• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3953 -
  • ۱۳۹۶ دوشنبه ۲۲ آبان

گفت‌وگو با مارال فرجاد به بهانه ايفاي نقش در نمايش «طپانچه خانم»:

بازگشت دوباره به تئاتر براي پالايش

بابك احمدي

مارال فرجاد در يك سال گذشته همكاري با گروه‌هاي نمايشي متعددي را تجربه كرده است. از نمايش «سفر به نهايت دور» كاري از محمد ميرعلي‌اكبري گرفته تا «شب دشنه‌هاي بلند» به كارگرداني علي شمس و بلافاصله در نمايش «طپانچه خانم» به كارگرداني شهاب حسين‌پور؛ اتفاقي كه بعد از سال‌ها دوري‌اش از صحنه تا حدي قابل توجه به نظر مي‌رسيد، اما فرجاد در هر تجربه، اجرايي قابل دفاع از خودش به نمايش گذاشت. او در گفت‌وگوي پيش رو تاكيد دارد كه حالا تا حدي تجربه همكاري در آثار سينمايي و تلويزيوني را پشت سر گذاشته و با برنامه‌ريزي به حوزه نمايش بازگشته است. جايي كه به گفته او قرار است «تربيت» دوباره‌اي رخ دهد و كجا بهتر از تئاتر و صحنه نمايش براي ايجاد پالايشي دوباره؟ گفت‌وگو با اين هنرمند را در ادامه مي‌خوانيد.

 

چه اتفاقي افتاد كه پيشنهاد همكاري در نمايش «طپانچه خانم» را پذيرفتيد؟

ابتدا كه بچه‌ها لطف كردند و با من تماس گرفتند اصلا قرار بود من در يك نقش ديگر روي صحنه بروم. با توجه به تعريفي كه از اجراي قبلي نمايش شنيده بودم اين پيشنهاد را پذيرفتم اما قرار نبود در نقش «اختر» ايفاي نقش داشته باشم ولي در ادامه ماجرا متفاوت شد. با توجه به اينكه برنامه كاري خانم متخصص اجازه نداد در اجراي جديد نيز با گروه همراه باشد، قرار شد بازيگري براي اين نقش معرفي شود. حتي شبي كه ايشان را در جشن حافظ ديدم خواهش كردم اگر امكان دارد دوباره روي صحنه بيايند كه مقدور نبود. در اين بين بعضي بازيگرها معتقد بودند خانم متخصص نقش را به بهترين شكل ارايه داده و حتي برايش جايزه دريافت كرده و به همين دليل ديگر جايي براي اضافه كردن به نقش باقي نمانده است. از طرف ديگر زمان زيادي تا اجرا باقي نبود و پذيرفتن چنين نقشي ريسك بزرگي به نظر مي‌رسيد. نخستين روز دورخواني متن بود كه شهاب حسين‌پور برايم پيغام فرستاد قرار است ايفاي نقش اختر را برعهده داشته باشم اما تاكيد مي‌كنم ترجيح مي‌دادم خانم متخصص با آن تجربه طولاني دوباره در نقش «اخترالسلطنه» روي صحنه مي‌رفت. واقعيت را بخواهيد چون مسير مشخصي را براي بازيگري‌ام در نظر دارم هر زمان نقش خوبي پيشنهاد شود مي‌پذيرم ولي اينطور نيست كه علاقه داشته باشم با رابطه جايگزين همكار پيشكسوتم باشم.

نگران مقايسه‌ها نبوديد؟

از اينكه مقايسه شوم نگران نيستم و اتفاقا اين مقايسه را حق تماشاگري مي‌دانم كه هر دو اجرا را ديده است. اين اتفاق خيلي طبيعي است ولي هر بازيگري كيفيت و توانايي‌هاي خودش را دارد و از آنجا كه مسيرم در بازيگري مشخص است نقشي كه به من اجازه رشد بدهد را مي‌پذيرم. پذيرفتن اين نقش دو دليل داشت، يكي اينكه شخصيت بيست سال از من بزرگ‌تر است و دوم اينكه نقش رئال نيست؛ هر دو اين ويژگي‌ها برايم چالش‌هاي جذابي را به همراه مي‌آورد.

كارگردان دست شما را براي اضافه كردن جزييات به نقش باز گذاشت يا نه، تقريبا ناچار مي‌شديد همان چيزي كه آزمون پس داده را به اجرا بگذاريد؟

بله، از اين نظر همكاري خوبي داشتيم ولي بايد به اين نكته اشاره كنم كه نمايشنامه ديالوگ‌هاي دشواري داشت و روزي شش ساعت از زمان من هم صرف اجراهايي مي‌شد كه از قبل به آنها تعهد داشتم و بايد روي صحنه مي‌رفتم. به هرحال كارگردان و دستياران كارگردان ديالوگ‌ها را با من تمرين كردند و اين كار را با حوصله زياد هم انجام داديم. حتي بايد بگويم تا يك جايي حس و حال نوع اداي ديالوگ‌ها از قبل در متن وجود داشت اما در نهايت اين من بودم كه بايد ديالوگ‌ها را از آن خود مي‌كردم. اگر اين اتفاق نمي‌افتاد اصلا فراموشم مي‌شد و درست در اين شرايط است كه بازيگري ويژگي‌هايي از خودش را به كار وارد مي‌كند. آرش فلاحت‌پيشه هم در اين بين كمك زيادي به من كرد.

در گذشته تجربه حضور روي صحنه را داشتيد و به عنوان در نمايش «ايوانف» به كارگرداني اكبر زنجانپور روي صحنه رفتيد.

بله در نقش «ساشا» روي صحنه رفتم.

چه شد بين شما و صحنه تئاتر فاصله افتاد و حالا دوباره پركار بازگشته‌ايد؟

سال 78 با نمايش آقاي «مرزبان» به صورت حرفه‌اي وارد شدم و همزمان در يك سريال تلويزيوني هم بازي داشتم. همان دوران بود كه در نمايش «يرما» و يكي دو نمايش ديگر از جمله ايوانف آقاي زنجانپور روي صحنه رفتم ولي بعد از اين كار چندين پيشنهاد تصوير رسيد و موجب شد كمي از تئاتر فاصله بگيرم. اين بين از سال 82 تا 92 يكي دو نمايش كار كردم ولي مثل امروز مداوم نبود. در تمام اين سال‌ها اتفاقي در زندگي‌ام رخ داد كه به نتيجه رسيدم حتي اگر بحث روابط جايگزين ضوابط شده باشد، من بايد طوري كار كنم كه كيفيت خوبي براي ارايه داشته باشم. به اين نتيجه رسيدم كه اگر قرار است در بازيگري موفق باشم بايد خودم را دقيق‌تر تربيت كنم و اين تربيت كجا اتفاق مي‌افتد؟ در تئاتر. اينجاست كه بازيگر فرصت پيدا مي‌كند روي بيان، بدن و تمركز كار كند و براي رسيدن به نقش وقت بگذارد. از سال 92 به بعد بيشتر درگير همكاري با گروه‌هاي تئاتري شدم كه تا امروز ادامه داشته است. تئاتر به حدي برايم مهم شده كه اگر براي فيلمبرداري سينمايي يا تلويزيوني دعوت شوم حتما شرط مي‌گذارم كه نبايد برنامه‌هاي تئاتري‌ام را تحت تاثير قرار دهد. خوشبختانه در اين مدت با پيشنهادهاي بيشتري براي بازي در سريال‌ها مواجه شده‌ام اما حالا با دقت دست به انتخاب مي‌زنم. درحالي كه قبلا اينطور نبود و بيشتر پيشنهادهاي تلويزيوني را به سرعت مي‌پذيرفتم و خوشحال هم بودم. تغيير بينش موجب شد كه به راحتي هر پيشنهادي را نپذيرم و با لذت به تمرين و اجراهاي تئاتر برسم. با اينكه تئاتر زحمت زيادي دارد، درآمدش كمتر است يا چندان به شهرت نمي‌رسم اما حالم اينجا خوب است.

