• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3989 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۱۰ دي

الهيات اسلامي و ا خلاق محيط زيست در گفت‌وگوي « اعتماد» با سيدمصطفي محقق داماد

فساد، رشوه، زلزله

به بهشت نمي‌رود كسي كه دنياي مردم را جهنم كند

اگر صاحب باغ بگويد اين باغ ملك شخصي من است و به اصل رعايت مالكيت خصوصي استناد كند، چه مي‌شود كرد؟

آفرين! اينجا دو مساله پيش مي‌آيد، يعني از يكسو مي‌‎گوييم مالكيت خصوصي محترم است و مبتني بر اين اصل است كه «الناس مسلطون علي اموالهم» اما از سوي ديگر قاعده لاضرر و لاضرار را داريم كه پيامبر (ص) آن را فرموده است. بنابراين اگر مجتهد نظرش اين باشد كه قاعده لاضرر، قاعده الناس مسلطون را هم براي اشخاص خاص و هم براي عموم محدود مي‌كند و فرقي نمي‌كند كه زيان به فرد برسد يا جامعه، آن گاه مي‌تواند فتوا بدهد كه نبايد اين درختان قطع شود. آنچه در كتاب نوشته‌ام، بيشتر ناظر به فتواهاي عمومي است، اما در برخي مسائل هم اجتهاد جديد لازم است. بنابراين علت عدم رعايت محيط‌زيست توسط مردم آن است كه از اهرم دين براي حفظ محيط‌زيست استفاده نشده است. در حالي كه جنگل‌ها و دريا و فضا و صحرا انفال يعني اموال عمومي هستند و تخريب جنگل، تخريب انفال و قطعا كاري حرام است. خداوند در قرآن كريم فرموده است كه هيچ كس مالك انفال عمومي نمي‌شود و متعلق به عموم است و بايد هميشه براي كل بشريت باقي بماند. به چه مناسبت كسي حق داشته باشد جنگل يا كوه را ويران كند...

يا ساحل دريا را بفروشد...

بله، اينها انفال است. اينها در درون فقه و شريعت است. در شريعت تصريح شده كه فروش اينها باطل و حرام و خلاف شرع است. بقيه بحث البته اجتهاد شخصي است. من معتقدم اگر كسي بخواهد ساختمان بسازد، تا حدي عرفي يعني يك يا دو يا سه طبقه حق دارد، اما وقتي فردي بخواهد بيش از حد عرف بسازد و پنجاه طبقه بالا برود، اگر كارشناسان بگويند اين جلوي وزش باد را مي‌گيرد و اين كار باعث تخريب سينه بچه‌هاي مردم مي‌شود، يقينا كار او خلاف شرع است. فروش تراكم توجيه شرعي و فقهي ندارد.

برخي روشنفكران ديني مي‌گويند ما بايد تلاش كنيم تا جايي كه مي‌توانيم حضور دين را در عرصه‌هاي اجتماعي حداقلي كنيم و دايره مباحات را بيشتر كنيم. اينكه شما مي‌گوييد قوانين تازه‌اي به لحاظ فقهي و حقوقي ايجاد شود، با اين ديدگاه سازگار نيست.

مباحات در جايي است كه موجب آزار ديگران نباشد. هميشه آزادي را ايذاء ديگران محدود مي‌كند. من تا وقتي آزاد هستم كه آزارم به ديگران نرسد و شما هم همين طور.

اما اينكه اين احكام قانون شود، كار را سخت مي‌كند.

من اصرار ندارم كه قانون شود و كاري به قانون ندارم. شما گفتيد چرا مردم ديندار در عين حال توجهي به حفظ محيط‌زيست ندارند و من گفتم چون از اهرم دين مي‌شد استفاده كرد و استفاده نشد. مثلا از متدينين بپرسيد كه براي رضاي خدا و تقرب الي‌الله اموال‌شان را چگونه وقف كرده‌اند؟ مي‌گويند وقف مسجد يا حسينيه كرده‌اند. اخيرا عده‌اي روشنفكرتر وقف مدرسه و دانشگاه كرده‌اند. اما موقوفاتي كه وقف فرهنگ و تاليف و نشر كتاب باشد، تازه تك و توك پيدا مي‌شود. مرحوم دكتر محمود افشار تمام هستي‌اش را براي چاپ كتاب در ادبيات فارسي و حفظ و تحكيم وحدت ملي و تاريخ و جغرافياي ايران وقف كرد. اما چنين نمونه‌هايي بسيار كم است يا بنياد خيريه البرز. اين موارد بسيار كم است.

آيا كسي شده باغ چند هكتاري‌اش را در تهران كه هر مترش چندين ميليون تومان ارزش دارد وقف كند به شرط اينكه هميشه در قلب شهر اين درختان باقي بماند تا مردم از هوايش استفاده كنند؟ آيا كسي چنين كاري كرده است؟ من نشنيده‌ام. يك نفر در مشهد اين كار را كرد، مرحوم ملك كه كتابخانه ملك را تاسيس كرد، باغ وكيل‌آباد مشهد را وقف كرد و كسي حق ندارد آن درختان را ببرد. البته نمي‌دانم الان به آن تجاوز شده است يا نه. بحث از فرهنگ‌سازي است. اينكه قانون نمي‌خواهد. مي‌توانيم به كساني كه باغات و خانه‌هاي بزرگ در شهر دارند، توصيه كنيم و بگوييم ثواب دارد اگر اين وقف براي محيط‌زيست صورت بگيرد. يعني اگر مي‌خواهيد در آخرت بهشت داشته باشيد، در دنيا زندگي مردم را بهشتي كنيد.

يعني شما مي‌گوييد اين ضمانت اجرايي دارد؟

بله، قانون نباشد، بلكه توصيه باشد. يعني بگوييم وقف كنيد. من دوست دارم كساني را كه چنين منازلي دارند، به اين اقدام خير تحريك كنم. البته الان كمتر كسي چنين خانه‌اي دارد. من وقتي متولي توليت موقوفات مرحوم دكتر افشار شدم، متاسفانه در باغ 20 هزار متري، قطعه ساختمان دهخدا ساخته شده بود. گفتم اگر من بودم، اجازه نمي‌دادم اين هم ساخته شود و الان اجازه نداده‌ام يك درخت هم قطع شود. اين ممانعت را به استناد اين سخن واقف به عمل آوردم كه گفتم واقف گفته باغ موقوفات و نظرش اين بوده كه اين باغ بماند. بسيار به ما توصيه مي‌كنند كه اين باغ در بهترين جاي شهر است و در آن ساختمان‌سازي كنيد. من البته اجازه داده‌ام كه ساختمان‌هاي موجود نوسازي شود، اما اجازه ندادم يك درخت قطع شود، زيرا خلاف وقف است.

شما به راهكار وقف براي حفظ محيط‌زيست اشاره مي‌كنيد. اما متاسفانه تاريخ ما نشان داده كه چندان به وقف هم پايدار نبوديم. مثلا نمونه‌اش برخي موقوفات است كه حتي اسمش هم عوض شده است.

حالا در زمينه تغيير نام حق با شماست، اما درختش را نبايد قطع كرد. بنده به عنوان يك طلبه كوچك متعهد مي‌شوم كه روز قيامت باغ جنت به كساني بدهند كه باغات‌شان را وقف كنند تا همين طور بماند. اين براي حفظ محيط‌زيست مردم است. در خيابان فرمانيه، نبش نياوران يك خانه بزرگ پر از درخت بود. با كمال صراحت شبانه چراغ انداختند و تابلو زدند و درخت‌ها را از ريشه كندند و خاكبرداري كردند. شهرداري هم كاري نكرد و جلويش را نگرفت. البته مي‌تواند همان حرف «الناس مسلطون» را بزند و هر كار خواست بكند.

اما اگر صاحب اين باغ بزرگ وقف كرده بود كه اين باغ به منظور حفظ محيط‌زيست منطقه وقف شود، چقدر
خوب بود! الان باغي در خيابان جمشيديه به نام باغ معنوي هست. بنده خدمت مقام رهبري نامه نوشته‌ام كه درخت‌هاي آن را نبرند. بانك ملت مي‌خواست درخت‌هايش را قطع كند، يازده برج در آنجا بسازد. آب باغ را قطع كردند تا درخت‌ها خشك شود و آنها را قطع كردند. البته نمي‌دانم وضعيت مالكيت اين باغ به چه صورت است. اما اگر مالك آن را وقف مي‌كرد تا بچه‌هاي مردم از آن استفاده كنند، چقدر
بهتر بود. چه اشكالي دارد مردم اهل محل دل‌شان بخواهد كه هواي منطقه‌شان سالم بماند و از شهرداري بخواهند كه اين زمين را بخرد و آن را براي استفاده عمومي بگذارد؟ اين شواهد را ارايه كردم براي نشان دادن استفاده از حربه دين براي حفظ محيط‌زيست چگونه مي‌توان استفاده كرد. هم از قرآن، هم از فقه و روايات مي‌توان استفاده كرد. حجم عظيمي از آيات و روايات براي حفظ محيط‌زيست جمع‌آوري كرده‌ام، نه محيط‌زيست به معناي خاص يعني سبزه و هوا زيرا محيط‌زيست فقط به اينها خلاصه نمي‌شود. يكي هم مساله حيوانات است. ما چه وقت اجازه داريم حيوانات را از بين
ببريم؟ اين جزو احكام ما است، در روايات و احاديت ما هست كه حق نداريم يك گربه يا حيواني را كه موذي نيست از بين ببريم. حتي حيوان موذي را بايد از محل زندگي خودمان بيرون كنيم، نه اينكه از بين ببريم. حق نداريم آن حيوان را بكشيم. البته اين منبع عظيم و تراث بزرگ معارف ديني در دسترس ما است و ما بايد از اين تراث عظيم بهره‌برداري و آنها را به مردم
معرفي كنيم.

به احكامي كه مي‌تواند مردم را به حفظ محيط زيست وادارد، اشاره كرديد، اما حكومت‌ها را چطور مي‌توان به حفظ محيط‌زيست وادار كرد؟

اگر حكومت را به معناي وسيع در نظر بگيريم و شهرداري را هم ذيل آن بدانيم، واقعيت آن است كه در يك مقطعي ما زيان عظيمي كرديم، چه در تهران و چه در شهرستان‌ها. البته تهران براي شهرهاي ديگر الگو و سرمشق شد. من متولد قم هستم، تا اول انقلاب يك عمارت برج در قم نبود. اخيرا پيدا مي‌شود. قبلا چنين نبود. از تهران اين مساله به شهرها و شهرستان‌هاي ديگر سرايت كرد. آن مقطعي كه زيان كرديم اين بود كه شهرداري بي‌پول شد و درآمد شهرداري كم شد. مي‌خواست در تهران تحول ايجاد كند، زيرا تهران مترو و اتوبان و بزرگراه و... نياز داشت و پول نداشت.

درآمد شهرداري از عوارض سالانه و عوارض ساخت‌وساز و نوسازي ساختمان‌هاست. به همين خاطر شهرداري از خدا مي‌خواست كه ساخت‌وساز زياد شود كه عوارض بگيرد. يك برج كه ساخته مي‌شد، چند ميليارد مي‌گرفت. اما اين برايش كم بود. به همين خاطر تراكم را فروخت. اين تراكم‌فروشي ضربه مهلكي به محيط‌زيست زد. فروش تراكم آغاز تخريب محيط‌زيست بود. از مرحوم استاد ايرج افشار، مورخ و فرهنگي بزرگ كشورمان شنيدم كه نسيمي از گلاب‌دره هميشه مي‌آمده است و منطقه نياوران را خنك مي‌كرده و تا دروس و محله‌هاي اطراف آن مي‌رفته است. جلوي اين نسيم را عمارت‌هاي بزرگ گرفته‌اند. دفع ضرر محتمل واجب است و اگر خداي نكرده زلزله‌اي شود، اين زلزله منهاي تخريب‌ها راه فرار و رساندن كمك را مي‌گيرد. به اين جهت كه در يك كوچه كوچك شهرداري از خدا مي‌خواسته كه ساختمان‌هاي بلند مرتبه ساخته شود و از آنها عوارض گرفته شود. به همين خاطر اين كار شده است.

به نكته مهمي اشاره كرديد، يعني بحث زلزله كه در آغاز بحث هم به آن اشاره كردم. اين روزها نگراني زيادي در ميان مردم از بحث زلزله به واسطه اتفاقاتي كه رخ داده، پديد آمده است و از سوي ديگر نيز شاهديم كه برخي با استناد به مباحث ديني آن را ناشي از گسترش گناه و فساد در جامعه مي‌دانند.

بله، دقيقا همين طور است. بعضي از ائمه جمعه اين نكته را تكرار مي‌كنند. بنده معتقدم اين درست است اما با تفسيري كه خودم عرض مي‌كنم. بله، گناه باعث اين بلاها است. اما كدام گناه؟ چرا خانه‌ها در ايران در اثر زلزله خراب مي‌شود و در ژاپن اين طور نمي‌شود؟ اين زلزله كه آنجا بيشتر است.

