان ماجور است. خداوند كمك‌شان بكند اما كار واقعي يعني بار بردن و بيل زدن و آجر بالا انداختن و از اين قبيل. من هميشه وقتي از دفتر مجله خسته و كوفته به خانه برمي‌گشتم اين تعبير ايرج را زيرلب زمزه مي‌كردم كه تا به كي كار مگر من چدنم؟ اما حالا وقتي چدن‌هاي دردمند واقعي را مي‌بينم، مي‌فهمم ما خيلي هم كار نمي‌كنيم بلكه نسبت به باربرها و فعله‌ها و كشاورزها و كارگران ساختماني تفريح مي‌كنيم. ناراحت بودم از نارفيقي بدن خودم كه ديدم بدن اين طفلك‌ها نارفيق‌تر از اين حرف‌هاست كه وصف بيايد. از بس به آن نرسيده‌اند از بس خوراك خوب جلويش نگذاشته‌اند از بس كه كامش را برنياورده‌اند بندگان خدا مجبورند با كمك قرص و ويكس و مشمع و مسكن خود را سرپا نگه دارند. خدا جان و عمرشان را دوبرابر كند. چيزي بر شانه‌ام گران آمد همين بود كه اينها كارگران فصلي بي‌پناهي هستند كه از دهات‌شان مي‌آيند چندماهي بكوب كار مي‌كنند، مختصري پول و خروار خروار مريضي باخودشان به ده مي‌برند و سر سفره زن و بچه مي‌گذارند. ديدم بدبارتر از كتاب هم هست. همين بار كارگراني كه نه راه پس دارند و نه پيش از صدتا كتاب سنگين‌تر است. خدايا تو خودت بارشان را سبك كن...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون