• 1404 يکشنبه 18 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4193 -
  • 1397 پنج‌شنبه 5 مهر

نگاهي به كتاب رويكرد عرفاني مولانا به محيط‌زيست

عارف سبزانديش

محمد جلالي| رابطه انسان با عالم هستي در چهار سطح طبقه‌بندي مي‌شود: تعامل انسان با خود، تعامل با خداوند، تعامل با جامعه (ديگران و ساختارهاي اجتماعي) و تعامل با طبيعت. اين سطوح تعاملي شاكله و ساختار حيات انسان را در حوزه كنش و رفتار تشكيل مي‌دهند و تمامي حوادث واكنشي زندگي انسان، نتيجه نوع عمل و كنش در اين سطوح است. آنچه در تحقق اين تعاملات جايگاه محوري دارد، نوع نگرش انسان به اين سطوح است. به‌ عبارت ‌ديگر، اين جهان‌نگري انسان است كه چگونه زيستن و معناي آن را مشخص مي‌كند. از اين‌رو، جهان‌بيني انسان خالق نوع نگرش و عملكرد او در جهان هستي و در نهايت سبك زندگي اوست.

آنچه در اين كتاب مورد توجه ويژه قرار گرفته است، موضوع تعامل انسان با طبيعت (محيط‌زيست) است. در گذشته، واكنش اوليه انسان در مواجهه با طبيعت و پديده‌هاي موجود در آن، رويكردي همراه با تقدس و احترام بود؛ اما اين امر با گسترش حوزه‌هاي زيست انسان و افزايش جمعيت تغيير كرد و پيشرفت روزافزون علم و گسترش فناوري نيز، حوزه تصرف انسان و تاثيرات مستقيم او را بر محيط‌زيست شدت بخشيد. پيامد مستقيم اين رويه نيز بروز چالش‌هاي زيست‌محيطي براي انسان بود. از اين‌رو حوزه‌هاي بسياري در سطوح علمي توجه خود را به انسان و شيوه تعامل او با طبيعت معطوف كرد. در رويكردي مبنايي و زيربنايي، اصلي‌ترين عنصر اين بررسي و عامل ايجاد بحران، انسان و نوع نگاه او به طبيعت شناخته شد؛ به همين دليل اصلي‌ترين تاكيدها در حوزه ارائه راه‌حل، به تغيير نگرش انسان در مواجهه و نوع تعامل با طبيعت اختصاص يافت.

گفتني است اگرچه نوع نگاه انسان به خود و جهان، از عوامل بسياري همچون نوع زيستن، تجربه و تعامل اجتماعي متاثر است، آنچه رفتار را توليد مي‌كند نوع برداشت، تفسير انسان و قواعد حاكم بر نظام فكري فرد است كه جهان را براي او معنادار مي‌كند. در نتيجه، افراد براي تحقق زندگي مطلوب‌تر، به تغيير در بينش، نگرش و عملكرد خود موظف هستند. آلبرت اليس مي‌گويد: «تقريبا تمام اختلالات هيجاني رابطه نزديكي با عقايد نامعقول دارد. اختلالات هيجاني عمدتا معلول تفكر نادرست است و با تغيير فكر مي‌توان بر روان‌رنجوري‌هاي خود غلبه كرد.» «زماني كه انسان‌ها از امري ناراحت مي‌شوند، خود آن امر به طور مستقيم سبب اضطراب، افسردگي، احساس بي‌ارزش بودن يا به طور كلي، همان «پيامد هيجاني» نمي‌شود، بلكه نظام باورهاي افراد در مورد آن وقايع روي‌ داده، در حال وقوع يا اتفاقات مربوط به آينده است كه موجب پيامدهاي هيجاني مزبور مي‌شود؛ اگرچه عامل فعال‌كننده بيروني در بروز پيامد هيجاني تاثيرگذار است، نقش مهم‌تر و مستقيم‌تر به نظام باورها مربوط است.»

