جاي خالي رسانه ايراني در ميدان جنگ
مجيد سعيدي
آزادي حلب، موصل و پس گرفتن بسياري از مناطق تحت اشغال تروريستها، پيروزي جرياني بود كه ايران هم به عنوان متحد در آن سهم داشت اما سوالي كه بايد اكنون به عنوان يك فرد رسانهاي از خود بپرسيم اين است كه آيا در ميدان رسانهاي جنگ، جريان موافق عراق و سوريه هم پيروز شد؟
نگاهي به آثار منتشر شده از دو طرف جريان جنگ نشان ميدهد كه پاسخ منفي است؛ آيا در اين ناكامي ايران سهمي نداشت؟ مسلما داشت.
واقعيت اين است كه خاورميانه، صحنه دو جنگ به موازات هم بود كه در يك طرف ارتش و نيروهاي نظامي كشورهاي منطقه و فرامنطقهاي با هم ميجنگند و در طرف ديگر خبرنگاران، دو جريان هستند كه در مقابل يكديگر ايستادهاند.
آثار منتشرشده از عكاسان دو طرف جريان درگيري در منطقه و ميزان توجه جهاني به آنها نشان ميدهد كه كدام يك پيروز در اين صحنه جنگ هستند.
دقيقا همين حالا وقت آن است كه به اين موضوع فكر كنيم كه چرا در حوادث مهم سياسي منطقه، نقش رسانهاي ما كمرنگ است ؟ همين حالا بايد به اين موضوع فكر كنيم چراكه اكنون ميبينيم با وجود حضور قوي ايران در منطقه، كمكهايي كه براي مبارزه با تروريسم انجام ميدهد و همچنين هزينههاي مالي و سياسي كه براي رسيدن به اين مهم ميكند؛ اما در انظار افكار عمومي جهان، طرف مقابل پيشتاز است.
در اين جا بايد به اين مساله بيشتر فكر كنيم كه فرستادن عكاسان و خبرنگاران حرفهاي و مستقل به مناطق درگيري بيشتر اهميت دادن به نقش رسانهها در تحولات منطقه را نشان ميدهد يا صرفا سفر رسمي مقامات رسانهاي؟
من هر روز عكسهاي بيشماري از جنگ سوريه و عراق ميبينم، عكسهاي بسيار شگفتانگيز از عكاسان جهان، عكسهاي بينظير و تاثيرگذاركه نشان ميدهند عكاسي دنيا روز به روز پيشرفت ميكند و از نگاه كلاسيك خبري كه همچنان ما درگير آن هستيم به سمت هنري شدن و خلاقيت در عكسها تغيير ميكند. قطعا براي آثاري كه در جريان جنگ موصل و سوريه تهيه شدهاند، ازعكاسان اروپايي و امريكايي تقدير خواهد شد. در جريان جنگ سوريه عكاسان خبري تركيه نيز مورد توجه قرار گرفتند اما كدام اثر از مستندسازان يا عكاسان ايراني به جهان معرفي شد؟ هيچ. در مقايسه با آثار منتشر شده از تحولات منطقه، اين تصور به وجود ميآيد كه ايران عكاسان مستقل و مستعدي ندارد و همچنان اروپاييها و امريكاييها هستند كه در عكاسي و فيلمسازي حرفي براي گفتن دارند؛ درحالي كه حقيقت اين است كه در ايران اعتمادي به هنرمندان مستقل و آزاد و حتي صاحبان هنر در رسانههاي داخلي وجود ندارد و با نگاهي غير از هنر، با هنر برخورد ميشود.
بسيار مايه تاسف است كه هنرمندان جوان و مستعد ايراني به خاطر نگاه امنيتي و تلقي غيرخودي، از حضور در منطقههايي محروم هستند كه خبرنگاران و عكاسان جهان به راحتي در آن حضور دارند.
