سادهنويسي جعلي
هيچ دستاوردي نداشته است
از آنجايي كه نگاه شما همواره به شعر جوانان، نگاه مثبتي بوده، روند شعري شاعراني كه فعلا دارند كار ميكنند را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
برخلاف آسانگيريها و آسانپسنديها و... كه شبكههاي اجتماعي نيز در تسري و اشاعه آن نقشي موثر دارند، شاعراني با هر سن و سال و از هر سنخ هستند كه نهتنها با آثار ارزنده خود مانع از انحطاط كامل شعر امروز ايرانزمين ميشوند، كه آن را قوام و دوام ميبخشند.
و حرف آخر...
از آنجا كه هر روشنفكري لزوما هنرمند نيست و هر هنرمندي ضرورتا روشنفكري به كمال است. اجازه ميخواهم نخست اندكي درباره روشنفكر بگويم و سپس درباره يكي از ملزومات گريزناپذير شعر و شاعري.
بنده نيز بر اين باورم كه هر مدرسه و دانشگاه ديده و كتابخوانده و معترضي روشنفكر نيست. روشنفكر آن عنصر آرمانگرا و بهبودخواه و مبارزي است كه از هستيشناسياي ويژه كه فرديت خودمختار او در تشكل آن نقشي تعيينكننده داشته، برخوردار است. اين عنصر اجتماعي بههيچروي همانند فرصتطلبان از بنيانها و اصول هستيشناسي و لاجرم از مواضع اجتماعي و سياسي خود عدول نميكند مگر ابطال همه يا بعضي از آن مباني و اصول توسط صاحبنظران به اثبات رسيده باشد. پس هستي و واقعيتهاي موجود با آن را نيز از منظر تنگباورهاي جزمي يا دستگاهي ايدئولوژيك نميبيند و ارزيابي نميكند. اين هستيشناسي فراورد دانشي ژرف و گسترده و تجاربي عميق و وسيع و البته دروني و رفتاري شده است كه جز با مطالعه و تامل در آثار فيلسوفان و انديشمندان علوم اجتماعي و هنرمندان بزرگ و هم تامل و درنگ در كنشها و واكنشهاي اجتماعي به دست نميآيد.
بيدليل نيست كه نظامي عروضي سمرقندي در مقاله دوم «چهار مقاله»اش چنين ميگويد «اما شاعر بايد كه سليم الفطره... عظيم الفكر... دقيق النظر... باشد» چنانچه امروزه همه آنچه را كه نظامي عروضي در قرن ششم هجري از ملزومات شعر و شاعري دانسته غيرضروري بدانيم، آن «فكر عظيم» لازمهاي است همهزماني و از آنِ همه هنرمندان اصيل و خلاق. لذا از لفاظيها و گندهگوييهاي ميان تُهي و بيمغز پارهاي از متشاعران اين زمانه كه به هزار ترفند صاحب نامي ميرنده شدهاند بگذريم. شعر امروز ما سخت دچار فقر انديشه است.