در اين پژوهش سعي شده از طريق افكار و انديشه‌هاي مولانا جلال‌الدين محمد بلخي، الگويي براي تغيير نوع نگاه انسان به طبيعت ارايه شود كه بر نوع نگاه وي به جهان و انسان مبتني است. عرفان ساحت باطني دين است و ملاحظات اخلاقي و بينشي متفاوتي را به طبيعت ارايه مي‌دهد كه در آنها نگاه همدلانه‌تر است و احساس نزديكي بيشتري به طبيعت وجود دارد؛ از اين‌رو مي‌توان عرفان را كليد اصلي حوزه اديان براي تغيير نگرش مومنان دانست. اگر حفظ گزاره‌اي ديني در دفاع از طبيعت به‌واسطه تكليفي ديني يا شرعي شكل مي‌گيرد در عرفان به صورت احترام به طبيعت به‌واسطه ارزش و ويژگي‌هاي ذاتي آن است؛ به‌عبارت ‌ديگر نگاه عرفان به طبيعت و مواجهه با آن، نه به واسطه ضرورت، تكليف، نياز يا هر امر ديگري است بلكه نگاه عرفان با رويكردي معرفت‌شناختي مي‌كوشد تا نوع رفتار و شيوه برخورد را از درون انسان و برمبناي شناخت جايگاه تمامي اجزا در عالم تبيين ‌كند. درك جايگاه و حقيقت تمامي اجزا و خصوصا انسان، كه ناگزير است به‌واسطه جايگاه خاص خود و ويژگي ذاتي و الهي‌اش عالم را از منظر تجلي‌گاه وجود مطلق نظاره‌گر باشد.

مولانا يكي از بزرگان فرهنگ و ادب فارسي است كه آثار و انديشه‌هاي او بر متفكران و انديشمندان بسياري اثرگذار بوده است؛ به‌گونه‌اي كه برخي مولاناپژوهان معتقدند در غرب، هيچ عارف و شاعري از دنياي اسلام به ‌اندازه مولوي مشهور نيست. ميراث ارزشمند مولانا از ارزش‌هاي والاي انساني سرشار است و گونه‌اي از جهان‌بيني را ارايه مي‌دهد كه براي درك هستي، الگوهاي معناداري را فراهم مي‌كند. انديشه‌هاي او به‌گونه‌اي است كه مي‌توان آنها را دستاويز و مركز قرار داد و عصاره انديشه‌هاي پيش و پس از او را چه در جهان اسلام و چه در ايران بررسي كرد.

آثار مولانا واجد نوعي جهان‌بيني‌ است كه در آن، عناصر و موجودات طبيعت به‌واسطه ويژگي‌ها و جايگاهي كه دارند، مستحق حيات و احترام هستند؛ ويژگي‌هايي چون اعطاي وجود يكسان، وجود جوهره عشق در تمامي عالم و پرستش و تكلم آنها با خداوند كه مي‌تواند الگويي براي عمل انسان باشد. در مقابل، انسان نيز برمبناي تعريف مولانا خودسر و بي‌مسووليت نيست و در مواجهه با عرصه وسيع موجودات و مخلوقات الهي وظايفي را بر دوش دارد و بايد بدان‌ها عمل كند. در اين رويكرد، جهان با همه عظمت، تكثر و تنوعش نظامي يگانه و پوياست كه به‌منظور به بار نشاندن اهدافي معين، مسير خود را آغاز مي‌كند و روزي نيز به سرانجام خواهد رسيد. عالم محسوس مظهر آيات و نشانه‌هاي الهي است كه انسان را به‌سوي حق رهنمون مي‌كند و دريافت اين حقيقت جز با ديده روشن‌بين ميسر نيست. عالم زنده از آغاز به‌واسطه عشق و جذبه حق در سير خود به‌سوي تعالي حركت مي‌كند. طبيعت ديگر صرف محلي براي برداشت نيست، بلكه در مقام آموزگار با انسان سخن مي‌گويد و آدمي به‌واسطه بندگي خاضعانه همواره آن را سرمشق خويش قرار دهد. اين عالم الهام‌بخش است و كساني كه آن الهام را دريابند به ‌سوي كمال رهنمون خواهند شد.

در انديشه مولانا متافيزيك ارتباط و پيوندي دايمي با طبيعت دارد. در سايه اين اصول فكري، طبيعت در قالب امري متعالي مطرح مي‌شود كه در آن جرياني مستمر ميان طبيعت و امر مطلق از يك‌سو و انسان ازسوي‌ديگر (به‌صورت آيات خداوند و در مقام آموزگار انسان) برقرار است. مولانا طبيعت را مخلوق خداوند مي‌‌داند و انسان را در مواجهه با آن به عمل آگاهانه و توحيدي مكلف مي‌داند؛ رويكردي كه در آن همه‌چيز به اراده و امر حق موجود است و بايد در همين مسير نيز مشي كند؛ زيرا اساس همه‌چيز در جهان‌بيني عرفاني مولانا بر محوريت توحيد قرار دارد. اين نگاه عرفاني مولانا به طبيعت از رويكرد منتخب ما در بحث محيط‌زيست گسترده‌تر است و مي‌تواند به ‌تمامي مسائل زيست‌محيطي سرايت داده شود؛ به‌عبارت‌ ديگر جهان‌بيني مولوي تمامي ويژگي‌هاي تعاريف و رويكردهاي منتخب ما را در بحث محيط‌زيست شامل مي‌شود و حتي همراه با آن به‌مراتب بالاتري از وجود براي عالم اشاره مي‌كند. تصوف مولانا كمال‌يابي در حقيقت و عشق و جذبه‌اي است كه تحقق آنها در حيات مادي و فردي و اجتماعي بينش گسترده‌اي را ايجاد مي‌كند؛ بينشي كه زيبايي‌ها را به‌جاي تمامي زشت‌كاري‌هاي آنان بنشاند.

انسان در زمين خليفه خداوند است. اينجاست كه مولانا شيوه و الگوي عملي را براي انسان تبيين مي‌كند. اين انسان بايد با طبيعت مرتبط باشد و با آن هماهنگ شود. بايد زبان موجودات را در مواجهه با خداوند و خود دريابد و از عشق ازلي كه همواره به‌واسطه تجلي حق بر جان موجودات جاري است، سيراب شود. اين عشق سبب مي‌شود تا انسان جان‌مدار مولانا تمامي موجودات را به‌منظور رشد و تعالي خود سوق دهد و جز اين نيز براي ايشان نخواهد. الگوي رفتاري انسان جان‌مدار مولانا در مواجهه با طبيعت مي‌تواند يكي از بهترين الگوها براي عمل زيست‌محيطي انسان‌ها تلقي شود؛ زيرا در اين الگو هيچ منفعت شخصي دنبال نمي‌شود و تنها امر محوري اراده و فرمان الهي است. آنچه از دستگاه فكري و جهان‌بيني مولانا به دست مي‌آيد، مي‌تواند براي تغيير هر دو زمينه انديشه و عمل در انسان سودمند باشد. برابري ارزش وجودي در حق حيات براي تمامي موجودات به‌واسطه اعطاي وجود يكسان و تجلي حق بر همه موجودات، همچنين جايگاه خاص طبيعت به عنوان امانت و جايگاه خاص انسان به عنوان خليفه و نگهبان آن در دو سطح نظري و عملي بر انديشه و رفتار آدميان در تعامل با طبيعت موثر خواهد بود. درنتيجه، اين نگاه خاص مولانا را در پيوند با مباحث محيط‌زيست مي‌توان نگاه وي به طبيعت يا محيط‌زيست ناميد و آن را يكي از راه‌حل‌هاي چالش‌هاي زيست‌محيطي براي تغيير نوع تعامل و عملكرد انسان با طبيعت محسوب كرد.

پژوهش حاضر پس از مقدمه در اولين بخش خود با عنوان محيط‌زيست، به بررسي معنا و مفهوم اين موضوع و ارائه گزارشي از رويكردها و تعاريف مختلف در اين زمينه پرداخته و درنهايت، رويكرد مختار اين تحقيق ارايه شده است. همچنين در ادامه، تعامل انسان با طبيعت و نتايج آن، يعني بحران‌هاي زيست‌محيطي مطرح شده و در ادامه راه‌حل چالش‌هاي زيست‌محيطي و جايگاه محوري انسان بررسي شده است.

