آزادي بيان و ليگ ملي
فوتبال امريكا
زهرا تخشيد
دانشجوي دكتراي حقوق دانشگاه فوردهام نيويورك
زماني كه سرود ملي قبل از شروع بازي ليگ ملي فوتبال امريكا پخش شد، كالين كاپرنيك، بازيكن سياهپوست فوتبال تيم سانفرانسيسكو، برخلاف هميشه زانو زد. او اعلام كرد اين كار در اعتراض به برخوردهاي خشونتآميز با شهروندان سياهپوست و رنگينپوست امريكايي بوده است. اين اقدام وي در اعتراض به نژادپرستي براي برخي خوشايند نبود. عدهاي وي را به بياحترامي به پرچم كه نماد هويت ملي امريكا است، متهم كردند. با وجود انتقادات، وي به اعتراض صلحآميز خود ادامه داد. بعد از چند ماه ناگهان ترامپ در يكي از سخنرانيهاي خود در ايالت آلاباما، بدون ذكر اسم اين بازيكن، در ميان طرفدارانش عنوان كرد كه چنين فرد (لفظ ركيك) بايد از ليگ فوتبال اخراج شود. اما اين سخنراني تاثير معكوس گذاشت و سبب شد تا با آغاز فصل جديد بازيها، در هفته اول حدود 180 نفر از بازيكنان تيمهاي مختلف امريكا، در حمايت از كاپرنيك و اعتراض به صحبتهاي توهينآميز ترامپ، در طول سرود ملي در جاي خود زانو زنند. برخي ديگر نيز با عدم حضور در زمان پخش سرود و ماندن در رختكن، با كاپرنيك همصدا شدند. اما موضوع بحران اصلي پيش آمده توهين به پرچم نبود. مسالهاي كه بعد از سخنراني ترامپ پررنگ شد، علاوه بر اعتراض به نژادپرستي موجود در امريكا، حد و مرز اصل آزادي بود. ديوان عالي امريكا در دو دعواي قديمي مشهور به برخي از جنبههاي اين مساله پرداخته است. اولين دعوا مربوط به سال 1948 است كه طبق آن ديوان عالي امريكا اعلام كرد مدارس دولتي حق ندارند دانشآموزي را به بيان متن معروف به تعهد به وفاداري امريكا اجبار كنند. در برخي از مدارس در امريكا دانشآموزان در صبحگاه بيانيهاي را جمعا بازگو ميكنند كه بخشي از سنت احترام به پرچم بوده و به آن تعهد به وفاداري به امريكا ميگويند. طبق اين راي ديوان عالي، اجبار به بيان اين تعهد در مدارس دولتي برخلاف آزادي بيان محفوظ در قانون اساسي امريكاست. قاضي جكسون در اين پرونده نوشت يكسانسازي اجباري آرا و عقايد تنها در بين مردگان امكانپذير است. در سال 1990 نيز در پروندهاي ديگر ديوان عالي امريكا اعلام كرد آتش زدن پرچم امريكا به نشانه اعتراض، هرچند در نظر بسياري از مردم امريكا عملي توهينآميز است، شيوهاي از بيان عقيده است كه دولت حق نظارت بر آن را ندارد و نميتواند شهروندان امريكايي را از اين عمل منع كند. توجه به اين نكته لازم است كه اين نوع الزام به آزادي بيان تنها از طرف دولت ضروريست و نهادهاي خصوصي اجازه دارند طبق نظر خود در رابطه با آنچه توهين ميدانند، عمل كنند. براي مثال، يك شركت خصوصي ميتواند از استخدام فردي به دليل رفتار وي كه شركت آن را توهينآميز ميداند، امتناع ورزد. ليگ ملي فوتبال نيز در امريكا يك نهاد خصوصي است. اكثر حقوق موجود در قانون اساسي امريكا، حقوقي است كه از آزاديهاي شهروندان در برابر دولت حمايت ميكند. توضيح جزييات اين مبحث پيچيده در اين نوشته كوتاه امكانپذير نيست. اما نكته جالب توجه اين است كه مساله آزادي بيان در امريكا، همان طور كه دكتر سانستين، استاد حقوق دانشگاه هاروارد بيان داشته، فراتر از قانون اساسي امريكا رفته و در بطن جامعه نهادينه شده است. همين واقعيت اجتماعي امريكا است كه سبب شد تا برخلاف سخنرانيهاي تند ترامپ و توييتهاي مداوم وي در انتقاد به مسوولان ليگ ملي فوتبال امريكا، اعتراضات خاموش نشده بلكه تعداد بيشتري از بازيكنان در راستاي حمايت از همتيميهاي خود و حمايت از حق آزادي بيان، هنگام پخش سرود ملي امريكا زانو زدند. آزاديهاي فردي در جامعه ميتواند فراتر از اصول قانون اساسي نوشته شده باشد. حتي زماني كه قانوني براي حمايت از حقوق يك شهروند موجود نيست، نرمهاي يك جامعه ميتواند به حمايت از شهروند برخيزند. اولين گام براي گسترش حقوق فردي نيز تصويب قوانين و منشورهاي حقوق شهروندي است، اما گام بعدي آموزش و نهادينه ساختن فرهنگ آن است. بدون آموزش، قانون نوشته از شهروند حمايت نخواهد كرد. اما با آموزش، قانون نانوشته نيز به حمايت از حقوق شهروندي و آزاديهاي فردي برخواهد ايستاد.