حرف مفت
نزن!
پيشنهاد پنجشنبهها
محسن آزموده
آمار حرف مفت بالا رفته. همه حرف مفت ميزنند، ما هم مفت حرف ميزنيم، ماليات كه ندارد، كسي جلودارمان نيست، كنتور هم ندارد. در نهايت اگر كار بيخ پيدا كرد ديوار حاشا بلند است. كسي دليل نميخواهد، ما هم طلب استدلال نميكنيم، اصلا حرف مثل باد است، ميآيد و ميرود، بيخيال راست و دروغ. درباره همهچيز اظهارنظر ميكنيم، از فوايد داروهاي گياهي گرفته تا علل و عوامل بالا و پايين رفتن قيمت نفت در اوپك. حرف مفت آن طور كه هري فرانكفورت، فيلسوف امريكايي در كتابچه كوچكي به همين نام نشان ميدهد، حرفي است كه بدون توجه به صدق و كذب بيان ميشود و قصد گوينده از بيانش نه ارايه اطلاعاتي درست يا غلط بلكه چيز ديگري است.
فرض كنيد من به شما ميگويم سن كره زمين تقريبا 5/4 ميليارد سال است. ممكن است اين حرف درست باشد، يعني مطابق آخرين تحقيقات دانشمندان زمين همين اندازه عمر كرده باشد. در اين صورت من راستگو هستم. امكانش هم هست كه اين ادعا غلط باشد، يعني سن زمين مثلا 3 ميليارد سال باشد. تا زماني كه من از روي قصد و اراده اين سخن كذب را نگفته باشم و تنها در نتيجه اطلاعاتي غلط يا تحقيقاتي نادرست به اين نتيجه رسيده باشم، اگرچه حرف خطايي بر زبانم جاري شده، اما دروغگو در معناي اخلاقي نيستم، يعني عامدا و از روي قصد نخواستهام واقعيت را طور ديگري به شما نشان دهم. دروغگو كسي است كه از روي اراده (با هر نيت و هدفي) واقعيت را متفاوت از آنچه به نظرش ميرسد، بازنمايي ميكند. نكته مشترك در مورد سه حالت بالا يعني آدم راستگو و فردي كه سهوا كذب ميگويد و انسان دروغگو اين است كه در هر سه وضعيت جمله يا عبارتي كه گفته شده، ناظر به صدق و كذب است. حرف مفت اما ربطي به صدق و كذب و راستي و ناراستي ندارد و آدم حرف مفت زن، اصلا كاري به اين ندارد كه آنچه ميگويد درست است يا غلط. يعني حتي گاهي پيش ميآيد كه حرفش درست باشد، اما اين درستي اتفاقي و ناشي از تصادفي پيش پا افتاده است. حرف مفتزن، حرف ميزند كه حرف زده باشد؛ كه نگويند هيچ چيز نميفهمد يا زبان ندارد.
البته هري فرانكفورت در جستار خواندنياش نشان ميدهد كه آدم حرف مفتزن هم در اصل دروغگو است، اما به شيوهاي متفاوت از يك دروغگوي معمولي. آدم دروغگو چنان كه گفتيم عمدا واقعيتي را پنهان ميكند يا جور ديگري به نمايش ميگذارد، اما حرف مفت زن با لاطائلاتي كه سر هم ميكند، در اصل خودش را پنهان ميكند. او ميخواهد ميگويد كه «من هم بله»؛ و اين كار را با جملهپردازي و وراجي و واژه آرايي به انجام ميرساند. ته حرف او هيچ است، به همين خاطر حرف او به مفت هم نميارزد. گفتيم در روزگار ما حرف مفت زن زياد شده. فرانكفورت براي رواج آن سه علت بر ميشمارد، يكي اينكه زندگيها به سمتي پيش رفته كه آدمها براي اينكه سري در سرها درآورند، ناگزيرند حرف مفت بزنند وگرنه مردم آنها را تحويل نميگيرند. در غير اين صورت ديگران فكر ميكنند آنها هيچي سرشان نميشود. در چنين وضعيتي بازار حرف مفت رونق ميگيرد. فيلسوف امريكايي علت دوم را مردمسالاري ميداند؛ اينكه زندگي دموكرات مآب زمانه ما اقتضا ميكند در هر موضوعي از مردم نظرسنجي شود. شايد به دليل فوايد دموكراسي، از اين موضوع گريز و گزيري نباشد، اما به هر حال در شرايط دموكراتيكي كه همه با هم از حقوق يكساني برخوردار ميشوند و مدام هم از آدمها نظرشان پرسيده ميشود، حرف مفت هم زياد ميشود. علت سوم از نظر هري فرانكفورت گسترش گفتارهاي نسبيانگارانه و حرفهاي «پسامدرن» است. اين ادعاها كه حقيقت مطلقي وجود ندارد و چيزها ذات ندارند و از هر چشماندازي ميتوان واقعيتي واحد را به شيوهاي متفاوت ديد و اصلا واقعيتي وجود ندارد و... محسن كرمي، مترجم كتاب اما در مقدمه روشنگرش مينويسد: «با حرف مفت بايد در دو جبهه بجنگيم: نخست بايد بكوشيم سرچشمههاي حرف مفت را در درونمان بخشكانيم و آن گاه بايد در جبهه بيرون با ساير مظاهر حرف مفتزني مقابله كنيم.» مهمترين راه مبارزه نيز از نگاه او توجه نكردن و اهميت ندادن به حرف مفتزنها و چرنديات و جفنگياتي است كه ميگويند.