• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4043 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۱۵ اسفند

سايه‌اش مستدام

سيدمحمدعلي ابطحي

روز تولد سايه، همان هوشنگ ابتهاج شاعر بزرگ ايران بر اساس ارادت و رفاقت زنگ زدم تا ۹۰‌سالگي‌اش را تبريك بگويم. آلمان بود ومجبور بودم تلفني صحبت كنم. بيشتر از نيم ساعت صحبت كرد. مي‌گفت دوران رضا‌شاه و شاه و جمهوري اسلامي را درك كرده است. پيرمردهاي سرد وگرم چشيده روزگار، اميدواري خاصي در وجودشان هست. خودش صحبت را به ادبيات وسياست كشاند. من گوش مي‌دادم و لذت مي‌بردم. صحبت به مسلماني ايراني‌ها رسيد. مي‌گفت بايد همه بفهمند به ايراني‌ها نمي‌شود مسلماني قاهرانه ياد داد. ايراني ها در طول تاريخ مسلماني‌شان خدارا قهار و لجباز نمي‌شناخته‌اند. خيلي‌ها انواع گناهان را انجام مي‌دهند اما نمازشان را هم مي‌خوانند. جامعه به خرافات ديگر اعتقادي ندارد اما هنوز هم عادت دارد وقتي توي تاريكي قرار مي‌گيرد بسم‌الله مي‌گويد. سخن به فردوسي كشيد. در جريان همه‌چيز هم بود با اين سن و سالش. گلايه مي‌كرد چرا در تلويزيون ايران بايد به شاهنامه اهانت شود و به آن اثر فاشيستي گفته شود. از غلط‌نويسي هم مثال‌ها زد و گلايه داشت. به من مي‌گفت در طول اين سال‌هاي عمرش خيلي پيشرفت فرهنگي در مردم شكل گرفته است. مثالش اين بود كه در محاوره‌هاي عادي‌مان از قديم نديم‌ها رسم بوده كه مي‌گفتيم چاكريم. بنده‌ايم. قربان شما و كلي شعر از حافظه معركه‌اش با كلمات عبد و بنده خواند. اما اضافه كرد اينها فقط در لفظ است. زماني واقعا در مشي آدم‌ها بود كه بنده ديگري باشند ولي ديگر كسي خودش را بنده و عبد ديگري نمي‌داند. لطافت ادبيات سر جاي خودش. اما محتواها متفاوت شده است. در شعر« ‌اي نسيم سحري بندگي من برسان كه فراموش مكن وقت دعاي سحرم» همه اجزاي بندگي و دعاي سحر و بندگي در جامعه نيست اما شعرش هنوز زيباست. يادش از اتفاقاتي كه براي صوفي‌ها افتاده بود افتاد. نگران مكتب متسامح صوفيگري بود. انتقادهايي هم به وضع اقتصادي و فرهنگي كرد. بنا به روحيه گذشته‌هايش با كارگراني كه حقوق دريافت نكرده‌اند همدردي فراواني داشت. در آخر هم مي‌گفت اگر كسي عصاي موسا هم داشت كه با يك تكان جمهوري اسلامي را ازبين مي‌برد، جلويش را به خاطر ايران مي‌گرفتم تا مناطق مختلف ايران بار ديگر ازايران جدا نشود. نمي‌شود نيم ساعت حرف را در اين چند كلمه نوشت اما در آخر گفتم خدا سايه سايه را بر اين مرز وبوم نگه دارد كه استوانه‌هاي ايران هستيد. تولدش مبارك.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها