• 1404 دوشنبه 23 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3995 -
  • 1396 يکشنبه 17 دي

فقط جهت اطلاع

سيد‌اكبر مير‌جعفري

ساعاتي از شبي سرد گذشته بود. مغازه‌هاي ميدان ولي‌عصر يكي يكي چراغ‌ها‌ي‌شان را خاموش مي‌كردند و بساط‌شان را تعطيل.  اين عادت ما است كه گذر از كوچه‌ها را به قدم زدن در خيابان ترجيح مي‌دهيم. يكي از كوچه‌ها را آمديم تا به خيابان صبا برسيم. سوز سرما هردوي ما را مچاله كرده بود. كوچه خالي بود از آدميزاد، از صدا. ناگهان پتويي كثيف و مندرس كه به ديوار تكيه كرده بود، ما را به خود آورد. هردوي ما بدون آنكه چيزي بگوييم خيره شديم به پتوي كپ كرده گوشه ديوار. پتو تكان مي‌خورد‌! كم‌كم حجمي شبيه انسان اما كوچك و نحيف جلوي چشم ما هويدا شد. آري كودكي خود را- در آن سوز سرد- لاي پتويي هزار سوراخ پنهان كرده بود؛ ولي آنقدر نحيف بود كه تنها تكان‌هاي گهگاهش مي‌نماياند: «يكي از همشهريان ما شب‌هاي زمستانش را اين‌گونه مي‌گذراند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون