متن پيام ارسالي نويسنده كتاب «احياي علوم سياسي» به نشست انجمن علوم سياسي
شالوده شكسته علم سياست
حسين بشيريه
انگيزه اصلي نگارنده در نگارش كتاب «احياي علوم سياسي»، بيان احساس ناكامي خودم از صرف عمر از دسترفته در مطالعات پراكنده و بيهدف و جسته و گريختهاي بوده است كه طي چهار دهه گذشته انجام دادهام؛ به سخن ديگر، هدف اصلي بازبيني كارنامه خودم بوده است. شايد همه رشتههاي علمي گاهي نيازمند بازبيني و بازنگري در دستاوردهاي خود باشند، بهويژه رشتههايي مانند سياست كه شالوده شكسته و ازهمگسيخته و فاقد پيوند با زندگي واقعي شدهاند. نكته اصلي مورد نظر در كتاب «احياي علوم سياسي» اين است كه بهگمان نگارنده در دوران اخير علم سياست در همه جا دچار اضمحلال و فروپاشي و پراكندگي شده و بخشهاي ماهوي و اساسي و عمدهاي از پيكر آن كنده شده است؛ بهنحوي كه تنها لاشه نحيف و از هم پاشيده و مرده و مثلهشدهاي از آن بهجاي مانده است، تا جايي كه بود و نبودش به شكل فعلي براي جامعه و دولت و مردم فرقي نميكند. با تبديل سياست به علمي تجربي و اثباتي، رسالت و سرشت راستين حكمت سياسي مسخ شده و پيوند ذاتي و دروني آن با زندگي عمومي و با حوزههاي ديگري از دانش كه ذاتا اجزا و ابزارهاي آن بودهاند (از جمله اقتصاد و مديريت و حقوق) از دست رفته است. با هجوم روشها و علايق علوم عيني و طبيعي حكمت سياسي كه گوهري كاملا متفاوت دارد از ميدان بهدر شده است؛ بهنحوي كه دانش سياست كلا از حوزه علايق سياسي و سياست جدا افتاده و سخن گفتن از غايات و اهداف و آرمانهاي اساسي زندگي عمومي و شيوههاي دستيابي به آنها، خامانديشانه و غيرعلمي به شمار ميآيد و در مقابل وظيفه دانش سياست تنها توصيف و توضيح واقعيات موجود و حتي نامطلوب تلقي ميشود و هرگونه تامل درباره آينده و وضعي دگرگون، سخني مهمل و بيهوده به شمار ميرود. بدينسان حكمت سياسي و دانش سياست كه ذاتا معطوف به آينده و تدبير و تغيير و اصلاح و حل مسائل و تشخيص و علاج و درمان بيماريهاي اجتماعي و عمومي بهويژه نارواييها و ستمكاريها و بيدادگريها بوده است، به دانشي بيتفاوت، خنثي، منفعل و بيهدف بدل شده است. در نتيجه همين فرآيند، با علمي و اثباتيشدن دانش سياست، رابطه ذاتي آن دانش با اخلاق و اقتصاد و حقوق هم، به عنوان ابزارهاي تحقق مجموعه اهداف حكمت سياسي از جمله عدالت و سعادت و بهزيستي و رفاهگستري، گسيخته يا كلا پايمال شده است. هدف كتاب «احيا»، چارهانديشي درباره چنين مسائل عمدهاي در پرتوگذاري در تاريخ دانش سياست است. بر اين اساس، به گمان نگارنده در پرتو چنان غايات و اهدافي، علوم سياسي نيازمند درانداختن طرحي نو است.