در بخش دوم، رويكرد عرفاني مولانا به محيط‌زيست مطرح مي‌شود. پس از نگاه مختصري به زندگي وي، مطالب اين بخش در چهار فصل با عناوين «عناصر اصلي در جهان‌بيني مولانا»، «شاخصه‌ها و ويژگي‌هاي عالم از نگاه مولانا»، «جايگاه انسان در نظام هستي از نگاه مولانا» و «نگاه مولانا به عناصر و پديده‌هاي طبيعي» تنظيم شده است. در فصل اول، پنج عنصر اصلي در جهان‌بيني اين شاعر بررسي شده كه مبناي انديشه او در ورود به مباحث و امور است. در ذيل هر اصل به پيوند آن با انديشه‌هاي زيست‌محيطي پرداخته مي‌شود تا مبناي تحقيق در ايجاد پيوند ميان افكار مولانا و مسائل زيست‌محيطي آشكارتر شود. فصل بعد به بررسي شاخصه‌ها و ويژگي‌هاي عالم از نظر مولانا و نگاه خاص او به طبيعت توجه مي‌كند؛ نگاهي كه مي‌توان آن را در بستر انديشه‌هاي زيست‌محيطي الگويي سازنده براي تغيير نگرش انسان به طبيعت دانست. در اين قسمت به مباحثي چون حيات، خلقت مداوم تمامي عناصر و موجودات و تكلم آنها پرداخته شده است. علت گزينش اين محورها، به‌طور خاص توجه و تاكيد بر پيوندهاي مشترك آدمي با همه موجودات و اجزاي طبيعت است؛ پس ويژگي‌هايي را شامل مي‌شود كه پيش از هر چيز شاخصه‌هاي انساني هستند. نظر مولانا درباره جايگاه خاص انسان در طبيعت، موضوع فصل بعدي اين بخش است كه از اين طريق وظايف و نحوه عمل انسان در مواجهه با طبيعت از نگاه وي را روشن كرده به محورهايي چون هم‌سنخي انسان با طبيعت، جايگاه انسان در طبيعت و نسبت انسان با عالم توجه دارد.

در قسمت پاياني اين بخش، تلاش شده تا الگوي ارايه شده از رويكرد زيست‌محيطي مولانا جنبه عيني‌تري داشته باشد. در اين فصل، آب (دريا)، گياهان و جانوران از نگاه اين عارف بزرگ بررسي شده است. اين موضوع كه مولانا در كاربرد اين عناصر و موجودات، رويكردي نمادين و استعاري را دنبال مي‌كرده است، به اين معنا نيست كه وجود حقيقي موجودات و عناصر براي وي از مفاهيم ارزشي خالي باشد؛ به‌عبارت‌ديگر از نظر او اين موجودات و عناصر ويژگي‌هايي دارند كه سبب مي‌شده با مفاهيم استعاري مطلوب خود پيوند يابند. در نتيجه، آنجا كه وي از ارزشمندي يا جايگاه خاص موجود يا پديده‌اي سخن مي‌گويد، كلام او با نوع نگاه خاصش به آن پديده يا موجود بي‌ارتباط نخواهد بود.


الگوي رفتاري انسان جان‌مدار مولانا در مواجهه با طبيعت مي‌تواند يكي از بهترين الگوها براي عمل زيست‌محيطي انسان‌ها تلقي شود؛ زيرا در اين الگو هيچ منفعت شخصي دنبال نمي‌شود و تنها امر محوري اراده و فرمان الهي است. آنچه از دستگاه فكري و جهان‌بيني مولانا به دست مي‌آيد، مي‌تواند براي تغيير هر دو زمينه انديشه و عمل در انسان سودمند باشد. برابري ارزش وجودي در حق حيات براي تمامي موجودات به‌واسطه اعطاي وجود يكسان و تجلي حق بر همه موجودات، همچنين جايگاه خاص طبيعت به عنوان امانت و جايگاه خاص انسان به عنوان خليفه و نگهبان آن در دو سطح نظري و عملي بر انديشه و رفتار آدميان در تعامل با طبيعت موثر خواهد بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون