• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3994 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۱۶ دي

دولت‌آبادي در چالش با روايت رسمي

داريوش رحمانيان

تاريخ مردم در ايران دچار فقر است. متاسفانه با آنكه ايران 3000 سال تاريخ مدون دارد و اين تاريخ، تاريخ شخصيت‌ها و قهرمانان نيست، بلكه تاريخ مردم است، تاريخ ما بدل به تاريخ شخصيت‌ها شده است و چند شخص محور تاريخ شده‌اند. دانش تاريخ در عصر مدرن تحولات زيادي پيدا كرده است. اين تحولات در جهان غرب در حد انقلابي معرفتي بوده است. اين تعبير را پاره‌اي از بزرگان راجع به مكتب آنال به كار برده‌اند. در ايران متاسفانه تاريخ مردم (people›s history) به‌شدت عقب مانده‌ايم. يكي از حوزه‌هاي اصلي مورد علاقه من در دانشگاه بحث‌هاي فلسفه تاريخ و روش‌شناسي و شناخت مكتب‌ها و سبك‌ها و ژانرهاي گوناگون تاريخ نگاري است. اين را با ضرس قاطع مي‌گويم كه ما در بعضي از شعب دانش تاريخ عقب‌ماندگي‌مان چنان است كه توليد كه هيچ، مصرف هم نمي‌توانيم بكنيم و حتي آن قدر غفلت اساسي است كه برخي تعابيري كه در آنجا چهل سال است جاافتاده را در ايران به كار مي‌بريم، با بهت و حيرت روبه‌رو مي‌شويم. مثلا وقتي در ايران از تاريخ ميان رشته‌اي (interdisciplinary history) با تعجب شما را نگاه مي‌كنند، در حالي كه در غرب 50 سال پيش براي اين موضوع ژورنال مستقل تاسيس شده است. معتقدم در ايران رشته‌اي به نام تاريخ نداريم. البته در ايران در دپارتمان‌هاي دانشگاهي و برنامه‌هاي درسي به اسم تاريخ داريم، اما چيزي به اسم «رشته discipline» تاريخ در ايران وجود خارجي ندارد و معماري نشده است. زيرا تاسيس يك رشته شرايطي مي‌خواهد كه آن شرايط در ايران پديد نيامده است.  بر‌خلاف متون رسمي، در متون ادبي ما نيز مورخ مردم يا مردم نامه‌نويس با داده‌ها و شواهد و روايات خيلي خوبي روبه‌رو هست براي اينكه زندگي مردم را بنويسد، زيرا يك وجه مشترك رمان‌نويس و نويسنده و مردم نامه‌نويس يا تاريخ مردم نويس اين است كه موضوع هر دو و قلمرو كارشان زندگي است. يعني مردم نامه‌نويس تاريخ رجال يا سياست را نمي‌نويسد، بلكه تاريخ زندگي را مي‌نويسد. براي او تاريخ تنها تاريخ مصدق و محمدرضاشاه و احمدي‌نژاد و اميركبير و... نيست، بلكه تاريخ، تاريخ زندگي مردم است. اين وجه مشترك رمان نويس و نويسنده با مردم نامه‌نويس است.  استاد دولت‌آبادي سال‌ها پيش در مصاحبه‌اي با آقاي چهلتن مي‌گويد من مبارزه‌اي را در نويسندگي آغاز كردم كه بايد از آن پيروز بيرون بيايم. من معناي اين مبارزه را اين طور مي‌فهمم كه قرار است دولت‌آبادي روايتي ارايه دهد كه روايت غالب را با چالش مواجه كند و اجازه ندهد كه جامعه اسير آن فراروايت‌ها يا كلان‌روايت‌ها باقي بماند و اجازه ندهد كه مفهوم كلي روح زمانه، يكدست‌كنندگي را به جامعه تحميل كند و تنوع را در زيست جامعه ايراني نشان دهد.  