• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3882 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲۶ مرداد

درباره نمايش «گفت‌وگوي برجاي ماندگان»

ديواري ميان ما

صالح تسبيحي

«گفت‌وگوي برجاي ماندگان» يك هذيان تلخ استخوان‌دار است كه لزوما براي «برجاي ماندگان» نوشته و كار شده. متن محمد زارعي، با سبك كارگرداني ميلاد شجره به خوبي چفت و بست پيدا كرده تا دو گونه انساني، مخاطب اين نمايش باشند؛ دو گونه‌اي كه نه‌تنها در مورد اين نمايش بلكه در مورد اخلاق، سبك زندگي و درك هستي و حتي جنگ و كژتابي‌هاي اقتصاد و فراتر از آن، درباره هستي‌شناسي خير و شر با هم متفاوت و گاه متضادند. دو گروه و تمام؛ كساني كه نمايش را دوست دارند و كساني كه چندانش نپسنديده‌اند.
ديوار است. بينابين وجود ندارد. كسي بين ديوار نيست. آن سو، نيروي برتري در كار است كه تلاش مي‌كند اوضاع را كنترل كند. با دوربين گزارش مي‌گيرد و نظم مي‌دهد. اما توانايي مهار نيروي ويرانگر شر را ندارد. نيروي اين سو پراكنده است و مهار نشدني. از اين‌روست كه در به در، دنبال ريشه‌هاي اين شر مي‌گردد؛ ريشه‌هايي كه تمثيل وار به ماده‌اي شيميايي تشبيه شده و در دستان شبكه‌اي مخوف و مخفي آماده است تا زمين را از درون بپاشاند و همه‌چيز را تمام كند.
 يك طرف، آدم‌هاي آزاد اما سرخورده (كه وكيل‌هاي داوطلب نمايندگي شان مي‌كنند) و طرف ديگر بي‌چيزها هستند كه مشتاق عبورند. يك طرف برگزيدگان، دارندگان مجوز (ويزا، اقامت يا چيزي شبيه آن)، آدم‌هاي «بهشت» نشسته و بي‌خبر و مشغول به زندگي روزمره. طرف ديگر، آدم‌هاي سرگردان ويرانه گرد تلخاتلخ.
اين قطعيت تعمدي و دو گروه كردن انسان‌ها با اشارات اساطيري ميان خير و شر، سفيد و سياه، مرد ساكت فرزانه و شيطان شلوغ دلقك وار نشانه‌گذاري شده است. شر، آن ابليسك مهيب رقصان كه در آغاز توان شرارتش را پنهان كرده؛ موجودي كه پشت شكست و مظلوم‌نمايي دسيسه مي‌چيند، مردي كه تواناست با سازش موسيقي مرگ بنوازد، به گمان خود نماينده برجاي‌ماندگان است و مرد خير، ظاهرا ناتوان و همدست اوست.
در نيمه‌هاي نمايش به نظر مي‌رسد اين دو نيرو دنيا را ميان خود تقسيم كرده‌اند. بده، بستان مغشوش ميان دو قطب متضاد، باز آمده از اتحاد باستاني اهريمن و اهورامزدا، ابليس و پروردگار و خوانشي از متون كهن عرفاني فارسي هم هست كه در آنها نيروي شر، مكمل نيروي خير است.
خير در ظاهر به كمك فردي ديگر محتاج است. اما در زماني مسخ شده و موازي، ناگهان برمي‌خيزد و نقشه جهان را تغيير مي‌دهد. اما شر، سرحال و شلوغ، نيروي ويرانگر خود را پشت لودگي مشكوكي پنهان كرده. رضا بهبودي اين شر مضحكه‌پرداز را به خوبي ساخته است. در بازي او، لايه‌هاي پنهان شر پنهان شده‌اند؛ لايه‌هايي كه وقتي ورق بر مي‌گردد، به مرور از هم گشوده مي‌شوند.
ميان متن و ما، ميان ويرانه‌هاي يك زمين سوخته و ما، ميان وكيل‌هاي داوطلب و ما، صدها نشانه و ايهام كتاب مقدسي و قابل تاويل كشيده شده كه دانستن راجع به تك تك آنها ما را از بي‌خبري خلسه وار «برگزيدگان» منتقل مي‌كند به همگوني با «برجاي ماندگان».
يعني من و توي مخاطب، مايي كه در بي‌خبري خوشبينانه‌مان پشت ديوار مشغوليم، اگر به تك‌تك اين نشانه‌ها آگاه شويم، پرتاب خواهيم شد به دنياي  سرد برجاي ماندگان. باران كوثري در نقش خود، زني است مطرود، خسته، اما اميدوار؛ شخصيتي الاكلنگ وار در نوسان. آدمي كه دست آخر ميان بي‌توجهي به شر و رهايي، يا خير بازماندن، دومي را انتخاب مي‌كند و در نجات همنوعانش با نيروي خير جهان همراه مي‌شود.
اگر بدبين باشيم، گفت‌وگوي بازماندگان، يكي از هزاران تصوير آينده ابناي بشر است... تصويري كه تنها و تنها يك شاهد، آن گوزن اساطيري تك‌گرد تنهاي قعر جنگل‌ها، مي‌تواند به نجاتش گواهي دهد و اگر نه، اميدي نيست كه نيست...

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون