بررسي چند اصطلاح سياسي 6
علي شكوهي
از جمله تعابير مطرح براي نامگذاري جناحهاي سياسي در اوايل انقلاب ميتوان به عناوين «خط اول»، «خط دوم» و «خط سوم» اشاره كرد. خط اول و دوم عموما به دو جريان اصلي درون نظام اطلاق ميشد اما «خط سوم» به نيروي ثالثي اشاره داشت كه به يك معنا خود را فاقد ضعفهاي هر دو جناح سياسي موجود ميدانست و جناح سومي به حساب ميآمد.
تعبير «خط سوم» اول بار در سال ۵۹ از سوي جمعي از نيروهاي روشنفكر مذهبي به كار رفت كه خود را نه از قماش ليبرالهاي مذهبي ميدانستند و نه از طيف روحانيان حوزههاي علميه. تعبير «خط سوم» را مرحوم سيداحمد خميني در بزرگداشت دكتر شريعتي به كار برد و بعدا عنوان كتابي شد كه مجموعه سخنرانيهاي چند تن از حاميان شريعتي (از جمله آيتالله لاهوتي، طاهر احمدزاده، احسان شريعتي، مرحوم حاج سيداحمد خميني و...) را در همان جلسه شامل ميشد. بعدها اين تعبير، كاربرد فوق را از دست داد و طيف روشنفكران مذهبي حامي شريعتي، خود را با عنوان «خط سوم» به ديگران معرفي نكردند.
در زمان دفاع مقدس طيفي كه به سيدمهدي هاشمي نسبت داشت، عنوان خط سوم را يدك ميكشيد. اين جريان در درجه اول، ضد جريان راست بود و از نظر سابقه، بيشتر با اين طيف درگيري داشت اما در عين حال طيف چپ را نيز در بسياري اوقات نميپسنديد و منافع خود را در تعارض با آن ميديد. اين جريان بر تشديد تعارضات فكري و سياسي و برخوردهاي جناحي تاكيد ميكرد و خواستار مواجهه تند و حذفي با مخالفان خود ميشد.
در يكي دو دهه گذشته باز هم كساني خواستند از اين عنوان استفاده كنند و خود را نماد جريان سوم در درون نظام جلوه دهند اما خيلي كارشان نگرفت. جمعيت دفاع از ارزشهاي انقلاب اسلامي كه با محوريت محمدي ريشهري ايجاد شده بود، همين داعيه را داشت. محسن رضايي هم در مقطعي با همين هدف به تشكيل يك جبهه سياسي مستقل مبادرت كرد و حتي كتابي با عنوان «جريان سوم» هم منتشر كرد اما در كارشان موفق نشدند و باز تعارضات اصلي حول همان دو جريان اصلي درون نظام تداوم يافت. ادامه دارد