ماجراي اشغال سفارت امريكا
۱۰ صبح به وقت ۱۳ آبان ۱۳۵۸، گروهي دانشجوي ايراني در تهران از ديوار سفارت امريكا بالا رفتند و از همان اوان انقلاب تمام معادلات ديپلماتيك ايران پساانقلاب را تغيير دادند. آن روز دقيقا ۱۵ سال از تبعيد امام خميني به تركيه و يك سال از كشتار دانشآموزان معترض به رژيم پهلوي مقابل دانشگاه تهران ميگذشت كه خط اماميها وارد سفارت امريكا شدند «لانه جاسوسي» را تسخير و اسناد دخالت امريكا در ايران در رژيم سابق را افشا كنند. روندي كه قرار بود ۲، ۳ روزه غائله آن ختم شود اما ۶۶ ديپلمات امريكايي تا ۴۴۴ روز گروگان بودند؛ بحراني كه برخي از آن به عنوان حادثهاي ياد ميكنند كه مقدمات حمله عراق به ايران را فراهم آورد.
اما اين نخستين بار نبود كه دولت موقت و شوراي انقلاب در كنار همه چالشهاي پس از انقلاب ۵۷ درگير حمله به سفارت امريكا شد. ۲۵ بهمن ۵۷، درست سه روز بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، سازمان چريكهاي فدايي خلق به سفارت امريكا حمله كرد.
كمتر از يك سال بعد اما بار ديگر حمله به سفارت امريكا تكرار شد. اينبار چپهاي خط امامي ادله متعددي براي تسخير سفارت ارائه ميكردند. در اين مدت دولت امريكا قطعنامهاي عليه ايران صادر و جمهوري اسلامي را به دليل برخورد با نيروهاي رژيم سابق محكوم كرد. علاوه بر صدور اين قطعنامه سرنوشت محمدرضا پهلوي هم از ديگر دلايلي بود كه براي حمله دانشجويان به سفارت كفايت ميكرد.
در آن زمان برخي ديپلماتهاي امريكايي تلاش داشتند كه جيمي كارتر، رييسجمهوري وقت امريكا، محمدرضا شاه را در امريكا بپذيرد. در اين حال برخي ديگر بر اين باور بودند كه با پذيرش شاه تمام راههاي ارتباطي ميان امريكا و دولت جديد ايران مسدود خواهد شد به همين دليل از كارتر ميخواستند فعلا با پذيرش شاه موافقت نكند.
سرانجام پذيرش شاه از سوي امريكا و همچنين بلوكه كردن داراييهاي ايران در اين كشور تمام معادلات را تغيير داد و منجر به اتفاقي شد كه رهبر انقلاب از آن به عنوان «انقلاب دوم» ياد كرد. چپهاي سياسي آن زمان از دولت موقت انتظار داشتند كه فشارها براي استرداد شاه را بيشتر كند و اين در حالي بود كه دولت موقت به ويژه شخص بازرگان و همچنين ابراهيم يزدي به عنوان وزير امور خارجه دولت موقت راههاي ديپلماتيك را ارجح ميدانستند. ديدار برژينسكي، مشاور امنيت ملي رييسجمهوري امريكا با مهدي بازرگان و ابراهيم يزدي در الجزاير هم در همين راستا اتفاق افتاد.
اين ديدار بيپروايانه در آن مقطع، اعتراضات دانشجويان را تشديد كرد. در نهايت سه روز پس از اين ديدار ساعت ۱۰ صبح، دانشجويان با رهبري آيتالله موسويخويينيها راهي خيابان تختجمشيد آن زمان شدند و با شكستن در سفارت وارد حياط سفارتخانه شدند. چندي پيش موسويخويينيها روايتي از اشغال سفارت امريكا توسط دانشجويان را در كانال تلگرامي خود منتشر كرد؛ او در اين روايت نوشت: «تقريبا ساعت ۱۰ صبح، دانشجويان وارد سفارت شدند. قراري كه من با دانشجويان داشتم اين بود كه وقتي وارد سفارت شدند و ديدند مشكل خاصي نيست به من اطلاع بدهند كه من هم به آنجا بروم. اطلاع دادند و من حركت كردم. از ساختمان صداوسيما كه دفتر كارم آنجا بود (در آن زمان بنده نماينده حضرت امام در سازمان صدا و سيما بودم) تا وقتي برسم به محل سفارت حدود ساعت ۱۲ شد. يعني شايد دو ساعت من در خيابانها بودم. جمعيت از فاصله خيلي دور، راه نميداد كه من بروم به سمت سفارت.»
