بازرگان و انقلاب اسلامي با حضور ابوالفضل بازرگان
توسلي، سليمينمين، قادري، فراستخواه
چالشهاي دولت موقت
محسن آزموده
15 بهمن ماه سال 1357 حكم نخستوزيري مهندس بازرگان ابلاغ و يك روز بعد در آمفي تئاتر مدرسه علوي به او ابلاغ شد. در اين حكم به امضاي امام خميني(ره) آمده است: «بنا به پيشنهاد شوراي انقلاب، بر حسب حق شرعي و حق قانوني ناشي از آراي اكثريت قاطع قريب به اتفاق ملت ايران كه طي اجتماعات عظيم و تظاهرات وسيع و متعدد در سراسر ايران نسبت به رهبري جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادي كه به ايمان راسخ شما به مكتب مقدس اسلام و اطلاعي كه از سوابقتان در مبارزات اسلامي و ملي دارم، جنابعالي را بدون در نظر گرفتن روابط و حزبي بستگي به گروهي خاص، مامور تشكيل دولت موقت مينمايم تا ترتيب اداره امور مملكت و خصوصا انجام رفراندوم و رجوع به آراي عمومي ملت درباره تغيير نظام سياسي كشور به جمهوري اسلامي و تشكيل مجلس موسسان از منتخبين مردم جهت تصويب قانون اساسي نظام جديد و انتخاب مجلس نمايندگان ملت بر طبق قانون اساسي جديد را بدهيد». مهندس بازرگان نيز در پاسخ به اين حكم گفت: «خداي بزرگ را شكر ميكنم كه چنين اعتبار و حسن شهرتي را كه به هيچوجه اهليت و لياقت آن را نداشتهام به من ارزاني داشته و همين موهبت الهي باعث شده است كه آيتالله ابراز اعتماد و ارجاع چنين ماموريتي را به بنده عنايتبفرماييد و همچنين از ملت ايران تشكر ميكنم كه آيتالله مكرر تصريح فرمودهايد كه بهنام ملت همصداي با ملت و براي ملت گامها و صداهاي خود را برداشته و بلند كردهايد. اين ماموريت، يعني رياست دولت موقت و تشكيل حكومت در شرايط بسيار دشوار و خطرناك عظيمترين شغل و وظيفه و در عين حال بزرگترين افتخاري است كه به بنده واگذار شده و شايد حق داشته باشم بگويم دشوارترين وظيفه و كاري است كه در طول تاريخ 72ساله مشروطيت ايران به نامزدها و مامورين نخستوزيري ديگر داده شده است. قاعدتا با توجه به جثه ضعيف و نواقص و معايب خودم نميبايستي قبول اين مسووليت را كرده و زير بار چنين امري رفته باشم، ولي از يك طرف بنا به ضرورت و وظيفه و مسووليت طبيعي و انتظاري كه داشتهاند ناچار شدم كه قبول كنم و مخصوصا با تاسي به رويه و سنتي كه خود آيتالله در سراسر اين دوران اداره و رهبري جنبش داشتهايد و با عزم راسخ و با ايمان كامل به خداوند و اعتماد به موفقيت اين راه رهبري فرمودهايد، من هم همين راه را انتخاب ميكنم و اين اولين درس و اولين دستوري است كه از آيتالله گرفتهام و فرمايش حضرت امير، علي ابن ابيطالب را به كار ميبندم كه فرمودهاند وقتي در برابر امر خطير و كار مشكلي قرار گرفتند وارد شويد، به حول و قوه الهي مشكلات و مسائل حل خواهد شد.» بدين سان عمر كوتاه و 9 ماهه دولت موقت آغاز شد. درباره فراز و نشيبهاي دولت موقت و عملكرد مهندس بازرگان در اين دوره حرف و حديث بسيار است. روز دوشنبه 16 بهمن انجمن انديشه و قلم نشستي 6 ساعته در موسسه فرهنگي الرحمن برگزار كرد كه در آن از جنبههاي متفاوت اين عملكرد مورد نقد و ارزيابي قرار گرفت. در اين نشست ابوالفضل بازرگان، پسر برادر مهندس بازرگان ضمن بازخواني دو سخنراني بالا به برخي چالشهاي پيش روي دولت موقت اشاره كرد و حاتم قادري، استاد دانشگاه تربيت مدرس با تاكيد بر كتاب راه طي شده، به بازخواني تحول فكري بازرگان پرداخت. مقصود فراستخواه، پژوهشگر و استاد علوم اجتماعي در سخنراني خود بر ويژگيهاي كنشگري بازرگان تاكيد كرد. يعقوب توكلي، محمدجواد مظفر و مهدي معتمديمهر از ديگر سخنرانان اين نشست بودند.
توسلي: نگاه راهبردي بازرگان آزاديبخشي بود
در ادامه ميزگردي با حضور مهندس محمد توسلي، دبيركل نهضت آزادي و عباس سليمي نمين، پژوهشگر تاريخ معاصر برگزار شد. محور بحث مهندس توسلي نگاه راهبردي بازرگان در مواجهه با چالشهايي بود كه در جريان انقلاب با آنها روبرو شد. او نخست به چند چالش سياسي و فرهنگي كه مهندس بازرگان با آنها مواجه بود، اشاره كرد و بعد به راهبردي كه او در مواجهه با اين چالشها در نتيجه چند دهه تجربه كار سياسي و فرهنگي به آن رسيده بود، پرداخت. در بخشي از سخنان او ميخوانيم: «بازرگان بر اساس همين نگاه راهبردي بود كه حتي بعد از وقايع 13 آبان 1357 ادامه داد و هيچگاه زانو نزد. بعد از خرداد 60 آثار فراواني نوشت و در آن شرايط بحراني به دنبال آگاهي بخشي بود. او معتقد بود كه هدف انبيا اقامه قسط است. كار بازرگان نيز آگاهيبخشي است و اين را در آثار فراواني كه تا زمان درگذشتشان مثل آخرت و خدا هدف نهضت انبيا گفته بيان ميكند. بازرگان كوشيد نگاه راهبردي خود را در قالب آثار مختلف تبيين كند. امروز به نظر من اين آثار ميتواند براي نسل امروز و مديران جامعه پيامي داشته باشد. پيام آن بهطور مشخص اين است كه بعد از 4 دهه گذشت از انقلاب كه اين همه هزينه شده به نوعي بازنگري كنيم و ارزيابي كنيم كه آيا موفق بودهايم يا خير؟»
سليمينمين: نهضت آزادي به راي مردم
احترام نميگذاشت
مباحث عباس سليمينمين اما عمدتا معطوف به سخنان توسلي بود و كوشيد چالشهايي كه او طرح كرده را نقض كند. سليمينمين گفت: «نهضت آزادي به راي مردم احترام نميگذاشت. برخي از دوستان نهضت آزادي معتقد به بر سر عقل آمدن امريكا بودند. نهضت آزادي قائل به توان مردم نبود و معتقد بود كه تنها بايد امريكا را بر سر عقل آورد كه فتيله استبداد را پايين بكشد. آنها به عوض كردن سلطنت اعتقادي نداشتند. من به نهضت آزادي اتهام وابستگي نميزنم. اما آنها به تجربه جامعه ايران توجهي نداشتد. آيا نبايد به امريكا به خصوص بعد از كودتاي 28 مرداد سوءظن داشت؟ اما بازرگان ميگفت من سوءظن ندارم. نهضت آزادي در 20 بهمن 57 با امام بر سر موضوع تمديد ساعات حكومت نظامي اختلاف جدي دارد. قرار بود در آن شب كودتايي صورت بگيرد. چرا بازرگان تلاش ميكند امام را قانع كند كه مردم را از خيابان خالي كند؟ چون امريكاييها گفته بودند كه كودتايي نميشود؟ آقاي بازرگان بر اساس تعريف صدر حاجسيدجوادي باز هم به مقامات امريكا حسنظن دارد. انجماد سياسي در نهضت آزادي فاجعه است. من به نهضت آزادي اتهام وابستگي نزدم، بلكه ميگويم حسن ظن دارد و به امريكا خوشبين است و به مردم اعتقاد ندارد. بازرگان به ملت اعتقاد ندارد. من تهمت نزدم.»