اي كاش اين حقيقت در ميان قوانين نانوشته نهادهاي پرقدرت در كشورمان گم نميشد كه چرخه اطلاعرساني با عدم حضورهيچ كسي از حركت نميايستد و اگر من به عنوان عكاس در صحنهاي حضور نداشته باشم، عكاس جبهه مقابل جاي من را ميگيرد.
اتفاقي كه اكنون شاهد آن هستيم اين است كه برخي رسانههاي جهان سالهاست كه فاتح ژورناليست در منطقه هستند و جريان مقابل، نهايت استفاده را از اين موقعيت ميكند. مهمترين نمونه، حمله شيميايي به منطقه «خان شيخون» سوريه بود. در تصاوير منتشر شده، هيچ نشانهاي از هويت حملهكنندگان وجود نداشت اما خبرنگاراني كه در صحنه حضور داشتند حكومت «بشار اسد» را كودككش معرفي كردند.
نمونه ديگر «عمران» كودك سوريهاي بود كه تا مدتها سوژه مخالفان «اسد» به عنوان قرباني جنايات حكومت سوريه قرار گرفت اما حقيقت اين بود كه بهترين تصويربردارها و عكاسهاي جنگي جهان در لحظات حساس حضور داشتند و وقايع را به نفع جريان سياسي خود پيش بردند.
حالا بايد پرسيد، بهترين عكاسان و مستندسازان ما در اين لحظات كجا بودند؟ و در پاسخ بايد بگوييم مسوولان دولتي و نهادهاي مسوول كه در منطقه حضور فعال دارند، فراموش كردند كه به همان اندازه كه عكاسان و خبرنگاران غيرسازماني و مستقل ايراني به منطقه و حقايق در جريان آن دسترسي دارند، تيم رسانهاي طرف مقابل هم دسترسي دارد و البته ملاحظات و منافع ما و جريان مورد حمايت ما را در نظر نخواهند گرفت.
اما حقيقت جنگ اينجا تمام نميشود؛ جنگ موصل، رقه و... هم پايان داستان اين پيروزيها نيست؛ نظام، سالها نياز به زنده نگه داشتن اين حوادث داشته و دارد؛ بنابراين بسيار نمايشگاهها برگزار خواهد شد و بسيار كتابهاي عكس و فيلمهاي مستند تهيه خواهد شد كه البته خالق آنها غيرايراني خواهد بود.
داستاني كه براي عكسهاي انقلاب و جنگ اتفاق افتاد، نمونه بارز اين مساله است؛ درحالي كه عكاسان بسيار مطرح در آن دوران براي ثبت حقايق انقلاب و جنگ تلاش ميكردند اما در فضاي بياعتمادي، با انگهاي جاسوسي و غيرخودي بودن، از فعاليت باز ماندند.
حالا هر سال در سالگرد انقلاب و جنگ از عكاسان خارجي و غيرخودي تقدير و تشكر فراوان ميشود، برايشان نمايشگاه برگزار ميكنيم و چنان تلاش ميكنيم كه انگار اين سرزمين عكاس و هنرمند نداشته است.
هنوز هم بعد از گذشت چند دهه از انقلاب و جنگ، داستان بياعتمادي به عكاسان ايراني ادامه دارد و ما هنوز براي فعاليت، به انواع مجوزها از سازمانها و نهادهاي مختلف نياز داريم تا خودي محسوب شويم، بعد فعاليت كنيم.
وقتي در مقابل تلاش چند ماهه براي رفتن به مناطق جنگي سوريه و گرفتن يادداشت از وزارت خارجه براي سفارت سوريه، در نهايت سفارت اين كشور، تلويحا به من گفت كه بايد از نيروهاي داخلي در كشور خودتان مجوز داشته باشيد، متوجه شدم كه هنوز به عنوان عكاس خودي محسوب نشدم و حالا حالاها بايد منتظر بمانم تا سفارت به من اطلاع دهد كه اجازه دادهاند تا در كشورشان جلوي گلوله بروم براي ثبت حقيقت.