بنا بر آنچه موسويخويينيها در روايت تلگرامياش از ۱۳ آبان ۵۸ بيان ميكند دانشجويان انقلابي آن زمان دو دسته بودند. «يك دسته امامخميني را قبول نداشتند و بنايشان بر اين نبود كه به حرف امام گوش دهند. البته صريحا نميتوانستند بگويند، چون ملت رهبري امام را قبول كرده بود و خود آنها هم قبل از پيروزي انقلاب، اعلاميه داده بودند كه ما رهبري امامخميني را براي مبارزه ضدامپرياليستي ميپذيريم. دسته ديگر كه بخش قابل ملاحظه و وسيعي بودند، عناصري مسلمان، انقلابي و مبارز بودند. هم به امام علاقه داشتند و هم صادق و صميمي، ايشان را قبول داشتند، نه از باب اينكه امام ولي فقيه است و حكمش شرعا بايد اطاعت شود- اينطور نبود و هنوز اين حرفها و اين بحثها به گوش همه نرسيده بود- آنها خود امامخميني را از دل و جان قبول داشتند... دانشجوياني كه قصد تحصن در سفارت امريكا را داشتند، از دسته دوم بودند. طبعا معتقد بودند كه اگر امام موافق اين كار است، اقدام كنند وگرنه كاري نكنند.»
دانشجويان از موسويخوئينيها ميخواهند كه ميان آنها و امام واسطه شود و براي انجام اين اقدام از امام خميني كسب اجازه كند. با اين حال موسويخوئينيها با اين اقدام مخالفت ميكند چرا كه بر اين باور بود «به فرض هم كه امام اين اقدام را بپسندند، آيا در جايگاه رهبر و رييس يك مملكت، درست است كه به كسي بگويد سفارت امريكا را اشغال كن؟ با لحاظ عرف سياسي، بايد بگويد كه چنين كاري نكنيد.»
در نهايت تصميم بر آن شد كه دانشجويان وارد سفارت شوند. به محض اينكه اين اتفاق رخ دهد قطعا امام با خبر خواهند شد و در اين شرايط اگر اين اقدام را غلط بدانند دستور ميدهند از سفارت خارج شوند. موسويخوئينيها در بازخواني اخيرش از حوادث ۱۳ آبان روايت ميكند كه با دفتر امام تماس ميگيرد و از حاج احمد آقا ميخواهد كه به امام بگويد همراه با دانشجويان وارد سفارت امريكا شدهاند و اگر اين كار را نادرست ميدانند، همين حالا جواب دهند تا همه دانشجويان از سفارت بيرون بروند. ولي اگر با اصل كار مخالف نيستند، منتها نميدانند اين دانشجويان چه كساني هستند، «از قول من بگوييد كه من اينها را ميشناسم و تاييدشان ميكنم.» حاج احمد آقا از سوي امام براي موسويخوئينيها پيغام ميآورد كه «بگوييد خوب جايي را گرفتيد؛ محكم نگه داريد!»
در اين مدت دانشجويان پيرو خط امام تلاش كردند اسناد دخالتهاي امريكا در ايران از طريق سازمان اطلاعاتي-امنيتي سيا را كشف و منتشر كنند. با اينكه كارمندان سفارت در اين مدت سعي كردند اسناد را از بين ببرند با اين حال در اين زمينه قريب به ۷۰ سند به دست دانشجويان افتاد كه منتشر شد.
در جريان همين گروگانگيري بازرگان، رييس دولت موقت استعفا داد. در اين مدت كارتر، رييسجمهوري وقت امريكا از راههاي مختلفي براي نجات شهروندان امريكايي تلاش كرد كه موفقيتآميز نبود. امريكا در نهايت تصميم گرفت از طريق «يگان ويژه دلتا فورس» نيروهاي مسلح، گروگانهاي امريكايي را در يك عمليات كماندويي آزاد كرده و به امريكا بازگردانند. اين عمليات كه به عمليات طبس معروف است البته با شكست مواجه شد. سرانجام پس از افتتاح مجلس شوراي اسلامي در خرداد ۱۳۶۵ امام خميني از مجلس خواست تا در مورد گروگانهاي امريكايي تصميمات لازم را اتخاذ كند و مسووليت ختم اين غائله بر عهده پارلمان گذاشتهشد. در نهايت قرار بر اين شد كه دولت جمهوري اسلامي ايران و ايالات متحده امريكا در الجزاير در مورد اين اتفاق مذاكره كنند تا به توافق نهايي دست پيدا كنند.