محيطزيست در فضاي مجازي
كاووس سيدامامي
استاد دانشگاه
شواهد موجود در جامعه نشانگر آن است كه آگاهيهاي محيطزيستي شهروندان ايران به سرعت در حال افزايش است. اين آگاهي و حساسيت نسبت به خطرهاي تخريب محيطزيست در ايران و جهان سبب شده است كه گفتوگوها و تبادل اطلاعات محيطزيستي در رسانههاي جمعي و اجتماعي رشدي چشمگير يابد. از منظري جامعهشناختي ميتوان اين تحول را يكي از نشانههاي رشد جامعه مدني در ايران دانست. فضاي مجازي و به ويژه رسانههاي اجتماعي در اين ميان فرصت مغتنمي فراهم كرده است تا انواع اخبار، تصاوير، فيلمهاي كوتاه و ساير مطالب مرتبط با حوزههاي گوناگون محيطزيست – از آب و خاك و آلودگي محيط گرفته تا زباله و تنوع زيستي – به سرعت در رسانههاي اجتماعي دست به دست شود.
اما به موازات اين كنشگري در تريبونهاي گوناگون رسانهاي شاهد گسترش برخي كژكاركرديها، بياخلاقيها و در نهايت مخاطرات اجتماعي هستيم كه بايد مورد خطاب قرار گيرند تا روند رشد آگاهي و كنشگري محيطزيستي در مسيري درست، اخلاقي، و دمكراتيك قرار گيرد. فراموش نكنيم همين پديده گسترش مشاركت تودهاي در فضاي مجازي در برخي نقاط جهان پيامدهاي منفي نيز داشته است. يك نمونه كه ميتوان ذكر كرد جا انداختن اين باور در حدود نيمي از جمعيت امريكاست كه تغييرات آب و هوايي منشأ انساني ندارد و درنتيجه اين بخش از جمعيت امريكا در عمل منكر چنين نقشي شوند، در حالي كه اكثريت قاطع دانشمندان با شواهد علمي تغييرات مذكور را ناشي از فعاليتهاي انسان دانستهاند.
در اين نوشته كوتاه تنها به چند نمونه از آنچه به باور من از مشكلات مشاركت همگاني در فضاي عمومي تبادل آرا و اطلاعات محيطزيستي است ميپردازم.
نخست، آفت پخش اخبار و اطلاعات نادرست – اعم از ساختگي، نيمه واقعي، و شبه واقعي – است. سازوكار گردش چنين اخباري در ميان عموم شباهت زيادي به پخش و بازتوليد شايعه دارد. بياعتمادي نسبت به رسانههاي موجود – اعم از رسمي و غيررسمي – سبب شده كه شهروندان خود پيشگام تبادل اطلاعات شوند، و در اين ميان هر خبر دروغ، اطلاعات غيرعلمي و غلط، و پيشداوريهاي بيپايه به عنوان اخبار و اطلاعات محيطزيستي در فضاي مجازي انتشار مييابد و به دست مخاطبان گوناگون – با سطوح دانشي مختلف از مسائل محيطزيستي – ميرسد و انواع پيامدها را برجا ميگذارد.
دوم، پخش بيش از حد مطالبي كه اتفاقات ناگوار را بزرگنمايي ميكند و با نيت دوستداري محيطزيست به جاي تشويق مخاطبان به عمل و اقدام در حد توان خود براي بهبود وضعيت، عملا آنان را به انفعال دعوت ميكند و تخم يأس و بياعتمادي به همهچيز و همه كس را ميپراكند. بارها شاهد بودهايم كه صحنه كشته شدن يك پلنگ در زمانهاي مختلف و با تاريخهاي وقوع بسيار متفاوت در رسانههاي اجتماعي پخش شده و ناخواسته اين باور به مخاطبان القا شده است كه همهچيز دارد از دست ميرود اما هيچ كاري از طرف مسوولان و فعالان محيطزيست صورت نميگيرد. جالب است كه حتي برخي كانالهاي تلگرامي يا اينستاگرامي فعال در عرصه محيطزيست نيز بر همين منوال عمل ميكنند و به گزارشگر اخبار ناگوار تبديل شدهاند.
سوم، پارهاي از مطالب محيطزيستي كه به فضاي مجازي به طور كلي، و به رسانههاي اجتماعي به طور ويژه، راه مييابد متاثر از گفتمان انتقادي غيرمسوولانه نسبت به نظام و سياهنمايي جمهوري اسلامي است. در امتداد اين تصويرسازي كلي است كه نظام سياسي حاكم بر كشور در حال تخريب همه شؤون زندگي اجتماعي و فرهنگي و محيطزيستي تصوير ميشود. منشأ بسياري از مطالبي از اين دست كه در فضاي مجازي پخش ميشود برخي فعالان سابق محيطزيستند كه به هر دليلي خارجهنشين شدهاند و نااميد از وضعيت درون ايران يا با هر انگيزه ديگر صرفا بر طبل نقد گزنده ميكوبند و اغلب مخاطباني نيز مييابند، زيرا متاسفانه در فضاي رسانهاي ما مرز ميان نقد اصولي و تخريب سياسي به هم ريخته است و به نظر ميرسد مطالب انتقادي خريدار بيشتر دارد. در اينگونه نوشتههاي محيطزيستي هر اقدامي كه در كشور ولو با نيت خير صورت گيرد بنا به تعريف مشكوك و برآمده از يك دستور كار پنهان معرفي ميشود.
