• 1404 يکشنبه 18 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4193 -
  • 1397 پنج‌شنبه 5 مهر

كوتاه درباره طنز در شعر دفاع‌مقدس

و زخم پيشاني‌ات، شاهكار گريمورها نبود

مجتبی احمدی

درباره «شعر دفاع مقدس» زياد گفته‌اند و نوشته‌اند؛ شعري كه در دوران جنگ هشت‌ساله، پاگرفت و با سروده‌هايي به‌راه افتاد كه متناسب با فضاي آن روزگار، بيشتر درون‌مايه‌اي شعاري و تهييجي داشتند. اما پس از پايان جنگ و تغيير شرايط اجتماعي كشور، بخشي از شعرهايي كه با نظر به موضوع يا مفهوم دفاع مقدس سروده شد، درون‌مايه‌اي انتقادي و اعتراضي به خود گرفت. شاعراني كه برخي خودشان در شمار رزمندگان جنگ هم بودند، فاصله‌گرفتن از ارزش‌ها، دنيازدگي، مصرف‌گرايي، فساد و مضاميني از اين قبيل را ديدند و ضمن يادكرد روزگار دفاع مقدس و آرمان‌هايش، با زبان و بياني اعتراضي و انتقادي، شعر نوشتند. «منظومه مرداب‌ها و آب‌ها»، اثر زنده‌ياد «سيدحسن حسيني»، نمونه‌اي شاخص از اين دست سروده‌هاست؛ «ماجرا اين است كم‌كم كميت بالا گرفت/ جاي ارزش‌هاي ما را عرضه كالا گرفت».

اين نگاه انتقادي و سرودن اعتراضي در حوزه شعر دفاع مقدس، اگرچه كم‌رنگ و كم‌تعداد، تا امروز ادامه داشته است و ضمنا زبان انتقادي و اعتراضي شاعران، در برخي از موارد به «طنز» هم گراييده است؛ طنزي كه پايه و مايه‌اش، انتقاد و اعتراض به كژي‌ها و كاستي‌ها و ناراستي‌هاست.

در ادامه، نمونه‌هايي از اين گونه سرودن‌هاي برخي شاعران هم‌روزگارمان در قالب‌هاي گوناگون را، مرور مي‌كنيم.

«سيدعبدالرضا موسوي طبري» در يك قطعه طنز، از «بدترين‌هاي جامانده» گفته و چنين سروده است:

«دوش با جبرئيل مي‌گفتم:

از چه رو مردمان پليد شدند

همه در كفر مثل بوسفيان

همه در ظلم چون يزيد شدند

گفت: غافل مباش هرگز از آن

هشت‌سالي كه روسپيد شدند

بدترين‌هايشان به‌جا ماندند

بهترين‌هايشان شهيد شدند».

«عباس صادقي زريني» هم، انگار به دسته‌اي از همين بدترين‌هاي جامانده نظر دارد كه آنها را «كارشناسان شهادت» معرفي مي‌كند و رباعي طنز مي‌سرايد:

«مانديد به پشت جبهه‌ها تا مانديد

خوانديد سرود ماندني را، مانديد

چون كارشناسان شهادت بوديد

از قافله‌هاي شهدا جا مانديد».

هم او، در رباعي ديگري، مدعياني را به باد انتقاد مي‌گيرد كه اگرچه از دفاع مقدس و «مردان بي‌ادعا»يش بويي نبرده‌اند، اما...:

«از آن چك و سفته‌ها بپرسيد فقط

از آخر هفته‌ها بپرسيد فقط

از جنگ اگر سوال سختي داريد

از جبهه‌نرفته‌ها بپرسيد فقط!»

اين داستان دنباله‌دار، حكايت آن بعضي‌هايي است كه از نام بلند مردان، در پي نان، براي خود دكان ساختند و باطن كاسبكارانه‌شان را پشت ظاهري ديگر پنهان كردند. همان‌هايي كه «خليل جوادي» هم در يك رباعي طنز، از خجالت‌شان درآمده است:

«اي آب نديده‌ها و آبي‌شده‌ها

بي‌جبهه و جنگ، انقلابي‌شده‌ها

مديون شب حمله جانبازانيد

اي بر سرِ سفره، آفتابي‌شده‌ها!»

و «سعيد بيابانكي» هم در بيت‌هاي پاياني غزلش، به شكلي ديگر از آفتابي‌شدن بر سر سفره‌ها و نان‌خوردن‌ها اشاره كرده است:

«شما حماسه سروديد و ما به نام شما

فقط ترانه سروديم و نان درآورديم

براي اينكه بگوييم با شما بوديم

چقدر از خودمان داستان درآورديم

و آب‌هاي جهان، تا از آسياب افتاد

قلم به ‌دست شديم و زبان درآورديم».

باري، براي نوشتن و سرودن در اين زمينه، مثل باقي زمينه‌ها، بديهي است كه هر شاعري با توجه به نگاه و ديدگاهش، ماجرا را از زاويه‌اي مي‌بيند و اين ديدن با توجه به شيوه او، به گونه‌اي در شعرش نمود مي‌يابد؛ گاهي مليح، گاهي صريح، گاهي تند، گاهي كند، گاهي كليشه‌اي، گاهي‌تر و تازه... هرچه هست، پديده دفاع مقدس، با توجه به ماهيت آرمان‌خواهانه و حق‌جويانه‌اش، و جنبه‌هاي گوناگون و پيامدهاي رنگارنگش، بستري مناسب براي طنزنويسي‌هاي انتقادي و اعتراضي است. شعر «سيدعلي ميرافضلي» با عنوان «ممّدي كه ممّد نبود»، مي‌تواند نمونه‌اي از نگاه متفاوت در اين حوزه باشد كه شاعر در آن، طنز و تراژدي را به‌هم آميخته است:

«خون تو

بوي شربت آلبالو نمي‌داد

و زخم پيشاني‌ات

شاهكار گريمورها نبود.

وقتي در ذهن خلاق خود

به جناس مين و مينا فكر مي‌كرديم

و براي آن لطيفه مي‌ساختيم،

پاي تو روي مين‌ها، پرنده ‌شد.

پشت صحنه مرگ حماسي تو

هيچ دوربيني حضور نداشت.

ريش‌هاي كم‌پُشتِ تو

قله هيچ بنيادي را فتح نكرد،

و خاكي كه بر آن جان دادي

به شهرت ويژه‌اي نرسيد.

سالروز مرگت

در هيچ تقويمي منعكس نشد.

تنها در خاك‌جاي گمنام تو

درختي است

كه در پاي جداشده‌ات ريشه دارد».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون