نويسندگان آموزش و پرورش و تنزل سوژه و سطح تحليل
مرتضي نظري
پژوهشگر آموزش و پرورش و توسعه انسانی
... حيف است واقعا.
حيف كه نويسندگان پيشكسوت و اثرگذار آموزش و پرورش، گرفتار نزاعهاي درون سازماني و پچپچهاي تمامنشدني داخل آموزش و پرورش شدهاند.
آدم حيفش ميآيد نگويد و نخواهد كه همين اندك نويسندگان اثرگذار، به راحتي سوژههاي نوشتن را تا اين حد تنزل ندهند.
راضي نشويم فضاي افكار عمومي، آموزش و پرورش را اينگونه بشناسد. مسالههاي كوچك مقياس در آموزش و پرورش بسيار است. اگر اين بگومگوها كه عموما ريشه در «صندلي» دارد، حواس و تمركز نويسندگان و تحليلگران رسانه را به خود مشغول كند، به مخاطب و موضوعات اساسيتر تعليم و تربيت اجحاف كردهايم.
واقعا كلاه خود را قاضي كنيم و از بيرون به برخي نوشتهها بنگريم! حقيقتا بسياري گزارشها و تحليلها فاقد هر سه ويژگي اصلي يك محتواي خوب رسانهاي هستند. يعني نه «عموميت» دارند، نه «گستردگي» و نه «اهميت».
ترديد نكنيم كه سواد مخاطب با سطح تحليل رسانه ارتباط مستقيم دارد.
هرگز مقصود اين عبارات كوتاه اين نيست كه مسائل خرد و كوچك مقياس يا نقد مديران را كنار بگذاريم، اما آموزش و پرورش را نبايد مدام در سطح گفتهها و شنيدههاي چهار، پنج نفر مدير ستادي پردازش كرد.
گفتمان مطلوب همان گفتماني است كه به بحران كيفيت مدرسه و چارهانديشي براي غنيسازي عمر فرزندان ايران ميپردازد. مدرسه و مسالههايش اصالت دارد نه آمد و رفت مديران. منافع دانشآموز و معلم و خانواده را بر منافع چند مدير ستادي حقيقتا بايد ترجيح داد و البته آبرو و حرمت افراد نيز بسيار اهميت دارد.
بخش بزرگي از درماندگي آموزش و پرورش ناشي از فربهي ستاد است؛ ستاد بيش از حد بزرگ، بيكاري ميآورد و بيكاري مادر حاشيههاست.
چرا به جاي نقد سياستهاي ناكارآمد و ارتقاي سواد عمومي، اسير حالات و سكنات مديران شدهايم؟
اگرچه نقد شفاف و شجاعانه سبك مديريتهاي ضدتوسعه در آموزش و پرورش يك ضرورت است، اما «گفتمان تغيير» را به آمد و رفت مديران عالي تقليل ندهيم. با نهايت احترام