اربابان جنگ
سيد علي ميرفتاح
«ابليس كي گذاشت كه ما بندگي كنيم/ يكدم نشد كه بيسرخر زندگي كنيم.»
هنوز بهار عربي، خزانش نگذشته، قضيه كردستان را علم كردهاند. كردها، بندگان خدا داشتند زندگيشان را ميكردند، هنوز خيلي نگذشته كه از شر صدام خلاص شدهاند. بعدش هم كه اين داعشيهاي قسيالقلب چه كردند با كردها و ايزديها. هنوز داعش تمام و كمال دفع نشده، يكباره بارزاني علم استقلال بلند ميكند و اضطراب در دل منطقه مياندازد. من نه كارشناس كردستانم و نه از سوابق خودمختاري و استقلال خلق كرد چيز زيادي ميدانم. همينقدر يادم هست كه چهل سال پيش، سر همين قضيه خودمختاري و استقلال كردستان ايران چنان معضلي به پا شد كه هر دو طرف جز مصيبت و اندوه و ناكامي چيزي عايدشان نشد. آخرش هم هيچ به هيچ. از هر جنگجويي بپرسيد به صراحت به شما ميگويد كه قضيه كردستان هزار مرتبه تلختر و اندوهبارتر از جنگ با عراق بود. جنگ با عراق زمان صدام «جنگ» بود و هيچ وطنپرستي ترديد نداشت كه بايد از كشورش در برابر متجاوز دفاع كند. اما قضيه كردستان پيچيده بود و كلاف سردرگمي را ميمانست كه در هر نقطهاش گرههاي كور افتاده و جز به دندان باز نشوند. هر كسي كه حدود چهل سال پيش به هر نحوي در قضيه كردستان مدخليت داشته، خاطراتش را بگيريد بخوانيد تا ببينيد چطور كردهاي سادهدل بازي خورده بودند و ندانسته در باتلاق خودمختاري گرفتار آمده بودند. همان موقع هم معلوم بود كه اينها به تحريك «ديگران» در دام بلا افتادهاند. اين ديگران، هر كه هستند از احساسات و عواطف و هيجانات كردها سوءاستفاده كردند و به دردسرشان انداختند. عقلاي كرد، همان موقع هم ميدانستند كه اين آرمان غيرواقعي راه به جايي نميبرد و آخرش چيزي جز جنگ و ناامني و مصيبت دستشان را نميگيرد.
شايد اگر همان روزهاي اول باب مذاكره را نميبستند، كار به اينجا نميكشيد كه كشيد؛ درست است كه اوضاع كردستان عراق امروز دخلي به حال و روز كردهاي ايراني ابتداي انقلاب اسلامي ندارد، اما هر دو در اينكه ديگران در كارشان كرم ريختند و برايشان سوسه آمدند و اين بندگان خدا را آنتريك كردند، شريكند؛ اينها داشتند زندگيشان را ميكردند، نسبتا وضعشان هم بد نبود؛ بعد از پيروزي بر داعشيها ميتوانستند صنعت توريسم را رونق بخشند و اين كردستان را به بهشت روي زمين بدل كنند. حقيقتا هم در بعضي از ماههاي سال كم از بهشت ندارد؛ ميتوانستند نفت بفروشند و گردشگر بپذيرند و با همه از در صلح و دوستي دربيايند و روابط حسنهاي با عراق و همسايگان عراق داشته باشند، اما به جاي آن، حرف از بيوفايي زدند و با آتش بازي كردند. حقيقتا هم همهپرسي استقلال در چنين اوضاع و احوالي بازي با آتش است در مجاورت انبار باروت، گفت «حريف مجلس ما خود هميشه دل ميبرد/ عليالخصوص كه پيرايهاي بر او بستند.» اين منطقه به خودي خود تبديل به كانون آتش شده است. سوريه، تركيه، افغانستان، يمن، قطر، فلسطين، لبنان... اينجا نه تنها انبار باروت است بلكه گوشههايي از آن شعلهور شده و دلسوزان جهان سعي در مهارش دارند. خدا لعنت كند آنها را كه از امنيت و صلح خاورميانه حالشان بد ميشود. خيليها در غرب هستند كه فكر ميكنند امنيتشان بسته به ناامني خاورميانه است. دست به هر كاري ميزنند تا اينجا كماكان در التهاب بماند. بنشينيد تاريخ چهل، پنجاه ساله، بلكه صد ساله خاورميانه را بخوانيد تا ببينيد چه دستهايي در كار است كه «ما» روي آرامش نبينيم و به صلح پايدار نرسيم. هر نوع صلحي در خاورميانه چنان سست و شكننده است كه با تلنگري فرو ميريزد و دعواهاي قديمي را روميآورد. كشورهاي خاورميانه عين ظروف مرتبطهاند و هر گندي كه يك جايش بخورد، سريع به بخشهاي ديگرش سرايت ميكند. لذا استقلال كردستان، شك نكنيد كه تركيه و ايران را هم گرفتار ميكند و سوريه گرفتار را گرفتارتر ميكند. حتي قضيه از خاورميانه فراتر ميرود و اروپا را هم به دردسر مياندازد. هر كس نشسته و براي گرفتاري دنيا نقشه ميكشد، الحق و النصاف روي خوب جايي انگشت گذاشته است؛ هر كه بوده خوب ميدانسته كه چطور ميتواند از اين نقطه دنيا را به هم بريزد. باور كنيد من هم از تئوري توطئه گريزانم و وصل كردن همهچيز را به هياتمديره شرور عالم، غيرواقعي ميدانم. اما با اين همه اينقدر هم ساده نيستم كه مساله به اين بزرگي و پيچيدگي را محدود و منحصر به بارزاني و رفقايش كنم. نه، حتما دست «اربابان جنگ» در كار است و شواهد و قراين بسياري هست كه گواهي ميدهند اين آتش از گور اسراييل و متحدان باوفايش بلند ميشود. اين آتش هنوز خدا را شكر در نگرفته و شعلهور نشده. روي همين حساب خاموش كردنش هم سخت نيست. كشورهاي منطقه، خصوصا عراق و كردستان، اگر عقل به خرج دهند، اگر با درايت رفتار كنند، اگر حواسشان به وضعيت وخيم منطقه باشد، با كمترين هزينه و در صلح و صفاي كامل خاموشش ميكنند كه اگر نكنند، خدا به داد برسد.