• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3867 -
  • ۱۳۹۶ دوشنبه ۹ مرداد

آيت‌الله شبيري زنجاني روايت مي‌كند

چطور امام اجازه قيام مسلحانه داد؟

گروه سياسي| شاگرد قديمي امام‌خميني و همرزم شهيد نواب‌صفوي از ناگفته‌هاي ارتباط فداييان اسلام با مراجع وقت گفته است. شايد كمتر كسي شنيده باشد كه آيت‌الله سيدجعفر شبيري‌زنجاني مرجع تقليد، در ايام مبارزات انقلابي با فداييان اسلام همراه بوده و حتي براي كسب اجازه از امام براي ترور علم، نخست‌وزير شاه عازم نجف شده بود. او در گفت‌وگوي مبسوطي با تسنيم بخشي از خاطرات خود را بازگو كرده است. آيت‌الله شبيري ضمن تعريف كردن سه باري كه به نجف مشرف شده بود به خاطره جالب خودش درباره اجازه قيام مسلحانه از امام خميني رسيده است: سال 47 تحت عنوان زيارت و تحصيل (به نجف) رفتم اما درحقيقت مي‌خواستيم براي قيام مسلحانه از ايشان اجازه بگيريم، ولي نمي‌خواستيم مطرح شود. شبيري ادامه داده است: واقعيت اين است كه وقتي امام را دستگير كردند، من از آيت‌الله حائري پرسيدم كه آيا مي‌شود علم را ترور كرد؟ تا اين را گفتم ايشان فرمودند خدا رحمت كند شهيد نواب‌صفوي را، جايش خالي است! بعد گفتم بالاخره تكليف چيست؟ نظر شما چيست؟ فرمودند مگر كسي پيدا مي‌شود؟ گفتم اگر وظيفه باشد، تكليف باشد، خودم مي‌‌روم. ايشان فرمودند كه بايد به مردم آگاهي داد، كشورهاي اسلامي به‌طور كلي استعمار زده شده‌‌اند، بايد كوشش كرد و استعمارزدايي كرد. متوجه شدم نظرش اين است كه بايد كار فرهنگي بيشتر شود.
به خودم گفتم مردم آگاهي دارند
آيت‌الله شبيري افزود: من هم بعد از اينكه امام به نجف منتقل شدند، ديگر فكر كردم حتما از امام موافقت مي‌گيرم چون ايشان مبارزاتش با آن رژيم خيلي علني و آشكار بود. من خدمت‌شان رفتم، صحبت كردم، ايشان همان حرف آيت‌الله حائري را فرمودند و گفتند: بايد كار فرهنگي كرد، بايد به مردم آگاهي داد و چون بالاخره جوان و خام بوديم من ابتدا پيش خودم فكر كردم امام مدتي در تبعيد بودند و از وضع ايران اطلاعي ندارند. به خودم گفتم مردم آگاهي دارند، چطور امام مي‌فرمايند بايد آگاهي داد؟! تا اينكه در ماه محرم سال 57 متوجه شدم بله، قبلا آگاهي نبوده است! عاشورا و آن هيجاني كه ايجاد شد تازه متوجه شدم مردم آگاه نبودند و يك مرتبه مردم آگاه شدند. از سربازخانه‌ها فرار مي‌كردند و حاضر نبودند از آن رژيم حمايت كنند لذا متوجه شدم آنچه جوان در آيينه بيند، پير در خشت خام بيند. شبيري زنجاني روايت تازه‌اي هم از ملي شدن صنعت نفت دارد. او گفته ملي شدن نفت به بركت يك نامه نواب‌صفوي بود كه نمايندگان جرات مخالفت با آن را نداشتند و ملي شدن صنعت نفت را تصويب كردند: ‌علاقه‌مندي من به ايشان (نواب‌صفوي) از سال 1329 كه مساله ملي شدن نفت مطرح بود، آغاز شد. مجلس قانون ملي شدن نفت را تصويب كرد، در حقيقت ملي شدن نفت به بركت يك نامه نواب‌صفوي بود. نامه‌‌اي كه نواب براي نمايندگان نوشت و آن نامه باعث شد نمايندگان جرات مخالفت نكنند و به اتفاق آرا، راي به ملي شدن نفت دادند. از همان سال به فعاليت‌‌هايي كه مي‌شد علاقه‌مند شده بودم و در جمعيت فداييان اسلام كه در قم بودند، شركت مي‌كردم منتها نواب را بعد از آزادي از زندان، وقتي به قم آمدند براي نخستين بار ديدم.