چطور شده است كه در ژاپن ساختمان‌ها خراب نمي‌شود؟ من خودم در ژاپن در كنفرانسي بودم، زلزله آمد، تمام تابلوها از ديوارها افتاد، اما يك ترك بر ساختمان نيفتاد. حتي كسي از جايش حركت نكرد و گفتند بحث را ادامه دهيد، طوري نمي‌شود. علت آن است كه اولا عالمان و آرشيتكت‌ها و مهندسين سازه‌شان فكر كرده‌اند كه چه كنيم كه ساختمان‌ها با چند ريشتر خراب نشود. ثانيا دستورالعمل‌هايي را براي نحوه ساخت‌وساز به شهرداري ابلاغ كرده‌اند. ثالثا براي ساختمان‌ها ناظر گذاشته‌اند. رابعا عمليات ساخت‌وساز از اول تا آخر زيرنظر ناظر بايد باشد و در آخر هم پايان كار امضا مي‌شود. اين كارها را انجام داده‌اند و عمل شده است. اين چند روز به اين فكر مي‌كردم كه چرا اين كارها در ايران عملياتي
نمي‌شود؟ متوجه شدم كه ما مصوبه قانوني داريم و به شهرداري ابلاغ شده و شهرداري نيز به مهندسين‌ناظر ابلاغ كرده است، اما بعضي مهندسين‌ناظر يك حقي مي‌گيرند و يك بار هم بر سر ساختمان‌ها نمي‌روند. بنابراين شاهديد كه گناه باعث خرابي ساختمان‌ها مي‌شود، اما اين جور گناه. نه گناهاني كه آقايان بر مي‌شمارند، بلكه گناهاني مثل گناه عدم انجام وظيفه، گناه خوردن مال حرام؛ مال حرامي كه مهندس مي‌گيرد و سر كار حاضر نمي‌شود يا رشوه‌اي كه مي‌گيرد و برگه را امضا مي‌كند. گناه بدتر از آن مربوط به خود مردمي است كه به مسوول مي‌گويد از من رشوه بگير تا بتوانم خانه‌اي بسازم كه بر سرم خراب شود. چه گناهي بالاتر از اين؟ اين گناه بالاتر است يا آن گناهان؟! البته بدحجابي و بي‌حجابي گناه است، اما اين گناهان بدتر است. شك نيست كه آنها گناه است، اما آيا رشوه گرفتن و اجازه دادن به ساخت ساختماني كه با يك تكان همه بيمارستان فرو مي‌ريزد، گناه بزرگ‌تري نيست. گناهكار آن دستگاهي است كه بايد ناظر را محاكمه كند و نمي‌كند. بازپرسي كه ناظر را احضار نكرد، گناهكار است. ما در اين زلزله كرمانشاه واقعا غمگين شديم، همه ملت ناراحت شد، قلب ملت تپيد و اشك‌شان بر گونه‌هاي‌شان لغزيد، اما يك درسي نيز بايد از اين زلزله بگيريم. اين درس آن است كه به نظر بنده مي‌رسد. بنده از دادستان كل كشور خواهش مي‌كنم فرمان بدهد، تمام ناظريني كه در آن منطقه زير برگه پايان كار آن ساختمان‌ها را امضا كردند، اعم از ساختمان‌هاي شخصي و ساختمان‌هاي عمومي مثل بيمارستان‌ها و مدارس و... احضار شوند و از آنها پرسيده شود كه چرا پايان كارها را امضا كردند و كنترل نكردند. همه بايد بازخواست شوند. بازخواست بكند و اگر نكند اين گناهكار است و گناه او باعث اين بدبختي‌ها مي‌شود. بنابراين به نظر من روايات كاملا درست است و اشتباه
نكرده‌اند. فساد اداري و گناهكاري باعث زلزله شده است. گناه رشوه باعث اين قضيه شده است. گناه جهل مردم را هم بايد در نظر گرفت. چه گناهي از جهل بالاتر است. گناه آن برج‌سازي كه براي استفاده كلان‌تر بيش از حد معمول ساختماني مي‌سازد كه بر اثر زلزله ويران مي‌شود و مردم كشته مي‌شوند. سنت الهي است كه زمين وقتي در شرايط خاصي قرار بگيرد، مي‌لرزد. اين سنت الهي است.

عقرب اگر نگزد كه عقرب نيست. خاك بر سر عقربي كه نگزد! آن عقرب خري است (خنده)! گناه از من است كه شب جايي مي‌خوابم كه عقرب آنجاست. من بايد خانه‌ام را محكم بسازم، وگرنه به تعبير حاج ملاهادي سبزواري «زلزله الارض لحبس الابخره»، يعني جمع شدن بخار و گسل و اينها قانون طبيعت است. فرض كنيد كه باران نيامده است و دعا مي‌كنيم كه خداوند باران ببارد و آيه 28 سوره شورا را زياد مي‌خوانيم كه: «و هُو الّذي يُنزِّلُ الْغيْث مِنْ بعْدِ ما قنطُوا و ينْشُرُ رحْمتهُ و هُو الْولِيُّ الْحميدُ» اما كسي كه لباسش را زير باران بگذارد، حق ندارد بگويد كه چرا باران باريده و خدا لباس من را‌ تر كرده است؟! اين حرف عقلاني نيست. او بايد لباسش را جايي پهن كند كه باران آن را خيس نكند. ما به خودمان ظلم كرده‌ايم. قرآن مجيد مي‌فرمايد: «ظهر الْفسادُ فِي الْبرِّ والْبحْرِ بِما كسبتْ أيْدِي الناسِ لِيُذِيقهُمْ بعْض الذِي عمِلُوا لعلهُمْ يرْجِعُون» (سوره روم، آيه 41) يعني مردم خودشان باعث خرابي خانه‌شان هستند. بنده وارد نيستم. بايد از مهندسين پرسيد. اگر مهندسين كوتاهي كرده‌اند، بايد پاسخگو باشند. آرشيتكت‌هاي كشور كجا هستند؟ بايد مطالعه كنند و ببينند كه چرا در كشورهاي پيشرفته مثل ژاپن هر روز بر اثر زلزله خرابي‌هاي ناگوار پيش نمي‌آيد. چرا نمي‌شنويم؟! آنجا كه بيشتر از ايران زلزله
مي‌آيد.

جالب است كه وقتي زلزله مي‌آيد، ما از خانه‌هاي ساخت دست خودمان به طبيعت فرار مي‌كنيم.

بله، همين طور است. در هر صورت منظور من اين است كه بنده قبول دارم كه گناه باعث زلزله شده است، اما با تفسير خودم اين سخن را مي‌گويم. بنده در كتاب الهيات محيط‌زيست نوشته‌ام كه رابطه اخلاق انساني با طبيعت رابطه‌اي تنگاتنگ است. در اين كتاب يك نظريه ارايه كرده‌ام و گفته‌ام كه تاكنون در ذهن همه كس اخلاق را در رابطه انسان با انسان مي‌ديدند، در حالي كه چنين نيست و اخلاق امري وسيع‌تر است و به رابطه سه جانبه و مثلثي انسان با انسان با طبيعت باز‌مي‌گردد.

قرآن كريم اين را مي‌گويد. خداوند تبارك و تعالي در سوره شمس مي‌فرمايد: «والشّمْسِ ضُحاها (1) سوگند به خورشيد و تابندگي‌‌اش، والْقمرِ إِذا تلاها(2) سوگند به ماه چون پي [خورشيد] رود، والنّهارِ إِذا جلّاها(3) سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند، واللّيْلِ إِذا يغْشاها(۴) سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد، والسّماءِ وما بناها(5) سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت، والْأرْضِ وما طحاها(6) سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد» تا مي‌رسد به اينجا كه مي‌فرمايد: « ونفْسٍ وما سوّاها(7) سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد، فألْهمها فُجُورها وتقْواها(8) سپس پليدكاري و پرهيزگاري‏‌اش را به آن الهام كرد، قدْ أفْلح منْ زكّاها (۹) كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد، وقدْ خاب منْ دسّاها(۱0) و هر كه آلوده‏‌اش ساخت قطعا درباخت» بنابراين هركس نفسش را تزكيه كند، در آرامش زندگي مي‌كند. در اين شرايط ديگر مهندس فاسد به وجود نمي‌آيد. كارشناس فاسد و ناظر شهرداري فاسد به وجود نمي‌آيد. الان ببينيد كه ملت از بيماري‌ها مي‌نالند. چرا دندان‌هاي ملت خراب است و بچه‌ها چاق مي‌شوند و بيمار مي‌شوند؟! زيرا غذاهاي ناسالم و فست فود مي‌خورند. اينها گناه است. اخلاق بد جامعه بد درست مي‌كند. البته بايد به بدآموزي هم اشاره كرد. يكي از چيزهايي كه باعث تخريب محيط‌زيست مي‌شود، اين است كه برخي مي‌گويند اين دنيا مهم نيست و فرد در آينده به بهشت مي‌رود. اينجا هر جور خواستي زندگي كن و باغ بهشت براي پس از مرگ است. اما من معتقدم كسي كه مي‌خواهد فردا به بهشت برود، بايد دنياي خود را بهشتي كند. كسي كه زندگي مردم را جهنم مي‌كند، محال است كه بوي بهشت به مشامش بخورد. اگر كسي مي‌خواهد در آخرت به بهشت برود، بايد دنياي مردم را
جهنمي نكند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون