دو سال فلسفه در خيابان
محسن آزموده
يادداشتهاي «فلسفه در خيابان» كوششي است براي انديشيدن به مسائل روزمره با مفاهيم و ابزارهاي فلسفي. تلاشي براي نزديك شدن به فلسفه و مباحث دشوار و پيچيده آن. انتخاب موضوع كاملا تصادفي و بر اساس دغدغههاي روزانه بوده يا از حوادث و وقايع روز نشات گرفته است. از انتشار نخستين شماره از يادداشتهاي «فلسفه در خيابان» تقريبا دو سال ميگذرد. نتيجه اين يادداشتها برايم بسيار مهم و گاه شگفتانگيز بوده است، خوانندگان عزيز و بزرگواري تماس گرفتهاند و تشويق كردهاند و در ضمن نكات بسيار ارزندهاي را گوشزد كردهاند. البته همين موضوع گاهي سبب شده كه در نوشتن آنها بسيار وسواس به خرج بدهم و همين احتياط بيش از اندازه باعث شده خطاهايي فاحش بكنم. ضمن آنكه وقتي آدم ميداند چه كساني ممكن است يادداشتهايش را بخوانند، ناگزير دست به عصا ميشود و نميتواند به راحتي كلمات را به كار ببرد و جملات را مرتب كند.يكي از عزيزترين اين خوانندگان استاد عزتالله فولادوند، مترجم نام آور آثار فلسفي است كه تاكنون چندين بار در تماسهايي كه از سر لطف با نگارنده داشته، به اين اشاره كرده كه اين يادداشتها را ميخواند و البته نكات آموزندهاي را نيز متذكر شدهاند. براي نمونه آخرين بار به يك اشتباه نگارشي نگارنده اشاره كردند و متذكر شدند كه «سوال كردن» درست است، نه «سوال پرسيدن». همچنين پيشنهاد داشتند كه به جاي تعبير «تو دستي» از اصطلاح «دم دستي» استفاده كنم. گفتني نيست كه اين پژواكها تا چه اندازه دلگرمكننده و اميدبخش است و تا چه مايه نگارنده را به ادامه راهي كه شروع كرده ترغيب ميكند. اين همه را نوشتم تا تاكيد كنم كه تا چه ميزان نگارش اين يادداشتها فرح بخش و همچنين دشوار است، سختي و دشوارياي كه البته لذت بخش و شيرين است و براي نگارنده بيشترين بهره مندي را داشته است. اميدوارم خوانندگان نيز در اين شادماني سهمي داشته باشند و اگر انتقاد يا نظري دارند، با نگارنده از طريق ايميل mohsen. azmoodeh@gmail. com در ميان بگذارند و او را در بهتر شدن و كم خطا شدن اين يادداشتها ياري برسانند.