از رنجي كه ميبريم
ديبا داودي
خبر ساده است: «قيمت كاغذ تحرير، افزايش پيدا كرد. » و به تبع اين افزايش قيمت، بايد منتظر افزايش چند درصدي قيمت كتاب هم باشيم. نكتهاي كه احتمالا جان نحيف كتاب را بازهم بلرزاند و در اين گيرودار بيش از ناشر يا حتي مخاطب، خود كتاب مورد خسارت و بيمهري قرار بگيرد. از اصليترين عوامل بالارفتن قيمت كاغذ، بالارفتن قيمت ارز و شايعه تغيير تعرفه گمركي واردات كاغذ تحرير است و عدم تخصيص ارز دولتي به واردات كاغذ تحرير و البته شايعاتي كه در بازار دامن زده ميشوند كه نهايتا همه و همه ماحصلش افزايش 30درصدي قيمت كاغذ است. معمولا نزديك به 12 تا 15 درصد از قيمت پشت جلد يك كتاب معمولي كه توسط مخاطب عام انتخاب ميشود مربوط به قيمت كاغذ است و صرف بالا رفتن قيمت كاغذ به افزايش چند برابري قيمت كتاب منجر نخواهد شد. اما بيگمان در ماههاي پيش رو، ناشراني هستند كه قيمت پشت جلد را متاثر از نشر همين خبر تا 30درصد افزايش بدهند يا شايد به دليل افزايش قيمت كاغذ، كتاب مولف و مترجم را پشت صف توليد نگه دارند تا به همان ثباتي كه در نظر دارند برسند. اين يعني ديرتر توليد شدن كتاب، ديرتر پرداخت شدن حق الزحمه مولف، ديرتر معرفي شدن اثري جهاني و... اما چه اتفاقات ديگري رخ ميدهد؟ بعضي از كتابخوانها، كتاب نميخرند چون تصور ميكنند قطعا كتاب گران شده در صورتي كه انبارهاي ناشران ما پر است از كتابهايي كه مدتها پيش چاپ شده و قيمت پشت جلد كتاب بعد از چاپ ثابت است و برعكس بسياري اصناف ديگر كه ميتوانند قيمت نهايي كالاي خود را با تغييرات ارز، تغيير دهند، قيمت كتاب تا تمام شدن چاپ آن مقطع، ثابت است. بديهي است كه بايد براي عدم افزايش تورم تلاش كرد و از گرانيهاي ناگهاني نگران شد و به بيتدبيريها نقد منفي وارد دانست اما اينكه مدام بر طبل تورم بكوبيم و نسبت به عواقب اعلام مواضع تاثيرگذارمان بر جامعه بيتفاوت باشيم چيزي جز روسياهي انتظارمان را نخواهد كشيد.