و مي‌دانيد كار درست را انجام مي‌دهيد.

بله، حس خوبي دارم. ديگر قصدم اين نيست كه فقط بازي كنم و نقش بايد براي پيشرفت من چيزي به همراه داشته باشد تا بپذيرم. حالا متوجه مي‌شوم بازيگران پيشكسوت و با تجربه چرا بازي در هر نقش يا سريال و فيلم را نمي‌پذيرند. بزرگ‌ترها هميشه مي‌گفتند بازيگر بايد قدر خود و توانايي‌هايش را بداند و اين توانايي‌ها را گسترش دهد.

اصلا چرا اجازه داديد اين فاصله حدودا 10 ساله اتفاق بيفتد؟

اصلا فكر نمي‌كردم تئاتر را رها كنم ولي وقتي از سال 82 ناخودآگاه تعداد پيشنهادهاي تلويزيوني و سينمايي بيشتر شد به آن سمت كشيده شدم. از آن به بعد اولويتم تصوير بود ولي از حالا به بعد اولويت من تئاتر است و همه برنامه‌ريزي‌ها بر همين اساس اتفاق مي‌افتد. به هرحال جذابيت‌هاي بالاي كار تصوير به حدي است كه امكان دارد بازيگر فريب بخورد ولي بعد از مدتي متوجه خواهد شد كه در حال تكرار خودش است. الان بازيگران موفق سينما و تلويزيون ما افرادي هستند كه سال‌ها بي‌آنكه نام‌شان چندان شنيده شود تئاتر كار كرده‌اند و حالا سينما و تلويزيون در دست‌شان است. اينها حتي اگر به پيري برسند از توانايي قابل توجهي برخوردارند. من هم با خودم فكر كردم كه اگر چند سال ديگر سنم بالا برود بايد توانايي‌هايي داشته باشم كه آن زمان هم به سراغم بيايند. مثل اينكه الان مي‌بينيم خانم گلاب آدينه چطور در نمايش‌هاي «سه‌گانه اورنگ»، «بيوه‌هاي غمگين سالار جنگ» و «شيرهاي خان بابا سلطنه» ايفاي نقش مي‌كنند. گلاب آدينه، هنرمندي است كه از جواني به هنرش فكر كرده و اينطور نبوده كه بواسطه ظاهرش ديده شود.

بازيگراني كه در موقعيت شما قرار دارند معمولا با كارهاي كم‌ريسك‌تر شروع مي‌كنند اما شما با پذيرش بازي در نمايش «شب دشنه‌هاي بلند» و «طپانچه خانم» به نوعي دست به ريسك زديد. از اين بابت نگراني نداشتيد؟

نه چندان، به ريسكي بودن تصميم فكر نكردم و فقط به اين نكته توجه داشتم كه آيا نقش مورد نظر در مسير ايده‌ها و برنامه‌هايم قرار دارد يا نه. سعي كردم حال خوبي داشته باشم و همه توانم را براي ارايه بهتر صرف كنم. گرچه شرايطي به وجود آمد كه در هر دو نمايش تمرين طولاني مدت نداشته باشم و دير به گروه اضافه شدم. اما همه توانم در جهت اجراي بهتر و حال خوب صرف شد.

