• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4298 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۱۳ بهمن

دكتر مصدق به تختي چه گفت؟

نگار مفيد

سومين روز از جشنواره را پشت سر گذاشتيم، قاب‌هاي كج، نماهاي سريع و دوربين‌ روي دست‌هاي فراوان ديده‌ايم، اما هنوز سكانسي از فيلم «غلامرضا تختي» همين‌طور در ذهن تاب مي‌خورد. پس از قهرماني‌هاي متعدد، در هياهوي ناخوشي مردمي كه تازه كودتاي 28 مرداد را پشت سر گذاشته‌اند، دكتر محمد مصدق نامه‌اي براي غلامرضا تختي مي‌نويسد. براي تختي كه حالا تبديل به قهرماني ارزنده شده ولي هياهوي قهرماني او را از خود بي‌خود نكرده است. مصدق در نامه‌اي از تختي تشكر مي‌كند براي شاد كردن دل مردم، براي جنگ يك تنه‌اش با نااميدي و از خودش مي‌نويسد كه حصر خانگي دست و پايش را بسته است وگرنه به استقبال تختي مي‌رفت. آن نامه و فضايي كه دكتر مصدق را با همان عصاي هميشگي‌اش نشان مي‌دهد، كات مي‌خورد به خانه تختي و عكس و نامه كه كنار مدال‌ها و لوح‌هاي تقدير جاي مي‌گيرد. برادر تختي به او طعنه مي‌زند كه ‌اي كاش چنين نمي‌كرد و عكس را در جايي پنهاني مي‌گذاشت و تختي لبخندزنان از كنار حرف مي‌گذرد. بي‌اعتنا و بي‌توجه به اين احتمال كه روزي مجبور شود بابت اين قاب عكس جوابگو باشد يا رفت و آمدهاي سياسي‌اش او را از مربيگري تيم ملي كشتي بازدارد يا حتي حقوق ماهانه‌اش را قطع كنند. بي‌توجهي از آن جهت است كه در تصويرهاي خاكستري متعدد چهره اطرافيانش را مي‌بينيم كه به او مي‌گويند دست از اين كارها بردارد و با آن بالادستي‌ها از در دوستي وارد شود اما تختي اين حرف‌ها را از يك گوش مي‌شنود و از گوش ديگر فراري مي‌دهد.

فيلم «غلامرضا تختي» به كارگرداني بهرام توكلي همان‌طور كه پيش از جشنواره انتظارش را داشتيم، خودش را در صف ماندگارترين فيلم‌هاي اين جشنواره قرار داده است. موسيقي سنگين و خوشاهنگي كه در زمان مقرر به جاي رسيدن به سكوت اضطراب‌آور به سمت موسيقي زورخانه‌اي مي‌رود يا جزيياتي كه از دل يك جمعيت ميليوني خودش را نشان مي‌دهد و قاب تصوير را پر مي‌كند. يك فرهاد آييش كوتاه در نقش دكتر مصدق، يك پريوش نظريه تك‌سكانس در نقش مادر پسري معلول و البته ماهور الوند كه هرچند حضورش طولاني‌تر از ديگران است اما لبخند را روي لب‌هاي‌مان مي‌نشاند و نور اميدي مي‌تاباند. اين فيلم، بيشتر از آنكه انتخاب‌هاي تختي را نشان دهد، از تمام انتخاب‌هايي كه تختي از كنارشان گذشت، صحبت مي‌كند و خودش را به عنوان يك روايت صادقانه تحميل مي‌كند.

اما اگر جز فيلم تختي بخواهيم، ماندگاري را در فيلمي ديگر جست‌وجو كنيم، بايد از سها نياستي، بازيگر تازه‌واردي صحبت كنيم كه در فيلم «سال دوم دانشكده من» به كارگرداني رسول صدرعاملي بازي كرد و حضور پررنگش به خستگي بيننده منجر نشد و همين ويژگي باعث مي‌شود تا بتوان حضور او را در آينده اين سينما تصور كرد. همان‌طور كه ديبا زاهدي هم از پس نقش طولاني ترمه در «تيغ و ترمه» به كارگرداني كيومرث پوراحمد برآمد و رهايي و سرگشتگي توامان دختري جوان را تصوير كرد.

با اين وجود كسي چه مي‌داند، ماندگاري در اين سينما شبيه همان انتخاب‌هاي ناكرده تختي است. هيچ‌كدام‌مان نمي‌توانيم قطعيتي در اين پيش‌بيني‌ها به خرج دهيم، اما مي‌توانيم لبخند اميدبخشي كه روي لب‌هاي‌مان نشسته است، به اشتراك بگذاريم. به اين اميد كه اين لبخندها تبديل به نوستالژي سال‌هاي آينده شود و سال‌هايي دورتر از بهت و تعجب‌مان موقع ديدن اولين نمايش تختي صحبت كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون