به مناسبت روز خبرنگار
تجليل از چند استاد برجسته روزنامهنگاري
بهروز بهزادي
اين از عجايب روزگار است كه 49 سال پيش در يك روز گرم مردادماه كارم را در روزنامه اطلاعات آغاز كردم و سالها بعد، همان روز يعني هفدهم مردادماه روز خبرنگار لقب گرفت.گرچه من از نخستين فارغالتحصيلان رشته روزنامهنگاري دانشگاه تهرانم و كارم را در روزنامه اطلاعات در دوران دانشجويي آغاز كردم، بايد بگويم آنچه در كار من موثر بود، تجربهاي بود كه از استادان خودم در تحريريه روزنامه آموختم، گرچه دانشگاه نيز در نگاه من بسيار موثر بود.در اين يادداشت به عنوان روز خبرنگار ابتدا از همه استادانم در دانشگاه تهران به ويژه دكتر غلامحسين صديقي كه به من جامعهشناسي آموخت، دكتر رضا داوري كه فلسفه آموخت، دكترها سيدضياءالدين سجادي و لطفعلي صورتگر كه ادبيات فارسي و سخنسنجي آموختند و البته فريدون پيرزاده كه از بهترين استادان روزنامهنگاري من بود سپاسگزاري ميكنم و يادآور ميشوم كه بر پايه آنچه از اين استادان آموختم، در كار عملي روزنامهنگاري در روزنامه اطلاعات استاداني بودند شايسته تقدير كه بايد در اين روز از آنان ياد كنم.نخستين رييس و استاد درس عملي روزنامهنگاري من نوشيروان كيهانيزاده بود. او بود كه حادثهنويسي را كه كمك بسيار شاياني به من كرد به من آموخت. كيهانيزاده در هيئت دبير سرويس هر چه از اين ژانر روزنامهنگاري ميدانست به من آموخت به صورتي كه پس از دو سال به سرپرستي سرويس حوادث روزنامه اطلاعات رسيدم. البته بايد بگويم در آن سالها رقابت شديدي بين دو روزنامه اطلاعات و كيهان برقرار بود و شخص ديگري كه غيرمستقيم بسيار از او آموختم محمد بلوري، دبير سرويس حوادث كيهان بود. من به عنوان يك روزنامهنگار تازهكار در نوشتههاي او دقيق ميشدم تا بتوانم با او به عنوان يك روزنامهنگار باسابقه رقابت كنم كه البته داستان آن بسيار شيرين است و بلوري تا به حال چند جا موضوع اين رقابت را باز گفته است. شاپور ذوالفقاري، دبير سرويس اجتماعي روزنامه اطلاعات بود كه او نيز به من بسيار ياد داد. به ياد دارم روزي مرا براي تهيه يك گزارش ميداني بيرون فرستاد، گزارش را آماده كردم و به دستش دادم، آن را خواند. روي ميز گذاشت و به من گفت: حالا برايم تعريف كن. من نيز چنين كردم. گفت: همه آن چيزي را كه گفتي، بنويس. چنان كردم. گزارش من به چاپ رسيد و اين رفتار شاپور ذوالفقاري نخستين و آخرين درس عملي من در روزنامهنگاري بود. ياد گرفتم كه كوتاه و ساده و صميمانه بنويسم. دوستان ميدانند كه من بيشترين كار مطبوعاتي خود را در كسوت سردبيري كردهام و البته استادان من در اين رشته دو سردبير خوب، مهندس حسين كردبچه و غلامحسين صالحيار بودند. بيشترين نامهايي كه در اين يادداشت آمده است در ميان ما نيستند. يادشان شاد باد چرا كه آنچه به من آموختند به صدها تن ديگر و شايد چند هزار آموختند. اين يادداشت كوتاه را در روز خبرنگار به اين عزيزان و ديگراني كه نامشان نيامده ولي از كوشندگان عرصه روزنامهنگاري ايران بودهاند و اميدوارم به تدريج از آنان ياد كنم، تقديم ميكنم و به همه دانشآموختههاي آنان تبريك ميگويم.