وقتي متن را مطالعه كرديد تحليل‌تان از شخصيت طپانچه خانم چه بود؟

در نگاه اول متن دشواري به نظرم رسيد. طوري كه وقتي يك دور خواندم با خواهرم مونا تماس گرفتم و گفتم حتي روخواني متن برايم دشوار است. فيلم كار را هم كه ديدم به ميزان تعجب و هيجانم اضافه شد. ولي از آنجا كه خواهرم نسبت به متن‌هاي آقاي ياراحمدي شناخت داشت، گفت اصلا نگران نباشم چون وزن و ريتم موجود در كلمه‌ها و ديالوگ‌ها امكان اداي روان آنها را به وجود مي‌آورد. در نگاه اول با خودم مي‌گفتم اصلا چطور اين ديالوگ‌هاي سخت را حفظ كنم؟ مرحله بعد مربوط به ميزانسن‌ها مي‌شد كه سخت بود اما يك هفته منتهي به اجرا آرام آرام كشف كردم چه چيز در وجود اين شخصيت جريان دارد. براي رسيدن به نقش دنبال تشابهي بين شخصيت و خودم گشتم و به يك اشتراك رسيدم. اينكه اخترالسلطنه در خانواده‌اي بزرگ شده كه ميراثي قيمتي برايش به جا گذاشته و او حالا بايد از اين ميراث حفظ و حراست كند. من هم براي همذات‌پنداري به اين فكر كردم كه بازيگري ارثيه‌ گران‌بهاي پدري من بوده و حالا بايد از آن حراست كنم. «اخترالسلطنه» به واسطه طپانچه‌هاي موروثي‌اش قدرت مي‌گيرد و من به واسطه بازيگري‌ام؛ بنابراين وقتي قرار مي‌شود ميراث را تحويل قدرت ديگري بدهد خيلي خيلي برايش دشوار مي‌شود. لحظه‌اي كه روي صحنه اشك مي‌ريزم يك جمله در سرم وجود دارد؛ اينكه عده‌اي آمده‌اند و به من مي‌گويند ديگر حق نداريد بازي كنيد. از دست دادن اين عنصر هويت‌بخش بسيار دشوار است.

پدر چه نظري داشت؟

از نمايش راضي بود و تاكيد داشت هر بار بايد طوري روي صحنه بروم كه بيان كلمه‌ها و ديالوگ‌ها برايم تكرار صرف نباشد. يعني هر بار بايد فهم شود و بعد به اجرا برسد.

براي بلندمدت در تئاتر چه فكري داريد؟

الان ديگر هدفم روشن است و قطعا در درجه اول به كارگردان و متن خوب فكر مي‌كنم، در مرحله بعد به شهرت يا كسب درآمد. حالا متوجه شده‌ام كه همكاري با يك كارگردان مستعد روي يك متن خوب چقدر اثرگذار است و شهرت و درآمد در درجه چندم اهميت قرار گرفته است.

با توجه به تجربه‌اي كه به دست آورده‌ايد، قبول مي‌كنيد اين روزها پيشنهادهاي خوب در تئاتر ما از سينما و تلويزيون بيشتر است؟

بله، باور كنيد در اين مدت پنج سريال را رد كرده‌ام چون وقتي متن‌ها به دستم رسيد و خواندم متوجه شدم اصلا به آنچه در تئاتر اتفاق مي‌افتد نزديك نيست. الان معتقدم تئاتر ايران در مقايسه با سينما خيلي بهتر پيش مي‌رود و تعداد پيشنهادهاي خوب در سالن‌هاي تئاتر بيشتر از سالن‌هاي سينماست. ولي به دليل اينكه سينما با تجارت و سرمايه‌هاي كلان پيوند خورده، بيشتر خبري مي‌شود و برايش سروصدا مي‌كنند. درحالي كه از هر نظر نگاه كنيد، مثل مباحث كارگرداني، بازيگري و كيفيت متون، تئاتر ايران امروز يك سروگردن از سينما بالاتر مي‌ايستد.

همكاري با بازيگري مثل آرش فلاحت‌پيشه كه از جنس تئاتر است و هميشه به هنرش احترام گذاشته، چطور تجربه‌اي بود؟

اين همكاري خيلي به من كمك كرد. به خصوص آرش فلاحت‌پيشه كه بسيار بازيگر توانمند، متمركز و سختكوشي است. ما تجربه همكاري ديگري هم داشتيم و آنجا هم بسيار به من كمك كرد. در مجموع همكاري لذت‌بخشي بود و اتفاقا وقتي پيشنهاد بازي در نمايش «طپانچه خانم» مطرح شد و ديدم آقاي فلاحت‌پيشه هم در نمايش بازي مي‌كند، خيلي بيشتر به همكاري راغب شدم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون