داوود ميرباقري از سياستهاي تلويزيون گلايه كرد
زخمي به نام «سلمان فارسي»
الهام نداف
«اگر اين فرهنگ عاشورايي نبود، قطعا اتفاق بزرگي چون انقلاب اسلامي به آن شكل رخ نميداد.» اين بخشي از صحبتهاي داوود ميرباقري در يك برنامه تلويزيوني است. كارگرداني كه عمده انرژي خود را براي ساخت مجموعههاي مذهبي گذاشته و بيش از ديگر هنرمندان از رسانه ملي گلهمند است. «مختارنامه» يكي از بزرگترين پروژههاي صدا و سيما آخرين مجموعه ميرباقري است كه از تلويزيون پخش شد و بعد از اين مجموعه متاسفانه او نتوانست سريال «سلمان فارسي» را به ثمر برساند. «از دوران دانشجويي كمبود آثار مذهبي در بخش سريال و سينما به چشمم آمد و اين كمبودها مرا رنج ميداد. همين دغدغه و اعتقاد شخصيام باعث شد يك دهه از زندگيام را صرف اين آثار كنم. حالا هم احساس ميكنم شخصيتهاي آثاري چون «امام علي(ع)» و «مختارنامه» بر جامعه اثرگذار بوده و با اين جنس كارهاست كه زندگي انسان شكل و معنا ميگيرد.»
ميرباقري سال 70 فيلمنامهاي با عنوان «خاري در گلو» را به صدا و سيما ارايه داد. اين مجموعه بعد از چند بار بازنويسي و با اشاره به خطبه «شقشقيه»
علي بن ابيطالب در نهج البلاغه، بالاخره در سال 73 با حضور ۱۵۰ بازيگر اصلي مقابل دوربين رفت تا سه سال بعد از شبكه اول سيما پخش شود. به ثمر رسيدن اين پروژه سخت اما كارگردان «مختارنامه» را نااميد نكرد و اواخر دهه 70، سريال «مسافري از ري» را مقابل دوربين برد. او براي ادامه سريالسازي با موضوع شخصيتهاي مذهبي- تاريخي، در دهه 80 زره آهني به تن كرد و «معصوميت از دست رفته» را با محوريت شخصيت «شوذب» يكي از ياران امام علي(ع) روي آنتن برد. او در ادامه اين دهه پرونده «مختارنامه» را باز كرد و هفت سال از عمر خود را صرف ساخت اين مجموعه كرد: «من ابتدا ساخت سريال «سلمان فارسي» را پيشنهاد داده بودم كه پس از حدود دو سال رفت و آمد مديران تلويزيون گفتند فعلا شرايط براي توليد اين مجموعه مهيا نيست و پيشنهاد كار ديگري با عنوان «نهضت توابين» را دادند. فيلمنامه اين كار را فرد ديگري نوشته بود و موضوع به دلم ننشست. در نهايت زماني كه مشغول بررسي موضوع نهضت توابين بودم با «مختار» آشنا شدم و احساس كردم شخصيت محبوب من است به همين ترتيب مختار را به جاي نهضت توابين پيشنهاد دادم و مورد قبول واقع شد.»«مختارنامه» بعد از پخش به يكي از مجموعههاي محبوب تلويزيوني تبديل و بارها از شبكههاي مختلف پخش شد. اين موفقيت اما ساخت مجموعه «سلمان فارسي» را براي ميرباقري تضمين نكرد. او بعد از «مختارنامه» سريالسازي را در شبكه نمايش خانگي ادامه داد اما هيچ كاري نتوانست جاي «سلمان» را براي او پر كند و به ثمر نرسيدن اين مجموعه را از چشم مسوولان فرهنگي و نيروهاي متدين ميبيند: «چقدر بايد به خاطر «سلمان» روح و زندگيام زخم بخورد؟ اين زخمها زماني اجر دارد كه نتيجه داشته باشد. من ۱۵ سال پيش «سلمان» را نوشتم و آماده است، ديگر خسته شدهام از اين نوع كار كردن، شما سالها زحمت ميكشي، پدر خودت را درميآوري و در آخر موضعگيريها، كمبود امكانات و تغيير مديريت، سبب ميشوند كارتان به نتيجه نرسد.» ميرباقري معتقد است «سلمان فارسي» يك پروژه جهاني است چون موضوعش جستوجوي خداست كه موضوعي بشري و سرگرداني نوع بشر است و همه جهانيان سالهاست با آن درگير هستند. براي مسوولان فرهنگي اما بزرگي اين شخصيت و تاثيرگذاري آن چندان اهميت ندارد. در ساخت آثار فرهنگي آنچه بر همهچيز سايه انداخته مميزيها و برداشتهاي شخصي و سليقهاي است و تداوم اين نوع نگاه در صدا و سيما در سالهاي اخير سبب كوچ اجباري بسياري از كارگردانان صاحبنام از اين رسانه شده است.