چهارم، يكي از اشكال ديگر توليد و توزيع محتواهاي محيطزيستي در مطبوعات و در فضاي مجازي «نقد» برخي دستگاههاي دولتي (معمولا در حوزه مورد بحث اين يادداشت، سازمان حفاظت محيطزيست و روساي آن) و همراه آنان سمنهايي است كه با هر زحمتي توانستهاند از وقت و انرژي اعضاي خود مايه بگذارند و دست به كاري بزنند. هدف از اينگونه نقدها (كه البته بيشتر حالت افشاگري دارد) نه دلسوزي براي محيطزيست بلكه تسويهحساب سياسي و جناحي است. برخي خبرگزاريها و روزنامههاي جناح منتقد دولت را دراين ميان بيش از بقيه ميتوان فعال ديد، اما اين آفت گاه به رسانههاي جناح مقابل نيز راه مييابد. يك نمونه اين نوع برخورد رسانهاي را در شيوه بخش اخبار انتسابي در سازمان حفاظت محيطزيست ديديم كه در آن يكي از برجستهترين متخصصان بينالمللي آب چون استاد و پژوهشگر يك دانشگاه خارجي بوده است، مشمول عنايات ويژه رسانهاي قرار گرفت تا از اين طريق رييس سازمان و دولتي كه او را بر كار گمارده بود ضرب شستي بخورد.
پنجم، مشابه فضاي رسانهاي در عرصههاي اجتماعي ديگر مثل هنر، ورزش و دانشگاه، در عرصه محيطزيست نيز برخي افراد ديده ميشوند كه در حاشيهاند و جدي گرفته نميشوند اما به منظور مطرح كردن «خود» و جلب مخاطب دست به قلم ميبرند و به اين و آن ميتازند؛ گاه دستگاههاي دولتيِ نقد مجاز را ميكوبند و گاه سمنها يا ساير فعالان محيطزيستي مطرح و مشهور را آماج حملات رسانهاي خود قرار ميدهند.
ششم، برخي مدعيان هواداري محيطزيست (كه معمولا فعاليت آنان در حوزه محيطزيست بيشتر به فضاي مجازي محدود ميشود) تنها فعاليت «عملي» خود را در اين ميبينند كه در انواع سخنرانيها، همايشها يا كمپينهاي محيطزيستي كه به منظور ترويج ارزشهاي محيطزيستي يا گسترش آگاهي عمومي برپا شده است، شركت كنند و با طرح سوالهاي نامربوط و استفاده نابجا از تريبوني كه در اختيارشان قرار ميگيرد تخم بدبيني و بياعتمادي را در ميان شركتكنندگان بپراكنند.
و بالاخره هفتمين آفتي كه مايلم نام ببرم دست گذاشتن يكسويه و زياده از حد بر احساسات و عواطف مخاطبان در ترويج آگاهيها و ارزشهاي محيطزيستي در مقابل طرح علمي و سنجيده مسائل و مشكلات محيطزيست و ارايه راهحلهاي اصولي و معقول است. بديهي است كه در هر نوع فعاليت ترويجي و آموزشي دست گذاشتن بر برخي موضوعات احساسي ميتواند كارساز باشد و توجه مخاطب را بهتر جلب كند. اما در جايي كه با طرح بحثهاي كاملاً احساسي و يك طرفه ميكوشيم نقطهنظرهايي را در حوزه محيطزيست جا بيندازيم كه با نظر متخصصان رشتههاي علمي مرتبط مغايرت كامل دارد يا تنها يك طرف بحثي را به ميان ميآورد كه هنوز مورد مناقشه دانشمندان است نتيجه حاصل اشاعه باورهاي غيرعلمي خواهد بود. با تحريك عواطف ميتوان باورهاي غلط را جا انداخت اما دستاورد آن قطعا به سود بهبود وضعيت محيطزيست نخواهد بود.
با وجود آن چه گفته شد، باز نبايد از ياد برد كه گسترش حضور مردم در عرصه رسانههاي اجتماعي و تريبونهاي ديگري كه فضاي مجازي در اختيار آنان قرار داده با آثار مثبت اجتماعي بسيار زيادي همراه بوده است و طرح برخي مشكلات و پيامدهاي زيانبار نبايد به منزله نفي كاركردهاي فوقالعاده سودمند رسانههاي نوين و نقش برجسته آن در گسترش آگاهيهاي مردم درنظر گرفته شود. در همه عرصههاي مدني و از جمله در حوزه فعاليت محيطزيستي بايد بكوشيم تا به جاي تضعيف و حذف فعالان ديگر نقش همافزا داشته باشيم و به يكديگر احترام بگذاريم. به چند پيشنهاد در اين زمينه بسنده ميكنم.
دقت كنيم در فضاي مجازي هر مطلبي كه به دستمان ميرسد را به سرعت و بدون ارزيابي درستي و عقلانيت آن به ديگران نفرستيم.
اخلاق مدني را در اجتماعات گفتوگويي گوناگون و از جمله در فضاي تغامل مجازي رعايت كنيم و پرسشها و انتقادهاي خود را به زبان مدني و با رعايت حقوق بانيان يا برگزاركنندگان مطرح كنيم.
از آنجا كه در طيف گستردهاي از مباحث محيطزيستي اختلاف نظر وجود دارد، تحمل عقايد مخالف را داشته باشيم و با استدلال و روشهاي اقناعي با مخالفان نظري خود وارد گفتوگو و بحث شويم و از وارد كردن اتهامات شخصيتي، مالي، امنيتي و غيره – كه معمولا مبناي قطعي و ثابت شده ندارد – بپرهيزيم.
به تفاوت ماهوي ميان نقدهايي كه به فهم بهتر موضوعات و پيشرفت فكري و عملي ميانجامد و نقدهايي كه جنبه تسويهحساب و جدل مسلكي دارند واقف باشيم و خود و ديگران را به نوع اول تشويق كنيم.