اشتراك گفتماني در جريان اصلاحات
آذر منصوري
اصلاحات به عنوان يك راهبرد كه بايد در خدمت به دموكراسي و توسعه كشور باشد، بيش از هر زمان ديگري نياز به روشن و دقيق شدن ابعاد و زواياي گفتماني خود دارد. در پارهاي از موارد مانند سياست خارجي، جامعه مدني و توسعه سياسي ممكن است ابعاد اين گفتمان روشن باشد اما در موارد بسياري چارچوب اين گفتمان نياز به برررسيهايي دارد كه حداقل اصلاحطلبان با اين طيف متكثر بتوانند به اشتراك گفتماني دست پيدا كنند. نحوه ارتباط اصلاحطلبان در دو سطح دولت و جامعه نيز در همين چارچوب قابل تعريف است. وقتي صحبت از دولت ميشود، بايد ابتدا يك تعريف روشن و مشخص ارايه داد. آيا دولت به معني قوه مجريه است يا مراد از دولت مجموعه اركان حاكميت است. در جامعه نيز اشتراكات گفتماني وجود دارد اما باز هم نياز به تدقيق بيشتر دارد.
از طرف ديگر مرجع يا مراجعي است كه بايد روي ابعاد اين گفتمان و اشتراكات آن به جمعبندي و اتفاق نظر برسند. اين مساله هم چندان روشن نيست. اينكه رسانههاي اصلاحطلب به موضوع بپردازند، ميتواند مقدمهاي باشد تا مجموعه احزاب و شخصيتهاي موثر اين جريان به بحث و گفتوگو پيرامون آن بپردازند و عليالقاعده نكاتي كه در ادامه ميآيد نيز در حد طرح يك ايده و نظر قابل بحث است.
در واقع مبناي ارتباط اصلاحطلبان با دولت بايد برگرفته از مانيفست مورد توافق اين جريان سياسي باشد و هر طرح و نظري در اين مسير ميتواند سودمند واقع شود. اصلاحطلبان با توجه به ابعاد روشني از گفتمان خود بايد رابطه خود و دولت را تعريف كنند و در اين تعريف آنچه بيشتر بايد مورد توجه قرار گيرد، حفظ اين گفتمان و اتخاذ بهترين استراتژي و تاكتيك براي تداوم مسير اصلاحطلبي در كشور است.
در واقع سياستها و برنامههايي از دولت كه پيشبرنده اين مسير نيست و آن را نقض ميكند، بايد توسط اصلاحطلبان به عنوان سياستهاي انتقادي دولتها مورد توجه قرار گيرد و عدول از اين چارچوب رفتاري از جانب اصلاحات و اصلاحطلبان به نوعي عقبگرد است. بالطبع جريان اصلاحات بايد همواره مراقب خطر راديكاليسم و افراطگرايي نيز كه هدفي جز تضعيف جمهوريت نظام ندارند، باشند. ميتوان مجموعهاي از بايدها و نبايدها را در اين قالب تعريف كرد كه مجالي مفصل ميخواهد و نيز گفتوگوهاي بيشتر اما اصلاحطلبان به موازات توجه به دولتها بايد براي جامعه نيز برنامه روشن و مشخص هم به لحاظ گفتماني و هم جريانسازي اين گفتمان داشته باشد. اين امر ممكن نخواهد بود جز در سايه عزم جدي براي اصلاحات جامعه محور. اهميت اصلاحات جامعهمحور در حدي است كه ميتواند تضمينكننده و شاخص ميزان اثرگذاري آنان در ساخت قدرت باشد.
اصلاحات جامعهمحور، از يك سو راه ارتباط موثر اصلاحطلبان با بدنه اجتماعي خود و از سوي ديگر تنها راهكار ممكن براي تقويت مشاركت همه مردم نه فقط در انتخابات و بلكه در فضاي پساانتخابات نيز بايد اين مشاركت تعريف و سازماندهي شود و از سوي ديگر راهي است براي فربه شدن آگاهي مردم، افزايش قدرت نظارت دقيق و پرسشگري از نهادهاي قدرت. اصلاحطلبان براي ايجاد ارتباط با جامعه هم بايد در جهت تقويت جامعه مدني تلاش كنند و هم قادر باشند كه با زباني صحبت كنند كه همه طبقات جامعه ظرفيت دريافت و پذيرش آن را داشته باشند.
عضو شوراي مركزي حزب اتحاد ملت ايران