روايتي از ترورهاي فداييان اسلام
اين مرجع تقليد تعريف كرده كه فداييان اسلام در ايام مبارزه اجازه ترورها را از آيت‌الله حجت گرفته بودند: درباره ترورها با آيت‌الله حجت صحبت كرديم و كاملا براي ما از اين جهت ابهامي نيست. البته ما اطلاع داشتيم كه ايشان (نواب‌صفوي) ‌بيش از آقاي حجت، با آقاي صدر و همچنين با آقاي خوانساري در ارتباط بودند. من حتي زماني كه نواب از زندان آزاد شد، همراه چندنفر رفتيم خدمت مرحوم سيدصدرالدين صدر، آقاي صدر خيلي تحويل گرفتند. .
رابطه آيت‌الله بروجردي و نواب‌صفوي
با وجود اظهارنظرهايي كه درباره رابطه مخدوش ميان آيت‌الله بروجردي و نواب‌صفوي وجود دارد اما آيت‌الله شبيري به رابطه خوب آنها و حتي تلاش آيت‌الله بروجردي براي جلوگيري از اعدام نواب اشاره مي‌كند: همين ارتباط را با آقاي بروجردي داشتند و كسي اطلاع نداشت. يك‌بار خود من واسطه بين آنها و آيت‌الله بروجردي بودم. حتي نزديكان آيت‌الله بروجردي و اطرافيان هم نظرشان اين بود و خيلي مخالف نواب بودند و خيال مي‌كردند اينها با آقاي بروجردي مخالف هستند. او ادامه داده است: بعد از دستگيري نواب، پدرم با آيت‌الله بروجردي يك ملاقاتي داشتند. شايد همان جلسه‌‌اي بوده كه با امام رفتند. پدرم به آيت‌الله بروجردي گفته بودند اگر مصلحت نيست شما ورود كنيد، ما و ديگران اقدامي بكنيم؟ آقاي بروجردي فرموده بودند من شخصا مي‌خواهم اقدام بكنم. بنا بر توضيحات آيت‌الله شبيري، اقدام آقاي بروجردي هم اين بود كه «اگر حكم اعدام صادر شد جلوگيري كنند و اگر زندان باشد بنا نداشتند دخالت كنند. فرد يا افرادي را در دادگاه گذاشته بودند كه گزارش كار را به اطلاع آقاي بروجردي برسانند. طبق معمول آن زمان بعد از اينكه راي قطعي مي‌شود 10 روز حق فرجام بود.حكم وقتي تاييد مي‌شود اينها مي‌‌آيند آن را ابلاغ مي‌كنند و با اصرار مي‌گويند كه اگر اعتراض داريد الان بايد اعتراض كنيد و نمي‌‌گذارند 10 روز بگذرد.» او به ياد آورده است: ‌همان روزي كه حكم اعدام تاييد شد، بعدازظهر آقاي شيخ‌ محمدجواد حجتي كرماني (برادر بزرگ شيخ ‌علي كرماني) جلوي مدرسه فيضيه به من رسيد و با يك ناراحتي گفت «حكم اعدام تاييد شده و من بروم در مدرسه سخنراني كنم» من هم چون خبر داشتم گفتم «نه؛ اعدام نمي‌كنند.» اطمينان داشتم. همان اطميناني كه آقاي بروجردي داشتند. به آقاي حجتي هم گفتم الان سخنراني شما نتيجه‌‌اي ندارد و در مدرسه فيضيه كسي نيست. همه رفتند خانه‌هاي‌شان. كساني هم كه در مدرسه ساكن هستند، رفته‌اند در حجره‌‌شان و الان كسي آنجا نيست. خلاصه اين را با اطمينان گفتم حالا فردا آقاي بروجردي اقدامي مي‌كنند. بعدا متوجه شديم براي فردا هم نگذاشتند و همان شبانه آقاي بروجردي نامه فرستادند. نامه به تهران مي‌‌آيد و مشخص مي‌شود شاه به «پيست اسكي آبعلي» رفته است. آنجا نامه به دست شاه مي‌‌رسد و شاه مي‌گويد زود اعدام بكنيد بگوييد نامه بعدا به دست من رسيده است. اين بود كه قبل از آفتاب آنها را اعدام كردند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون