اعتراض دوباره مهدي غبرايي به مميزي
به «سنگ صبور» حذفيات فلهاي دادهاند
ندا آلطيب
مهدي غبرايي نخستين بار نيست كه به سانسور اعتراض ميكند و مسلما آخرين بار هم نخواهد بود. او در چند ماه اخير بارها نسبت به وضعيت بلاتكليف ترجمههايش معترض شده است و گاهي حتي با شرم عنوان كرده كه چرا نويسنده با حجب و حيايي مانند همينگوي بايد در ايران سانسور شود.
غبرايي ديروز در گفتوگويي با ايلنا هم از گرفتن مجوز كتابهاي تازهاش خبر داده است و هم فرصت را غنيمت دانسته و بار ديگر از وضعيت سانسور گلايه كرده است.
او خبر داده كه ترجمهاش از رمان «اين ناقوس مرگ كيست» اثر مشهور همينگوي پس از 8 سال و «چوب نروژي» موراكامي نيز بعد از 6 سال مجوز گرفته است و آقاي مترجم احتمال ميدهد اين كتابها تا آخر مهر ماه به بازار كتاب بيايند.
غبرايي پيشتر تصميم داشت رمان «سنگ صبور» نوشته عتيق رحيمي را منتشر كند اما حجم بالاي سانسور ديگر ترجمههايش سبب شد فعلا قيد انتشار اين كتاب را بزند: « كتاب «سنگ صبور» نوشته عتيق رحيمي روايتي است از مصايب زني در جريان تسلط طالبان در افغانستان كه يك فيلم هم از روي آن ساخته شده است. اين كتاب آنقدر موارد سانسورياش زياد است كه رضايت به چاپ آن نميدهم. از يك كتاب ۱۲۰ صفحهاي؛ ۱۰ تا ۱۲ صفحه حذف كردهاند، يعني يك دهم كتاب و من صلاح نميدانم كتاب به اين شيوه منتشر شود و به ناشر هم گفتهام آن را منتشر نكند. درواقع به كتاب «سنگ صبور» فلهاي حذفيات دادهاند. در داستان كوتاه مثل مجموعه داستان «زنان بدون مردان» موراكامي هم از هر داستان ۵ صفحه بايد حذف ميشد كه من نهايتا از چاپ صرف نظر كردم و كلا تعدادي اثر هست كه ترجمه و انتشارشان را گذاشتهام براي زماني كه گشايشي
حاصل شد.»
ديگر ترجمه او هم حال و روز بهتري ندارد. كتاب «آليس در سرزمين عجايب» كه يكي دو ترجمه از آن وجود دارد، به گفته او با ايرادهاي عجيب و غريب متوقف مانده است. اما علت اين توقف جالب است: «علت اين است كه در دو فصل آخر؛ ورقهاي بازي جزو كاراكترهاي اثر هستند. من هرچه توضيح دادهام اينها وسايل لهو و لعب نيستند، گفتهاند اين دو فصل را حذف كنيد كه واقعا پيشنهاد مضحكي است. جالب اينجاست كه ترجمهاي از يك كتاب به نام «شاه بيبي سرباز» مجوز گرفته و منتشر هم شده است. نميدانم مشكل ترجمه كتاب آليس كجاست و چرا بايد سليقهاي به حوزه ادبيات و ترجمه نگاه شود. واقعا نميدانم چه كسي ميخواهد به حرف من مترجم گوش بدهد.»
غبرايي از سانسورهاي سليقهاي كه باعث هدر رفتن وقت مترجمان و نويسندگان ميشود، انتقاد دارد و با طرح اين پرسش مهم كه چه كسي به من مترجم كه عمرم را براي اين كار گذاشتهام، پاسخگو خواهد بود؟، درباره اين وضعيت گفته است: «متاسفانه سياستمداري ما از راستگويي فاصله گرفته و اين حرفها و استدلالها بيپايه و اساس است. از من سني گذشته و جوان و ناپخته نيستم تا مواردي را كه صلاح نيست در كارم بياورم. تا زماني كه سانسور وجود دارد ما تنها يك راه داريم و بايد بهجاي اينكه مترجم و مولف را اذيت كنيم؛ با او گفتوگو كنيم. من با وجود اينكه بسيار برايم سخت است تا استدلال و ادله خودم را با اين دوستان در ميان بگذارم، ولي حاضرم اين سختي را به خودم بدهم. آقايان كه ميگويند ميخواهيم با روشنفكران آشتي كنيم، بايد راه را باز بگذارند. نميشود كه بر سر من مترجم بزنيد و بعد بگوييد ما ميخواهيم آشتي كنيم.»
او متاسف است كه با وجود تغيير دولتها همچنان معضل سانسور سليقهاي وجود دارد و ترجمههاي او و برادرش « فرهاد» همچنان با اين معضل دست به گريبان هستند و اين انتظارها را اذيت و آزار ميداند: « بايد قبول كنيم رمان براي خودش زمام دارد و هميشه كه همهچيز خوب نيست و هر انساني مجموعهاي است از خوبيها و بديها، زشتي و زيباييها. اگر همه بديها و زشتيها را حذف كنيم كه خوبيها و زيباييها معنايي نخواهند داشت.»