سردرگمي فعاليت حزبي در ايران
محمد كيانوش راد
فعال سياسي اصلاحطلب
متاسفانه احزاب سياسي در ايران يا عمدتا در دستهبنديها جزو احزاب كادر و نخبه گرا محسوب ميشوند يا صرفا در ايام انتخابات به عنوان ماشين راي جمع كردن عمل ميكنند. واضح است كه حزب يك پديده مدرن است كه بر مبناي برنامههاي مشخص و استراتژي تعيين شده ميتواند به فعاليتهاي خود ادامه دهد اما در ايران مثل خيلي از پديدههاي ديگر حزب ناتمام داريم. احزاب ما احزاب نيمه كاره و ناتمام هستند و از يكي از مهمترين كاركردهاي حزب كه عبارت از دعوت، پذيرش، آموزش، سازماندهي و نهايتا به كارگيري اعضا در سطوح مديريتي غافل هستند و حداكثر پس از پيروزي در هر انتخابات به دنبال كارسازي براي حاميان حزبي خودشان هستند. البته فضاي عمومي فعالان سياسي و دولتيها نيز به شيوهاي است كه قوه مجريه نيز ترجيح دارد از كساني كه به صورت مشخص و اتيكتدار فعاليت حزبي ميكنند، استفاده نكند و چهرههاي غيرحزبي را به آنان ترجيح ميدهد؛ اين نقيصهاي است كه بايد با كار مداوم و روشن شدن مواضع حل شود. در شرايط فعلي آنچه را تحت عنوان بحث پيرامون ضرورت بازنگري اصلاحات مطرح شده است، بيشتر به داشتن مانيفست مشخص از آرمانها و ايدهها در جريان اصلاحطلبي مربوط ميشود. بايد توجه داشت كه اعتدال يك روش فعاليت است و نه يك بايد و نبايد و ترسيم آرماني از فعاليتهاي يك گروه سياسي. واژه اصلاحات را گاه به مفهوم يك روش، گاه به مفهوم يك ايدئولوژي و بايد و نبايد و گاه به معناي گروه حزبي و جناحي متعين ميتوان به كار برد. ارتقاي روش به ايدئولوژي يا فروكاستن يك ايدئولوژي به يك روش از جمله نارساييهايي است كه امروز در ميان فعاليتهاي سياسي شاهد آن هستيم. ارتقاي روش اعتدالي به يك ايدئولوژي يا بايد و نبايد و همچنين فروكاستن مفهوم اصلاحطلبي صرفا در حد روشي براي انجام فعاليت از جمله مشكلاتي است كه ما امروز با آن مواجه هستيم. بايد توجه داشت ميان اعتدال و روش از يك سو و از سوي ديگر مفاهيمي چون عدالتگرايي به عنوان آرمان تفاوت وجود دارد. نبايد اصلاحات را صرفا در حد نوعي روش و شيوه فعاليت سياسي تعريف كرد. اصلاحطلبان و احزاب اصلاحطلب جدا از اتكا به روش اصلاحي بايد بگويند تا در جامعه سياسي به صورت استراتژيك و تاكتيكي دقيقا به دنبال چه ارزشهايي هستند. مشكل بسياري احزاب اصلاحطلب عدم روشن شدن ارزشهاي اصلاحطلبي يا عدم ارايه مواضع شفاف و كامل خودشان است. به هر حال اصلاحطلبي يك روش و آرمان است اما اعتدال يك روش در فعاليتهاي سياسي است كه تفكيك ميان اين دو نزد فعالان سياسي از اهميت خاصي برخوردار است.
به طور كلي تفاوتي كه ميان احزاب سياسي ايجاد ميشود، از نوع برداشت آنها نسبت به وضعيت اجتماعي و سياسي جامعه خودشان و نسخههايي كه جهت حل اين مشكلات بيان ميكنند، مشخص ميشود. برخي احزاب سياسي وضعيت موجود را نامطلوب ميدانند و با نگاهي همراه با نارضايتي سعي در كنش سياسي جهت رفع آن نارضايتيها دارند و گروههاي ديگر از وضعيت موجود خشنود و احيانا تغييرات مختصري را طالب هستند. اين تفكيك اساسي است كه ميان دو جريان سياسي كشور ميتوان شاهد آن بود. داشتن برنامه مشخص دراز مدت براي حل مسائل كه به عنوان دورنما و استراتژي اين احزاب سياسي ميتواند موثر باشد و در كنار آن ارايه برنامه و موضع براي حل مسائل موضوعي است كه از سوي احزاب بايد مورد توجه قرار گيرد. از اين دست مسائل ميتوان از مساله محورياي چون مسائل محيط زيستي، بحران آب و بحرانها و ناهنجاريهاي گوناگون ياد كرد. مواردي كه احزاب بايد به صورت موردي نظرات خاص خود را در مورد آنها ارايه دهند. اعتدال روش اجراي برنامه ميتواند باشد اما يك برنامه نيست. اعتدال براي اصولگرايان و اصلاحطلبان در حد روش مورد توجه قرار ميگيرد اما به عنوان گفتمان بدون ترديد نميتوان آن را شناخت. اصولگرايان و اصلاحطلبان بايد دقيقتر خواستهها و ناخواستههايشان را تبيين كنند. زيرا اين آرمانها و بايد و نبايدها است كه ميتواند به عنوان موتور محركه فعاليتهاي حزبي خود را نشان دهد. ارتقاي روش به مثابه ايدئولوژي و فروكاستن ايدئولوژي به يك روش از جمله مشكلاتي است كه امروز مجموعه اصلاحطلبان با آن مواجه هستند. مشكل احزاب اصولگرا به مراتب بيش از احزاب اصلاحطلب است. به عنوان مثال ميتوان به مصاحبه برخي مسوولان حزب موتلفه اسلامي توجه كرد كه در تصميمگيريهاي خود، با وجود نظر مخالف در برخي موضوعات مثل حمايت از احمدينژاد يا در دوره اخير در حمايت از رييسي مبتلا به آن بودند. به اين معنا كه خرد جمعي آنها و تصميمات جمعي آنها تحتالشعاع دستوراتي يا صلاحديدهاي خارج از مجموعه حزبيشان قرار ميگرفت. حزب بايد بتواند با تحليل شرايط بهترين خط مشي را براي حل مسائل پيشرو فارغ از صلاحديدها يا فشارهاي خارج از مجموعه دنبال كند.