• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3987 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۷ دي

هر قدر هم كه دير شده باشد...

آيدين آغداشلو

آيدين آغداشلو در يادداشتي كه در  اين نمايشگاه به نمايش گذاشته شده، نوشته است: رامين اعتمادي، مجسمه‌ساز آگاه و توانمند و باسليقه‌اي است. نقاش خوبي هم هست و مي‌تواند هر وقت لازم بداند تركيب و تلفيق درخشاني پديد آورد كه بتواند در نهايت تعادل و هماهنگي عمل كند.
مجموعه‌هاي گوناگوني حاصل كار دهه گذشته او بودند: از تنديس‌هاي مستقل تا اندام‌هاي تكه‌تكه شده... كه هر كدام نگاهي متفاوت را بازگو مي‌كنند كه با وفاداري به حجم و جسم و واقعيت محض به دخل و تصرف هنرمندي راه مي‌‌دهند كه تنها به بازسازي واقعيت اكتفا نمي‌كند و با بريدن و تركيب مجدد و توده كردن به اشاره‌هاي تازه‌اي مي‌خواهد برسد.
در نقاشي دستي قوي و چابك دارد. اندازه‌هاي بزرگ را به راحتي در اختيار مي‌گيرد و از عهده برمي‌آيد. صورت تاثيرگذاري كه از پدرش با مهارت و قدرت ساخته تماشايي است، اما به داشته‌ها و دانسته‌هاي پيشينش اكتفا نمي‌كند. ذهن پرتب و تاب و ماجراجويي دارد و از همين جاست كه مي‌تواند خطر كند.
اما اين دست‌هايي كه ساخته است چه مي‌خواهند بگويند؟
اينها پوست‌هاي پاره‌پاره‌اي را چنگ مي‌زنند كه رام و تسليم و اما منقبضند. شايد به آيين عتيقي اشاره دارند كه در آن خواست و تمايل تصاحب، با شدت و خشونت همراه مي‌شود. به قرباني كردن معنايي زنده و تپنده و جاري مي‌انجامد كه مُهر و خالكوبي و نقش‌مايه‌هاي زيبا و كهن را بر خود ثبت كرده است و اين دست‌هاي عجول و بي‌صبر و درهم و برهم، نمي‌خواهند فرصت مصادره و تملك آنچه را هنوز باقي مانده است از دست بدهند. اين دست‌ها از كابوسي چيره و از وهمي مستمر مي‌آيند: دست‌هاي كاونده، دراختيارگيرنده، هجوم‌آورنده... در حرص به چنگ آوردن هرچه شريف و زيباست و باكي‌شان نيست اگر در اين شتاب درهم‌شكننده و پاره‌كننده چيز زيادي در انتها باقي نماند و نصيب‌شان نشود. اشاره‌اي است به روند از آن خود كردن، تصاحب و به چنگ آوردن غنيمتي- تكه‌غنيمتي- حاصل فتح و درهم شكستن و تكه‌تكه كردن.
افسوسي در ميان نيست از انهدام ظرافت و زيبايي تثبيت شده‌اي كه حتي اگر تصاحب تكه‌ كوچكي از آن تماميت كامل و بي‌نقصان آن را در اختيار نمي‌گذارد، اما مي‌تواند نشانه مختصري باشد از چيزي كه وقتي چيز شگفت‌انگيزي بود... تا تب حرص كور و نامعقول مصادره‌كننده‌اش را بنشاند و آرام كند و شايد براي مدتي كوتاه يا براي مدتي دراز به جاي خالي‌مانده‌اش اشاره‌اي داشته باشد؛ بي‌اميد آنكه بعدها پشيماني، جايگزين شانه بالا انداختني گذرا شود.
دست‌ها و تن قرباني منقش به نقوش خيال‌انگيز را بگيريد به نشانه رفتاري كه روزگار منهدم‌كننده‌ ما با ارزش‌هاي تسليم و بي‌دفاع گذشته مي‌كند... بگيريد به نشانه نگاه هنرمندي كه گسترده‌تر و آشكارتر مي‌بيند و به تمثيل گزارش مي‌دهد و مي‌گذرد و اميد دارد چيزي را دوباره به ياد ما بياورد...
هر قدر هم كه دير شده باشد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون