موضعگيري احزاب در حوزههاي مدني
حسن رسولي
فعال سياسي اصلاحطلب
داشتن مانيفست و گفتمان همهجانبه سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي يكي از شاخصهاي ضروري احزاب و انجمنهاي سياسي موثر و كارآمد است. علاوه بر اين مولفه برخوردار بودن از پايگاه عمومي تعريف شده، به گونهاي كه يك حزب يا گروه سياسي بخشي از ظرفيتهاي اجتماعي را نمايندگي كند و همچنين از سامانه حزبي برخوردار باشد، اهميتي ويژه پيدا ميكند.
حزب بايد از اركان تعيين شده و مستحكم برخوردار بوده و نيز داراي برنامه روشن براي جامعهپذيري سياسي و كادرسازي و ساير كاركردهاي حزبي باشد. اينها از جمله مولفهها و نيازمنديهاي شناسايي يك حزب سياسي به عنوان مرجعي جريان ساز، قدرتمند و تاثيرگذار است.
طي بيش از صد ساله گذشته و با بروز و وقوع انقلاب مشروطيت سازمانهاي سياسي و حزبي نيز وارد فرهنگ عمومي ما ايرانيان شدهاند. ليكن به جز مقاطعي كوتاه همانند سالهاي 1285 تا 1299و نيز از ابتداي دهه 20 تا قبل از كودتاي 28 مرداد و پس از پيروزي انقلاب نيز در چهار دهه اخير به استثناي تعدادي محدود احزاب سياسي فعال در عرصه عمومي ساير سامانههاي حزبي و كليت نظام تحزب ايران نوعا احزاب نوپا، كم بنيه و غير فراگير بوده و هستند.
هر چند به لحاظ كمي فراز و فرودهايي داشتهاند و با توسعه همراه بودهاند. تا زماني كه عوامل و زمينههاي موثر فرهنگي، تاريخي، حقوقي، سياسي و اقتصادي موثر بر روند ناقص رشد و تكامل احزاب مورد آسيبشناسي و چارهجويي قرار نگيرد، همچنان مانع از داشتن سامانههاي حزبي فراگير و توانمند خواهد بود.
تا زماني كه احزاب سياسي ايران از جهاتي كه گفته شد به تكامل نرسند، سامانههاي حزبي عمدتا به صورت مقطعي و با رويكردهاي انتخاباتي و پروژهاي شكل ميگيرند و از آنجا كه تابآوري و پايداري لازم را ندارند، با مواجه شدن با اندك موانع و محدوديتهايي يا به دليل پايين بودن فرهنگ همگرايي در روان اجتماعي ايرانيان دچار انشعاب و تشتت ميشوند يا اينكه چون نميتوانند خلايي از خلاهاي موجود فكري، فرهنگي، سياسي و تشكيلاتي عصر و زمان خود را پر كرده و پوشش دهند از حيز انتفاع خارج شده و جز نامي و تعداد محدودي از اركان آنان نميماند. براي اثبات آنچه گفته شد كافي است اشاره شود كه امروز بيش از 250 حزب، انجمن، مجمع و سازمان سياسي از طريق كميسيون ماده 10 پروانه گرفتهاند. بسياري از آنها در دو قالب جبهه اصلاحات و اصولگرايي گنجانده ميشوند اما در سه پروژه انتخاباتي اخير به دليل پايين بودن سطح اثر بخشي و كارآمدي احزاب، دو جناح از سازماندهي جبههاي استفاده كردهاند.
شايد زمان آن فرارسيده باشد كه با تجارب موفق ساماندهي جبهه در مقاطع انتخاباتي اخير در حوزه اصلاحطلبي و اصولگرايي صاحبان انديشه سياسي گفتماني را محقق كنند كه بر اساس آن توسعه كمي احزاب متوقف شده و از طريق آغاز فرايند همگرايي بين احزاب پر شمار در يك جبهه سياسي از طريق ادغام بر كار آمدي آنان افزوده شود تا حدي كه در دو جريان سياسي كشور حداكثر يك يا دو حزب توانمند برآمده از اين فرايند ادغامي داشته باشيم تا در صورت تحقق چنين آرزويي نيازمند به كارگيري سازمانهاي جبههاي در انتخاباتهاي آينده نباشيم. چنانچه اين مهم محقق نشود چشماندازاميد بخشي براي توسعه تحزب به معناي واقعي در سپهر سياسي ايران ديده نميشود.
مهمترين كاركرد احزاب موضعگيري در خصوص حوزههايي است كه فرصتها و چالشهاي فرا روي جامعه است تا در مسير واقعيات جامعه قرار گيرد و تحليل و طبقهبندي در حوزه مختلف انجام دهند. ارايه راهحلهاي ملموس و كار آمد براي غلبه بر اين چالشها بايد توانمندي بيشتري متوجه احزاب باشد. در اين صورت به همان ميزان بر واقعيت و كارآمدي احزاب افزوده ميشود.
امروز بايد فراتر از حوزه سياسي در عرصه مدني نيز مقولاتي مثل مسائل زيست محيطي، اجتماعي و بحرانهاي حوزههاي زيربنايي مثل آب و آلودگي هوا و انواع آسيبهاي اجتماعي به بسترهاي ورود فعالانه احزاب اضافه شود. به عنوان مثال اگر امروز در حوزههاي اجتماعي و اقتصادي مهمترين معضل اشتغال و بيكاري است، احزابي توانمندتر هستند كه در اين حوزه داراي نسخه موثر و كارآمدي باشند. امروز فقط ساحت سياست براي كارآمدي احزاب كفايت نميكند.