• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3995 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۱۷ دي

گفت‌وگو با محمد بلوري، روزنامه‌نگاري كه 50 سال پيش چنين روزي در اتاق مرگ تختي حاضر بود

قصه‌ اتاق شماره 23 تمام نشد

صدف فاطمي

50 سال پيش چنين روزي، محمد بلوري به عنوان دبير سرويس حوادث در تحريريه روزنامه كيهان مشغول بود كه خبر مي‌رسد: «تختي كشته شد.» او خيلي زود خودش را به اتاق شماره 23 در هتل آتلانتيك مي‌رساند و هر آنچه بر تختي رفته است را از نزديك مي‌بيند و دفترچه خاطراتش را مي‌خواند. قصه مرگ تختي از زبان بلوري، حادثه‌نويس و روزنامه‌نگار پيشكسوت روايتي است كه در تمام اين سال‌ها بارها جسته و گريخته بيان شده است. اما همچنان بعد از 50 سال، مرگ غلامرضا تختي قصه‌اي خواندني است كه ناگفته‌هاي بسيار دارد. با محمد بلوري از راز ماندگاري‌ تختي صحبت كرديم و اينكه آيا ماندگاري اين قصه به دليل شخصيت ناب، مرام و مردانگي‌‌ تختي است يا مرگ مشكوك اين اسطوره.

چرا قصه مرگ تختي هيچگاه تمام ‌نشد؟ آيا استعاره اسطوره‌ها نمي‌ميرند برچسب ماندگاري تختي است يا مرگ مشكوكش؟

وقتي گاليله به خاطر بيان نظريه گردش زمين به دور خورشيد در دادگاه تفتيش مي‌شد، تمام شاگردانش بيرون صف كشيده بودند و مي‌گفتند، استاد ما هرگز واقعيت را انكار نمي‌كند. لحظه‌اي كه كليسا ناقوسش را به نشان شكست گاليله به صدا درآورد، شاگردان گاليله زمزمه كردند: «بدبخت مردمي كه قهرمان‌شان مرده باشد.» همه اينها از آن‌جايي مي‌آيد كه طرفداران گاليله هيچگاه دوست نداشتند باور كنند قهرمان‌شان محكوم مي‌شود و مي‌خواستند او هميشه در همان ابهت قهرماني باقي بماند. در مورد غلامرضا تختي هم قصه همين است؛ مردم نمي‌خواهند باور كنند او ديگر نيست و با مرگي مشكوك از دنيا رفته است. تختي شخصيتي اسطوره‌اي داشت. مظهر فتوت و مردانگي بود. در اوج فقر مالي آنقدر عزت نفس داشت كه هيچ كمكي از هواداران خود قبول نمي‌كرد. مردم در خيابان سوييچ ماشين خود را به او مي‌دادند و او پس مي‌زد و در يك جمله جوانمردي بود كه آن روزها همه به او اقتدا مي‌كردند. بماند كه در نهايت به خاطر مجموعه‌اي از اتفاقات و شرايط پيش آمده به بن‌بست رسيد اما مردم هنوز هم نمي‌خواهند بپذيرند قهرمان‌شان نشانه‌اي از ضعف داشته و او را از دست داده‌اند. اين باور از همان روزها وجود داشته و تا امروز هم همان‌طور باقي مانده است.

قهرمان‌ها خواه ناخواه نوعي مسووليت اجتماعي در قبال هواداران خود دارند، ناخواسته به الگويي در ذهن دوستداران خود تبديل مي‌شوند و تاثير زيادي در زندگي طرفداران خود دارند. غلامرضا تختي چقدر از مسووليت اجتماعي خود سربلند بيرون آمد؟

واقعيت اين است كه وقتي شخصيتي در ذهن مردم به قهرمان و اسطوره تبديل مي‌شود و مردم خودشان را با او دمساز مي‌كنند و الگو قرارش مي‌دهند، ديگر هيچ خطايي را از سمت قهرمان خود نمي‌پذيرند و نمي‌خواهند باور كنند قهرمان‌شان اشتباه هم مي‌كند. يكي از مهم‌ترين دلايلي كه هيچ‌كس مرگ مشكوك تختي را هنوز هم باور نمي‌كند، همين است؛ اينكه تختي نسلي را تربيت كرده بود كه جز خوبي، چيز ديگري از قهرمان خود انتظار نداشت. تختي براي نسل آن دوران مظهر جوانمردي و فتوت بود و همه خصايص عالي انساني را يكجا با هم داشت. نسل آن دوران در مكتب چنين قهرماني رشد كرد و هيچگاه نخواست باور كند كه قصه غلامرضا تختي چيزي غير از اين بوده است.

پنجاه سال گذشته و شما هم مراسم تشييع جنازه تختي را ديده‌ايد و هم مراسم‌هاي ديگر از چهره‌هاي مختلف و محبوب مردم. اگر بخواهيم آن مراسم 50 سال پيش را با روايت‌هاي امروزي، مثلا مراسم مرتضي پاشايي يا عباس كيارستمي و... كه اين سال‌ها از دست رفتند و خبرساز شدند مقايسه كنيم، چه شباهت و تفاوت‌هايي دارد؟

اينها عاطفه مردم را نشان مي‌دهد و به دلبستگي‌ها، احساسات مردم و پيوندهايي كه هر نسل در زمان‌هاي مختلف به نوعي با هر كدام از اين شخصيت‌ها برقرار كرده‌، برمي‌گردد. مثلا نسلي از جوانان ما با آن خواننده جوان دمساز مي‌شدند و سرگشتگي‌هاي خودشان را با آهنگ‌ها و ترانه‌هاي او تسكين مي‌دادند، فيلم‌ها و ساخته‌هاي كيارستمي با باورهاي مردم زيادي نزديك بود و از جنبه هنري خيلي‌ها را اغنا مي‌كرد و در نهايت در سال‌هاي دورتر همه، روياي تختي شدن در سر مي‌پروراندند و او را الگوي خودشان مي‌دانستند. واقعيت اين است كه هر نسل و هر مردمي از جنبه‌هاي مختلف خودشان را به قهرماناني كه دوست دارند وصل مي‌كنند و اين ارتباط نوعي دلبستگي ايجاد مي‌كند. بنابراين وقتي مردم قهرمان‌هاي خود را از دست مي‌دهند، به نوعي احساس خسران مي‌كنند و اين واكنش‌ها در واقع نشانه‌هاي همان خسران و در پاسخ به جاي خالي قهرمان‌هاي آنهاست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون