• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4019 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۱۵ بهمن

هاشمي به روايت هاشمي (17)

روزنامه اعتماد مصاحبه مركز اسناد انقلاب اسلامي با آيت‌الله هاشمي را روز نوزدهم دي منتشر كرد كه ادامه آن به صورت روزانه منتشر خواهد شد. آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني در ادامه اين مصاحبه  به سوالي مبني براينكه «امام‌ در رابطه‌ با جريان‌ فعاليت‌ ضدبهايي‌ آقاي‌ بروجردي‌ مطالبي‌ داشتند، هيچ‌ اطلاعي‌ داريد؟» توضيحاتي ارائه داده بود كه در شماره امروز ادامه اين توضيحات را  مي‌خوانيد.

مي‌خواستند يك‌ ضربه‌اي‌ به‌ اسلام‌ بزنند. آن‌ موقع‌ يك‌ قدم‌ از اسلام‌ دور بشوند به‌ خاطر مساعد كردن‌ جو براي‌ ورود كارشناس‌هاي‌ خارجي‌ اين‌ ديگر مقطع‌ ورود كارشناس‌هاست‌ و امنيت‌ دادن‌ به‌ كارشناس‌هاي‌ غربي. لذا اين‌ طور مطرح‌ مي‌شد كه‌ مثلا قيد قسم‌ خوردن‌ به‌ قرآن‌ كه‌ در قانون‌ قبل‌ بوده‌ اين‌ حذف‌ بشود، و قسم‌ خوردن‌ به‌ قرآن‌ يعني‌ مسلمان‌ هستند ديگر. بنابراين‌ اين‌ قيد را برداشتند كتاب‌ آسماني‌ كردند و قيد اسلام‌ هم‌ من‌ فكر مي‌كنم‌ از منتخبين‌ برداشتند كه‌ غيرمسلمان‌ هم‌ بتوانند چيز بكنند و قيد ذكوريت‌ را هم‌ برداشتند. در آن‌ موقع‌ها يك‌ حساسيتي‌ بود روي‌ مساله‌ زن‌ در قشر متحجر مذهبي‌، اين‌ مساله‌ خيلي‌ شديد بود و آسان‌ هم‌ نبود با اين‌ مواجه‌ شدن‌. آنها را اينها برداشته‌ بودند. البته‌ خب‌، اين‌ اگر اصلش‌ را در نظر مي‌گرفتيم‌ كه‌ در اصل‌ كارهم‌ مسائل طبعا تحت‌الشعاع‌ دين‌ قرار مي‌گرفت‌. با سر و صدايي‌ كه‌ اينها راه‌ انداختند به‌ عنوان‌ يك‌ گامي‌ مترقيانه‌ مواجه‌ شدن‌ با اين‌ مساله‌ آن‌ موقع‌ يك‌ مقدار مشكل‌ بود. كسي‌ هم‌ در ايران‌ مشخص‌ نبود كه‌ چگونه‌ برخورد بكند با اين‌. پس‌ رژيم‌، اينكه مي‌پرسيد انگيزه‌شان‌ چه‌ بوده‌؟ آنها درست‌ يك‌ سياست‌ طراحي‌شده‌اي‌ را از بعد از فوت‌ آقاي‌ بروجردي‌ دارند پيش‌ مي‌برند؛ يكي‌ تضعيف‌ هر چه‌ بيشتر اسلام‌ و استفاده‌ كردن‌ از غيبت‌ يك‌ مرجع‌ قدرتمند متمركز‌ در ايران‌ و يكي‌ هم...
    دقيقا چه هدفي داشتند از اين سياست؟  
 به‌اصطلاح‌ روشنفكراني‌ كه‌ در ايران‌ بودند؛ تيپ‌هاي‌ اينها را يك‌ مقدار ميدان‌ بدهند دلخوش‌ كنند و زمينه‌سازي‌ بكنند براي‌ اينكه نيروهاي‌ وابسته‌ به‌ غرب‌ و نيروهاي‌ صنعتي‌، فني‌، علمي‌ و اينها كه‌ بايد در اين‌ مقطع‌ حضور پيدا مي‌كردند در ايران‌، اينها بتوانند حاكميت‌ و نفوذي‌ پيدا كنند. اين‌ اولين‌ گام‌ رسمي‌ بود كه‌ اينها برداشتند. خب، شعاري‌ كه‌ مي‌شد مطرح‌ كنيم‌ اين‌ نبود كه‌ ما انجمن‌هاي‌ ايالتي‌ ولايتي‌ نمي‌خواهيم‌؛ اين‌ چيزي‌ بود كه‌ ما مي‌خواستيم. اگر مي‌شد؛ آن طور كه‌ بعد آن‌ روزها ما مطلع‌ شديم‌، امام‌ يك‌ جلسه‌اي‌ تشكيل‌ مي‌دهند گويا اين‌ جلسه‌ اول‌ توي‌ خانه‌ آقا مرتضي‌ حاج‌ شيخ‌ تشكيل‌ مي‌شود كه‌ امام‌ شركت‌ داشتند با بعضي‌ آقايان‌ ديگر. امام‌ اعلام‌ خطر مي‌كند. آنجا بنا مي‌شود كه‌ مخالفت‌ كنند با اين‌ كار. با اين‌ سه‌ مساله‌ مخالفت‌ بشود كه‌ اولين‌ اعلاميه‌ را دادند. بعد از اينكه در روزنامه‌ها نوشتند اولين‌ اعلاميه‌ را دادند. حالا انگيزه‌ مخالفت‌ علما چه‌ بود؟ طبيعي‌ است‌ كه‌ اين‌ چيز خطرناكي‌ است‌ كه‌ قيد قسم‌ به‌ قرآن‌ را و قيد اسلام‌ را بردارند. اينكه بي‌شك‌ بايست‌ مخالفت‌ مي‌شد تا اينجا. اما مساله‌ اينكه منتخب‌ زن‌ باشد؛ از اول‌ مخالفت، امام در حرف‌هايشان‌ مي‌گفتند كه‌ مگر شما به‌ مردها چقدر حق‌ راي‌ داديد. كه‌ مي‌خواستند اين‌ شعار مترقي‌ را از آنها بگيرند. به‌ اين‌ شكل‌ مخالفت‌ مي‌شد كه‌ شما دروغ‌ مي‌گوييد داريد حيله‌گري‌ مي‌كنيد كه‌ حق‌ رأي‌ مي‌خواهيد بدهيد. شايد انگيزه‌ واقعي‌ امام‌ هم‌ كه‌ آن‌ روزهاي‌ اول‌ ابراز نشد اين‌ بود كه‌ به‌ هر حال‌ از اين‌ وسيله‌ يك‌ مبارزه‌اي‌ عليه‌ رژيم‌ شروع بشود نقطه‌ آغاز مبارزه‌ و بهانه‌ خوبي‌ بود. البته‌ اگر اين‌ تنها بود باز كافي‌ بود كه‌ ما به‌ خاطر همين‌ وارد ميدان‌ مبارزه‌ مي‌شديم‌. انگيزه‌ ما مشخصا همين‌ بود. يعني‌ بنده‌ خودم‌ يادم‌ است‌ كه‌ در جلساتي‌ كه‌ مي‌گرفتيم‌ براي‌ پخش‌ اعلاميه‌ها و كارهاي‌ اين طوري‌ دنبال‌ يك‌ وسيله‌ مبارزه‌ مي‌گشتيم‌ و اين‌ را بهترين‌ وسيله‌ مبارزه‌ ديديم‌، حسابي‌ تجهيز شديم‌.
ما از همان‌ شبكه‌ مكتب‌ تشيع‌ استفاده‌ كرديم‌ و اعلاميه‌ها و اينها را يك‌ دفتري‌ داريم‌ -هنوز هم‌ دارم‌ اين‌ دفتر را آدرس‌ نماينده‌هاي‌ مكتب‌ تشيع‌، اين‌ را نگه‌داشتم‌- از همين‌ دفتر آدرس‌ استفاده‌ مي‌كرديم‌ اعلاميه‌ها را براي‌ اينها مي‌فرستاديم‌. اينها نوعا هم‌ آدم‌هاي‌ مترقي‌ مذهبي‌ روشن‌ بودند. يا در مدارس‌ بودند يا در بازار بودند يا در مساجد يا ائمه‌ جماعت‌ و اينها بودند. اينها مي‌رساندند اعلاميه‌هاي‌ ما را به‌ مراكز ديني‌، كار را شروع‌ كردند. مبارزه‌ حسابي‌ درگرفت‌. اينجا خب‌، آن‌ كتابي‌ كه‌ آقاي‌ دواني‌ نوشته‌ تقريبا پديده‌هاي‌ ظاهري‌ مبارزه‌ را اينجا ايشان‌ آورده‌ ديگر، هر چه‌ اتفاق افتاد، مثلا چه‌ كسي‌ اعلاميه‌ نوشت‌، متن‌ اعلاميه‌ چه‌ بود، كي‌ حركت‌ كرد، اين طور چيزها را آنجا آورده‌. من‌ حالا يادم‌ نيست‌ كه‌ تحليل‌هايي‌ هم‌ ايشان‌ دارند يا مساله‌ را درست‌ بررسي‌ كردند ولي‌ مشخصا تحليل‌ خود ما هم‌، آن‌ موقع‌ اصلا هدف‌مان‌ اين‌ بود كه‌ تنور مبارزه‌ را عليه‌ رژيم‌ گرم‌ كنيم‌ از اين‌ طريق‌. يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ من‌ يادم‌ است‌ امام‌ كردند- امام‌ شروع‌ كردند، چند روزي‌ كه‌ پيشرفت‌ كار وسيع‌ شد و مبارزه‌ اوج‌ گرفت‌- ايشان‌ تماس‌ برقرار كردند با علماي‌ شهرستان‌ها، يك‌ مجمعي‌ به‌ نام‌ فضلا و مدرسين‌ يك‌ چنين‌ چيزي‌ درست‌ شد آن‌ موقع‌، كه‌ من‌ هم‌ عضو آنها بودم‌. بنا شد افرادي‌ تعيين‌ بشوند كه‌ بروند به‌ اطراف‌. من‌ انتخاب‌ شدم‌ براي‌ جنوب‌. از اينجا رفتم‌ به‌ يزد و كرمان‌ در مسيرم‌ شايد جاهاي‌ ديگر هم‌ بود ولي‌ مشخصا يزد و رفسنجان‌ و كرمان‌ بود. امام‌ نامه‌ نوشتند در يزد به‌ آقاي‌ صدوقي‌، در كرمان‌ براي‌ آقاي‌ صالحي‌ كرماني‌ و در رفسنجان‌ كه‌ من‌ خودم‌ آنجا چيز داشتم‌. بنا شد خودم‌ آنجا بروم‌ حرف‌ بزنم‌. ما
حركت‌ كرديم‌.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون