روايتهاي ناتمام
اميرحسين صمدي
كليشه و داستان:
معمولا نقطه شروع شكلگيري هر فيلم از نوشتن يك داستان آغاز ميشود كه در ادامه به فيلمنامه تبديل شده و سرانجام به فيلم مبدل ميشود.
هزاران فيلمنامهنويس در سراسر دنيا با اندوختههاي ذهني خود به نوشتن داستانهاي مختلف ميپردازند. در اين ميان نويسندههايي هستند كه در اين مرحله نخست به سراغ كليشههاي داستاننويسي رفته و ايده استفاده شده را
بار ديگر پردازش ميكنند. كليشهيي بودن يا نبودن يك فيلم، امتيازي براي خوب يابد بودن فيلم محسوب نميشود بلكه بارها شاهد اين بوديم كه ساخت دوباره يك كليشه با پردازش تازه محصولي به يادماندني و خوب به جاي گذاشته است.
در سراسر دنيا بارها و بارها مشاهده شده است كه ساخت فيلمنامههاي تكراري با ساختار كليشهيي، بسيار مورد توجه مردم قرار گرفته و به فيلمهاي پرفروش تبديل شده است. بهترين مثال براي اين واقعيت سينماي شكوفا و با طراوت هندوستان، باليوود است. دراين سينما ساليانه صدها فيلم با ساختاري كليشهيي و حتي داستانهاي عينا كپي شده بنا به درخواست مردم توليد ميشود كه در سينماي حرفهيي امروزي فروش يك فيلم از مهمترين دغدغههاي عوامل ومخصوصا تهيهكنندگان محسوب ميشود.
كليشه و ساختار شكني: به همت اضافه شدن هر ساله سينماگران جديد به اين هنر، همواره موجي عليه
كليشه سازي در سينما وجود داشته است كه فضاي نو و تازهيي را وارد سينما ميكند و ساختارهاي گذشته را ميشكند. اين ساختار شكني در بعضي موارد باعث شده تا يك كارگردان با ارايه يك ساختار جديد مسيري تازه در سينماي جهان آغاز كند و خطي تازه را بيافريند، البته لازم به ذكر است كه در بعضي موارد ناگزير با گذشت زمان و استقبال از اين آثار ساختار شكن اغلب درون چرخهيي قرار گرفته و خود كليشه ميشوند.
نكته: اين امر بسيار غيرممكن است كه باگذشت ساليان متمادي از آغاز كار سينما و ساخت ميليوني هر ساله فيلمها يك فيلمساز كه اكنون قصد ساخت يك داستان يا يك فيلم را دارد اثر كاملا منحصر به فرد و بدون درصدي كليشه ارايه كند.
كليشه و ساخت فيلم:
در بعضي موارد مشاهده ميشود كه كارگردان فيلم درمسائل فني مانند تصويربرداري هم از كليشههايي استفاده ميكند كه صرفا فقط براي تقليد، بيدليل و كوركورانه هستند. به طور مثال عباس كيارستمي يكي از موفقترين كارگردانهايي بوده و هست كه همواره با كليشه مبارزه كرده و ديد تازه و سينمايي نو را به مردم ارايه كرده است. اما زياد هستند كارگردانهايي كه صرفا براي ساخت محصولي مشابه و با صرف نظر از اين مساله كه به داستان يا ساختارفيلم لطمه وارد ميشود، دست به تقليد از آثاري ميزنند كه از نظر كيفيت حتي نزديك به آثار اصلي هم نيستند. مشاهده اينگونه فيلمها در سينماي امروزي كار سختي نيست. (متاسفانه)
حرف آخربراي نسل چهارمي ها: يكي از مهمترين دلايل دست به تقليد زدن كوركورانه يك فيلمساز جوان. عدم اعتماد به نفس است. نداشتن اعتماد به خود براي ساخت ايدههاي شخصي و طي كردن مسيري به نام تجربه هميشه مهمترين دليل استفاده از ايدههاي كليشهيي براي يك فيلمساز جوان، محسوب ميشود. ترس از به تصوير كشيدن يا حتي نوشتن ايدهها به نابودي ايده ختم ميشود ولي با خلق اين ايدهها در هر قالبي در بدترين حالت به كسب تجربه و بازگشت اعتماد به نفس براي بهتر شدن كمك بسزايي ميكند.