خاورميانه ترامپ و سياست چهار دههاي «تغيير رژيم»
اميرعلي ابوالفتح
پيام دونالد ترامپ در توييتر در مورد وقوع رويدادهاي اعتراضي در ايران، امري غيرمنتظره نبود. سياست دولت ايالات متحده امريكا در مورد تحريك مردم ايران بر عليه نظام از طريق بيانيهها و رسانهها نه رويداد جديد است و نه مختص به دولت كنوني. در دولت قبلي امريكا هم اينگونه نبود كه مسائل داخلي ايران مورد توجه نباشد. در يك مقطع بسيار كوتاه در دوره مذاكرات هستهاي به نظر ميرسيد كه امريكاييها به صورت تاكتيكي كاهش توجه در موضوعات داخلي ايران را مد نظر قرار دادهاند. اما وقتي كه توافق هستهاي حاصل شد، دولت اوباما هم به دوران پيش از مذاكرات بازگشت و به صورت مكرر ادبيات ضد ايراني را در بيانيهها و اعلاميههاي سياسي به كرات به كار ميبردند. از جمله ادعاهاي دولت امريكا اين بود كه جمهوري اسلامي ايران حقوق بشر را نقض ميكند، دموكراسي و آزادي بيان در ايران وجود ندارد، آزادي اديان در ايران نيست، با برخي اقليتها برخورد تند ميشود و رفتار منطقهاي ايران غيرمسوولانه است. شايد بتوان گفت كه در دولت پيشين ادبيات سياسي دولت امريكا كمي نرمتر بود، اما در بنيان و چارچوب عملي آن تفاوتي وجود ندارد. تنها مسالهاي كه وجود داشت اين بود كه تفاهمي در پرونده هستهاي ايجاد شدهبود و هر چيزي كه در مورد پرونده هستهاي ايران بيان ميشد تغيير كردهبود، خارج از اين پرونده، سياست امريكا در قبال جمهوري اسلامي ايران در زمان اوباما تغيير چنداني نكرده بود.
با روي كار آمدن دونالد ترامپ، همان اندك رودربايستيها و مسامحهها چه از سوي شخص رييسجمهور امريكا و چه از سوي نزديكانش كنار گذاشتهشد. مقامات امريكايي به كرات اعلام كردهاند كه «تلاش ميكنند از جريانهايي» كه بر اساس ادعاي آنها «خواهان تغيير دموكراتيك در ايران» هستند حمايت كنند. چنين اظهاراتي چه از سوي ركس تيلرسون، وزير خارجه امريكا و جيمز متيس، وزير دفاع امريكا طي ماههاي گذشته تكرار شده است. در چارچوب اين اظهارات مشخص بود كه اگر هر شكل از اعتراضي در داخل ايران انجام شود، بدون توجه به اينكه برپاكنندگان اين اعتراضها چه خواستهاي داشتهباشند، مطالبات آنها سياسي باشد، اجتماعي باشد يا اقتصادي باشد و بدون توجه به اينكه چنين اعتراضهايي متعلق به كدام جناح قدرت در ايران باشد، امريكا از چنين اقداماتي حمايت ميكند و مشاهده كرديم كه اين اتفاق هم طي دو روز گذشته رخ داد. اين رخداد در چارچوب تشديد تنش در روابط ايران و امريكا يك موضوع عجيبي نيست و قابل انتظار بود.
مبحث «رژيم چنج» و دنبال كردن سياست تغيير نظام در ايران، از فرداي 22 بهمن 1357 سياست محوري امريكا در برابر ايران بود. فقط در بعضي از مواقع سياست «تغيير رفتار» بر سياست «رژيم چنج» اولويت پيدا ميكرد. طي 39 سال گذشته به صورت پيوسته يك حركت پاندولي ميان «تغيير رفتار» و «رژيم چنج» وجود داشت، اما همواره سياست دوم محور اصلي سياست امريكا بود. سياست رژيم چنج براي امريكا يك برنامه مشخص و مدون است، حتما بودجههاي كلاني براي آن در نظر گرفتهاند. اقداماتي از جمله تغيير مسوول ميز ايران در آژانس مركزي اطلاعات امريكا (CIA) يا فعاليتهايي كه دفاتر وزارت خارجه امريكا انجام ميدهند، نشان ميدهد كه بحث رژيم چنج اولويت بسيار بالايي براي مقامات امريكا پيدا كرده است. بايد در نظر گرفت كه دولت بانفوذ و داراي توانمندي مالي قوي با سياستهاي امريكا همراستا شده و صحبتهايي كه مقامهاي بلندپايه سعودي انجام ميدهند، انعكاس خواست و اراده دولت ايالات متحده امريكا براي رژيم چنج است. در نتيجه امريكاييها الآن به حمايت متحدان منطقهاي خود از جمله عربستان سعودي و اسراييل هم در اين مسير دلگرم هستند. بحث رژيم چنج يك استراتژي مهم و محوري براي امريكا در قبال ايران است. اينكه امريكا در اين مسير موفقيتي كسب كند، مورد ترديد است، اما مشخص است كه نسبت به سالهاي گذشته امريكاييها ضرورت بيشتري براي پرداختن به سياست رژيم چنج احساس ميكنند.
در عين حال از لحاظ اجراي سياستهاي منطقهاي نيز از نظر امريكاييها نه تنها جمهوري اسلامي ايران مهمترين و فوريترين خطر در خاورميانه است، بلكه حتي دولت امريكا تبليغ ميكند كه ايران مهمترين خطر براي امنيت جهاني است. با اين مقدمه ميتوان گفت حتي اگر دولتي در امريكا روي كار باشد كه سياست «تغيير رفتار» را نسبت به سياست «رژيم چنج» اولويت دهد، باز هم خواستههاي امريكا براي تغيير رفتار تفاوت آنچناني با تغيير رژيم ندارد. امريكاييها مدعي هستند كه راههاي مختلفي را آزمايش كردهاند، اما هيچ يك از اين راهها نتوانسته مشكلات امريكا و متحدانش را در منطقه برطرف كند. آنها مدعي هستند كه تنها راهحل اين است كه ايران تغيير بنيادين در اهداف و رفتار خودش در خاورميانه ايجاد كند.
دو بنياد اصلي خاورميانه ترامپ، يكي اين است كه عربستان سعودي اصلاحات عميق اجتماعي را در اين كشور اجرايي كند تا قابليت رهبري منطقهاي در زمان غياب نظامي امريكا در منطقه داشتهباشد و در برابر پايه ديگر اين است كه در ايران يا تغيير نظام صورت بگيرد يا اينكه رفتارهاي ايران آنچنان تغيير يابد كه هيچ خطر يا تهديدي از سوي ايران براي اجراي سياستهاي امريكا و متحدانش در منطقه وجود نداشتهباشد. همين چند روز پيش بود كه ركس تيلرسون، وزير خارجه امريكا گفت كه منبعد مبحث توافق نامطلوب و ناقص هستهاي محور سياست امريكا در قبال ايران نخواهد بود و امريكاييها تلاششان را براي مقابله با «كليت تهديد ايران» متمركز كردهاند. مشخصا وقتي امريكاييها از كليت رفتار ايران صحبت ميكنند، منظورشان يكي دو سياست خاص نيست، بلكه عميقا معتقدند كه تغيير نظام يا تغيير رفتار گسترده كه تلويحا به معناي همان تغيير نظام باشد، تنها هدفي است كه از اين سياست دنبال ميكنند.
تحليلگر مسائل امريكا