وقتي استعفا داد، گفت راحت شدم
ابوالفضل بازرگان، فعال سياسي و برادرزاده مهدي بازرگان: علت انتخاب مهندس بازرگان براي نخستوزيري دولت موقت، دينداري، سلامت اخلاقي، تجربيات موفق مديريتي مثل مديريت سازمان آب يا رياست هيات خلع يد و اقدامات انقلابي مثل كنترل اعتصابات در زمان انقلاب و پذيرش او از سوي جناحها و گروههاي مختلف جامعه بود، تا جايي كه اعضاي گروههاي چپ نيز به شجاعت او اذعان داشتند. بنابراين اگر نگوييم تنها گزينه براي اين سمت بود، بايد پذيرفت كه بازرگان بهترين گزينه و انتخاب درستي بود، ضمن آنكه خودش نيز قبول داشت كه بهترين است.
اما پرسش بعدي اين است كه چرا بازرگان با وجود عدم تمايل به قبول مسووليت در آن شرايط، آن را پذيرفت؟ پاسخ اين است كه اگر ايشان انتخاب نميشد، فرد ديگري انتخاب ميشد كه مورد اجماع نبود و هرج و مرج و نافرماني و شورش و ادعاي خودمختاري و... پديد ميآمد و در نهايت ممكن بود جنگ داخلي رخ دهد، مثل وضعيتي كه در افغانستان رخ داد. در نتيجه در آن شرايط مهندس بازرگان قبول مسووليت را واجب عيني ميدانست و قبول مسووليت كرد.
اما بعد از قبول مسووليت در جلسه 22/11/1360 در دفتر نهضت آزادي درباره نحوه انتخاب وزيران كابينه گفت كه چهار شرط را براي انتخاب آنها تعيين كرده است: 1- مسلمان عامل به فرايض؛ 2- سابقه مبارزات مشخص مردمي و عدم همكاري با رژيم سابق، 3- حسن شهرت و 4- سابقه آشنايي و صلاحيت در حوزهاي كه به او داده ميشود.
مرحله بعد مشكلات طاقتفرسا بود. انقلاب ايران برخلاف انقلابهاي ديگر در دوره كوتاهي پيروز شد و بنابراين فرصت پرورش مديران فراهم نيامده بود. در نتيجه دولت وقتي سر كار آمد با مشكلاتي مواجه بود. ساختارهاي از پيش موجود هم مختل شده بودند. دستگاههاي دولتي و كاركنان دولتي نيز دچار مشكل شده بودند. اما دولت مهندس بازرگان توانست با وجود همه مشكلاتي كه به ارث رسيده بود و حاصل انقلاب زودرس بود، ماموريت خود را به خوبي انجام دهد.
مهندس بازرگان از همان اول قبول مسووليت، گفت من اهل تندروي نيستم و از من انتظار تندروي نداشته باشيد. او چهار وظيفه را براي دولت خود قايل بود: 1- انتقال قدرت، 2- اداره دولت و كشور، 3- رفع خرابيها و 4- برگزاري رفراندوم و تشكيل دولت و تهيه پيش نويس قانون اساسي. از همان اول به او انتقاد ميشد كه چرا انقلابي عمل نميكند. او در سخنراني 15/2/1358 گفت مشخص شده دولت علاوه بر مسائل پيش بيني شده، با مسائل پيش بيني نشده و انتظارات عجولانه مردم نيز مواجه است. ضعف تبليغات يكي از مشكلات اساسي بود. تقريبا روزنامه يا نشريهاي نبود كه مدافع دولت باشد. هم چپ و هم راست به نقد دولت ميپرداختند. حتي راديو و تلويزيون بلندگوي ضد دولت بود. ضد انقلاب، حالت انتقام و تعدد مديريت و تفرقه مسووليت از ديگر مشكلات بود. علاوه بر رهبري و شوراي انقلاب كه ميتوانستند به موضوعات ورود پيدا كنند؛ نهاد امام جمعه و نهادهاي ديگر در امور كشوري دخالت ميكردند. ايشان اطلاعيههايي دادند كه همه را به وحدت در عمل و اجراي قانون دعوت ميكردند. پيامي درباره حادثه پاوه منتشر ميكنند و توضيح ميدهند دولت كوتاهي نكرده است. يك پيام تلويزيوني قبل از استعفا دادند و شرح دادند كه تقصيرهايي كه به گردن دولت مياندازند درست است يا خير و چه نهادهاي ديگري هستند كه نميگذارند كار پيش برود. در پايان بايد به مشكلات دروني نيز اشاره كرد. البته مشكلات دروني در داخل هيات دولت چندان چشمگير نبود. اولين اخلاف استعفاي دكتر كريم سنجابي از وزارت امور خارجه بود كه ميگفت دستگاههاي غيرمسوول در كار اين وزارت دخالت ميكنند. اشكال ديگر افزايش حداقل حقوق كارگران از سوي وزارت كار بدون هماهنگي با دولت بود. مساله ديگر اختلاف نظر مراجع در زمينه مشكلات اقتصادي بود. مشكلاتي هم در خود نهاد نخست وزيري بود، مثلا تا مدتي از كارمندان سابق اين نهاد به دليل بياعتمادي استفاده نميشد، اما بعد با توصيه مهندس بازرگان اين مشكل حل شد.
مشكل ديگر حفاظت نخستوزيري بود. نخستوزيري را مجموعهاي از همافران اداره ميكردند و كميتههاي انقلابي براي خودشان شأني قايل بودند. تعدادي نيز داوطلب و از كسبه بازار بودند. مشكل ديگر مراجعات زياد مردم بود. مردم هر مشكلي داشتند، مستقيما به نخستوزيري مراجعه ميكردند، زيرا نهادهاي ديگر هنوز شكل نگرفته بود. مشكل ديگر تظاهراتي بود كه در خيابان پاستور رخ ميداد. همچنين مشكل اعتراضات خانوادههاي كاركنان بيكار شده دستگاههاي قبل از انقلاب بود.
مجموعه اين مشكلات سبب شد كه دولت احساس كند نميتواند ادامه بدهد. البته اين مشكلات از اول هم بود و بازرگان نزد رهبر انقلاب رفته بود و اين مسائل را در ميان گذاشته بود. در مقطعي كه دولت و شوراي انقلاب اختلاف داشتند، قرار شد اين دو در هم ادغام شوند. بنابراين اينكه گفته ميشود استعفاي دولت بازرگان به قضيه اشغال سفارت امريكا مربوط ميشود، غلط است. از اول ارديبهشت دولت هشدار داده بود كه به اين ترتيب نميتواند ادامه دهد. حتي بعد از بازگشت از مسافرت، بعضي وزرا را به وزارتخانه راه ندادند! در نهايت هم مهندس بازرگان نامه استعفايش را به امام ميدهد. حامل اين نامه من بودم. امام گفته بود فكر ميكنم و نظرم را ميگويم.
بعد امام آقايان هاشمي، موسوي اردبيلي و بهشتي را خواسته بود و گفته بود كه كاري كنند كه مهندس بازرگان منصرف شود. اما وقتي ايشان در راه تهران- قم بودند، از راديو و تلويزيون خبر استعفاي مهندس بازرگان پخش ميشود و ديگر كار از كار ميگذرد. البته مهندس بازرگان به آقاي موسوي اردبيلي گفته بود كه هر كدام از اعضا خواستند، ميتوانند ادامه دهند. بعد از استعفا نيز گفته بود راحت شدم. البته خودش تا آخرين لحظه به عنوان منتقد دلسوز باقي ماند.