بحران روهينگيا به روايت پناهندهاي كه غرفه كودكان گمشده را راهاندازي كرده است
بگو كدام يك پدر و مادرت هستند
صدف فاطمي
روزهاي زيادي است كه مسلمانان ميانمار با دست و پاي خاكي، بدنهاي خسته، روانهاي پريشان و شانههايي كه حجم سنگيني از آوارگي را به دوش ميكشند، خود را به اردوگاه پناهندگان در بنگلادش ميرسانند. اما اين رسيدن نقطه پايان رنجها نيست و دردسرها تازه شروع ميشود. در اين فرارها تعداد زيادي از كودكان خانوادهشان را گم ميكنند و آوارگي را با شكل و شمايل ترسناكتري تجربه ميكنند. آوارگياي كه بهانه شده تا كمال حوسين، پناهنده بنگلادشي كه در دهه نود ميلادي از ميانمار به بنگلادش آمده، «غرفه كودكان گمشده» را در ساحل راخين راهاندازي كند؛ غرفهاي كه به كودكان پناه ميدهد و پدرومادرها را به پيدا كردن گمشدگان خود اميدوار ميكند. حالا اين غرفه سوژهاي شده تا خبرنگار «الجزيره» روايت تلخ زندگي اهالي راندهشده از ميانمار را از زبان كمال حوسين بشنود؛ قصه اشكها و دستاني كه از هم جدا شدهاند، داستان بيمها و اميدها براي وصل دوباره و تمام زير و بمهايي كه از چشم پناهندهاي كه صاحب غرفه كودكان گمشده روهينگيايي است، پنهان نميماند. كمال حوسين ميگويد: «سختترين كار در مورد كودكان گمشده اين است كه مطمئن شوم آنها پدر يا مادر او هستند. كودكان را تشويق ميكنم تا مادر يا پدرشان را ميان جمعيت نشان دهند. در اينجا شما هر روز تعداد زيادي مرد و زن را ميبينيد كه هرگز نميفهميد كدام خوب هستند، كدام بد. قاچاق كودكان روهينگيايي حالا خطر جديدي است كه زندگي كودكان گمشده را تهديد ميكند. قبل از راهاندازي اين غرفه، كودكان بسياري كه در طول مسير گم شده بودند، از سوي غريبهها مورد سوءاستفاده قرار ميگرفتند يا فروخته ميشدند. من نميخواهم بگذارم آن خشونتها تكرار شود». به پسربچهاي كه مدام اشك ميريزد، اشاره ميكند و ميگويد: «يك هفته است كه اين بچه را نگه ميدارم. تا به حال چندين نفر سراغش آمدند اما او هيچ واكنش حسي به آنها نشان نداده، براي همين نگذاشتم به زور با آنها برود».
كمال تصميم ميگيرد با پرداخت 3 هزار تاكاي بنگلادشي، معادل 36 دلار، بلندگويي را براي هشت روز متوالي اجاره كند كه بتواند نامها را سريعتر به گوش مردم برساند. ميگويد: «اينجا منبع اميد براي افرادي است كه به دنبال اعضاي ازدسترفتهشان هستند. بايد راهي براي نفوذ به جمعيت پيدا ميكردم. بلندگو بهترين راه بود. مردم صداي مرا ميشنيدند و آن را از فردي به فرد ديگر منتقل ميكردند». كميسارياي عالي پناهندگان سازمان ملل متحد از اين ابتكار عمل حمايت ميكند و بلندگويي در اختيار كمال ميگذارد. كارش را حوالي ساعت 8:30 صبح آغاز ميكند و اواخر شب بلندگو را خاموش ميكند. ميگويد: «من پنج چيز را اعلام ميكنم: نام روستا در ميانمار، نام فرزند، نام مادر، نام پدر و سن فرزند. در مورد لباس تن كودك هم توضيح كوتاهي ميدهم، مخصوصا اگر شكل يا تصوير خاصي داشته باشد خيلي روند كار را سرعت ميدهد. همه اين اطلاعات را در مورد هر كودك گمشدهاي در قالب يك اعلاميه ثبت ميكنم. روزانه چيزي حدود 40 تا 50 اعلاميه از كودكان گمشده آماده ميشود».
بزرگترين افتخارش در اين مدت را نجات سه دختر 16، 12 و 7 ساله روهينگيايي بيان ميكند. دو دختر جوانتر كنار جاده پيدا شدهاند و دختر بزرگتر را از يك فروشگاه به غرفه آوردهاند. ميگويد: « آنها را در اردوگاه پناه دادم. اينجا براي دخترها اصلا امن نيست. ». او حالا هر روز نام آن سه دختر را هم ميان اعلاميههاي روزانهاش اعلام ميكند. تعريف ميكند: «بحران پناهندگان روهينگيايي همچنان ادامه دارد. ثروتمندان ميتوانند با پول كمك زيادي كنند. من فقير هستم. اين شانس را ندارم كه بتوانم كمك زيادي كنم. تنها كاري كه از دستم بر ميآيد، همين است». با اين حال، كمال بزرگترين كاري را كه ميتوانسته در حق خانوادههاي روهينگيايي انجام داده است. او تغييري در زندگي بسياري از مردم روهينگيا با وصل مجددشان به هم انجام داده كه هرگز فراموش نميشود. آنطور كه خبرنگار الجزيره مينويسد، تا به حال روايتهاي زيادي از بحران مردم مسلمان ميانمار در رسانههاي جهان منتشر شده بود اما شنيدن قصه آوارگان روهينگيايي از چشم كسي كه به عنوان يك پناهنده سالها در بنگلادش زندگي ميكرده و سرنوشت گمشدگان را به عهده داشته، حكايت ديگري بود. قصه كمال كه تمام ميشود، الجزيره دوربيني در اختيارش ميگذارد تا از آوارگان و گمشدگان روهينگيايي عكاسي كند و حالا داستانهايي تازه با عكسهاي كمال آغاز ميشود.