ما در جامعه‌شناسي تاريخي مفهومي به نام غيرانقلابي بودن دهقانان ايران يا بخش‌هايي از آن داريم. از اين جهت ايران استثناي عجيبي است. البته از اين نظريه- مفهوم مي‌توان به عنوان يك سنخ آرماني وبري در تحليل تاريخ ايران استفاده كرد. اما به هر حال مفهوم- نظريه‌اي است كه برخي از مورخان بزرگ ما به كار گرفته‌اند. يكي از بزرگ‌ترين مورخان ما يرواند آبراهاميان است كه در جامعه‌شناسي سياسي ايران چند مقاله از او 21 سال پيش به همت نشر شيرازه توسط سهيلا ترابي فارساني ترجمه شد. يكي از اين مقالات با فرهاد كاظمي نوشته شده است و عنوانش دهقانان غيرانقلابي ايران است و به آن مي‌پردازد كه در ويتنام، هند، چين، ژاپن و بسياري از كشورهاي ديگر نيروي محركه حركت‌هايي كه منجر به تغييرات تند اجتماعي شدند، كشاورزان و كساني هستند كه روي زمين كار مي‌كنند. البته در جاهايي ممكن است نتوانند رژيم را تغيير دهند، اما به‌شدت نظام را تكان مي‌دهند، مثل امريكاي جنوبي و جاهاي ديگر. اما در ايران شاهد فقدان اين امر هستيم. البته در ايران قديم پر از شورش و غوغا را مي‌بينيم.  البته من بر‌خلاف نظريه‌اي كه مي‌گويد ايرانيان استبدادپذير و سر به زير بودند، معتقدم كه تاريخ ايران پر از شورش و غوغا و سركشي است. در جنبش استادسيس شاهديم كه روايت تاريخي مي‌گويند استادسيس در خراسان قيام كرد، اما از اصفهان و سيستان و جرجان، مردم با بيل و كلنگ و داس و چكش جمع شدند تا زير پرچم استادسيس عليه حاكم عباسي در خراسان قيام كنند. در جنبش المقنع نيز چنين است. خواجه نظام‌الملك درباره جنبش بابك خرم دين مي‌گويد او يك شب فرمان مي‌داد و كل ايران بر مي‌خاست، به ويژه در روستاها. اما چرا در دوره معاصر چنين نيست؟ انقلاب مشروطيت، جنبش بزرگي است. نخستين ملتي كه در جهان اسلام مفهوم انقلاب را عملا وارد تاريخ كرد، ايرانيان بودند. اما انقلاب مشروطه ايران يك انقلاب شهري در تهران و تبريز و رشت است. روستاها تكان ضعيفي مي‌خورد. بعدها شاهد اين خصلت غيرانقلابي دهقانان هستيم، با استثناهايي مثل جنبش جنگل. مورخان در اين زمينه بسيار كم نوشته‌اند، مثل مقاله مشترك آبراهاميان و كاظمي. اما روايتي كه دولت‌آبادي در كليدر ارايه مي‌دهد، موثرترين روشنگري و روايت است. داستان گل محمد و بر آمدن او در اين كتاب به زيبايي روايت شده است. گل‌محمدي كه اگر شرايط قديم ما بود، به يك يعقوب ليث بدل مي‌شد. او استعداد اين را داشت كه يك يعقوب ليث ديگر شود و يك حكومت تشكيل دهد، اما سرنوشت او و گل‌محمدها چه شد؟ در پايان داستان فقره بسيار زيبا و تكان‌دهنده سخنراني خان عمو با روستاييان را داريم. او روستاييان را فرا مي‌خواند كه گل‌محمد را رها نكنند. حتي زيور كه جفا ديده و حس زنانه‌اش با آمدن مارال تحقير شده، در كنار گل محمد مي‌ماند و در كوه مي‌ميرد. اما وقتي خان عمو در شب آخر سخنراني مي‌كند، روستاييان گوش مي‌كنند و مي‌شنوند و سرشان را پايين مي‌اندازند و مي‌روند و گل محمد تنها مي‌ماند و مي‌ميرد.  اين كاري است كه هيچ مورخي نتوانسته به اين قدرت انجام دهد. مورخ به گمان من نمي‌تواند بدون مطالعه چنين آثاري تاريخ معاصر ايران را بررسي كند.
استاد تاريخ دانشگاه تهران

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون