قرباني شدن امانت ترجمه
خجسته كيهان
در دوران دانشجويي هنگام ترجمه متني كه مربوط به جمعيتشناسي بود، گمان نميكردم روزي مترجم شوم. اما با گردش روزگار تصميم گرفتم در اين كار كه مورد علاقهام بود، طبعآزمايي كنم. اوايل با چند رمان جالب غرق پيچوخم كار ميشدم، از ترجمه متون ادبي لذت ميبردم و براي حفظ لحن و سبك نويسنده تا حد امكان تلاش ميكردم. اولين كتاب كه مجموعه داستانهايي از نويسندگان معاصر اروپا بود پس از مدتي انتظار اگرچه با تيراژ اندك، منتشر و باعث دلگرمي من شد ولي رفته رفته پي بردم كه گزينش كتاب براي ترجمه، كار چندان آساني نيست. ابتدا در نظر داشتم آثار ادبي نويسندگان معاصر فرانسه يا انگليسي زبان را ترجمه كنم، نويسندگاني كه بعضا در ساير كشورها شناخته شدهاند، ولي در كشور ما هنوز كتابي از آنها منتشر نشده است. ترجمه آثار پل استر از اين دست بود. ولي بعدها با اين حقيقت روبهرو شدم كه بايد علاوه بر در نظر گرفتن سليقه ناشران، مطمئن شوم كتاب مجوز انتشار ميگيرد. از اين رو بسياري از متون ادبي، ولو كلاسيك از فهرست كتابهاي قابل ترجمه من خط ميخورد و كنار ميرفت و تا به امروز كنار گذاشته ميشود. در مورد رمان، خط قرمزها بيشتر به روابط شخصيتها و رعايت اخلاق در اين روابط مربوط ميشود. با اين حال چارچوب مميزي در اين زمينه دقيقا مشخص نيست و مترجمان در طول زمان با گذراندن روند زمان بر انتشار هر رمان به آن پي ميبرند. اين روند كه گاه ماهها طول ميكشد، غالبا با حذف پاراگرافها، جملات يا واژههايي پايان مييابد و ناشران و مترجمان براي اينكه زودتر به نتيجه برسند، غالبا خود به حذف جملات يا واژههاي حساس ميپردازند و نه تنها امانت ترجمه قرباني ميشود، بلكه بدگماني به بار ميآورد، به طوري كه بسياري به همين دليل از خريد رمان خودداري ميكنند. در عصر ارتباطات كه در دنياي مجازي تقريبا همهچيز- از جمله كتابهاي ترجمه شده به زبان اصلي- در دسترس همگان قرار دارد، آثاري به دلايل تعريف نشده انتشارناپذير قلمداد ميشود، در حالي كه همان آثار بعضا ترجمه و در كشور همسايه، افغانستان، منتشر ميشود و عاقبت به دست دوستداران ادبيات ميرسد. مميزي در تعريف ممانعت از انتشار، ممنوعيت يا حذف مطالب يا تصاوير ناشايست يا زننده است و غالبا براي «حفظ ارزشهاي اخلاقي» جامعه اعمال ميشود. يكي از رويدادهاي مهم ادبي به ممنوعيت انتشار رمان مشهور دي. اچ لارنس مربوط ميشود.اي. ام. فارستر كه يكي از مخالفان ممنوعيت آثار ادبي بود، در سال 1960 كه انتشار اين رمان را زننده و مستهجن ميدانستند، عاقبت به محاكمه كشيده شد، نوشت: «رمان دي. اچ لارنس اهميت ادبي شايان توجهي دارد و به نظر من زننده يا مروج هرزگي نيست. . . قانون ميگويد؛ زننده مطلبي است كه موجب انحطاط و فساد ميشود، اما تا آنجا كه ميدانم تعريفي از انحطاط و فساد داده نشده است.»