• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4043 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۱۵ اسفند

مراقب تله‌ها باش

رضا ضيا

گر آمدنم به خود بُدي، نامدمي / ور نيز شدن به من بُدي، كي شدمي/ بِه زان نبُدي كه اندرين ديرِ خراب / نه آمدمي، نه شدمي، نه بُدمي

اين رباعي را به خيام نسبت داده‌اند و احتمالا از سنايي است. شاعر با لحني شكوه آميز مي‌گويد كه «اگر به دنيا آمدن، به دستِ من بود هرگز به دنيا نمي‌آمدم» (به خود، يعني به اختيار) ولي بلافاصله مي‌افزايد كه؛ [البته حالا هم كه آمده‌ام و محكوم به زيستنم] اگر رفتن از اين دنيا هم به دستِ خودم بود، ديگر از اين دنيا نمي‌رفتم و در پايان نتيجه مي‌گيرد؛ بهتر از آن نبود كه در اين دنيا نه مي‌آمديم، نه موجود مي‌شديم و نه ازآن مي‌رفتيم...

بيدل دهلوي نيز شبيه به همين مضمون را در اين رباعي زيبا گفته است؛

با ما ستم است آشنايي كردن / آنگاه، اراده جدايي كردن/ هرچند كه زندگي بود زندانت / مرگ است ازو فكرِ رهايي كردن هرچندزندگي زندان است ولي رها شدن از اين زندان با مرگ مساوي است. درست شبيه به جمله‌اي از يكي از انديشمندان؛ زندگي چيزِ خاصي نيست ولي تنها چيزي است كه هست.

و براي همين است كه بعضي از فيلسوفان برآنند كه «خودكشي» بزرگ‌ترين مساله فلسفي بشري است؛ تا وقتي شخص اقدام به خودكشي نكرده، بر آنست كه به هرحال زندگي ارزشِ ادامه دادن دارد.
و طنزِ روزگار همين‌جاست كه حتي يكي از نااميدترين شاعرانِ ايران (م. اميد) مي‌گويد: «زندگي مي‌گويد اما باز
بايد زيست...».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها