درباره شوراي فرهنگي زنان
مصطفي كريمي
انقلاب اسلامي ايران در سال 57 اهداف و چشماندازهاي فراواني براي برقراري نوع خاصي از حكمراني خوب را در سر داشت. در گفتمان انقلاب اسلامي و به دليلي پيوند ناگسستني اسلام و خانواده، برنامههاي آرمانگرايانه فراواني براي شكلدهي الگوهاي نوين زن مسلمان ترسيم كرده بود. تحولات سياسي بعد از انقلاب، مخالفتهاي بينالمللي ابرقدرتها و جنگ تحميلي سبب شد اين مسائل به عنوان اولويت اوليه از دستور كار نظام سياسي وقت خارج شود. دقيقا در نيمه دوم دهه 60 شوراي فرهنگي- اجتماعي زنان و خانواده تشكيل شد. شوراي فرهنگي- اجتماعي زنان و خانواده، نهادي بود كه با هدف سياستگذاري و برنامهريزي كلان، در مسائل فرهنگي و اجتماعي زنان و ايجاد هماهنگيهاي لازم در امور زنان و خانواده، براساس مصوبه يكصد و پانزدهمين جلسه مورخ 19/3/1366 شوراي عالي انقلاب فرهنگي تشكيل شده و از تير ماه سال 1367 كار خود را آغاز كرده است. در همان زمان اهداف فراواني براي اين شورا تدوين شد و قرار شد شورا با طراحيها و هماهنگيهاي صورت گرفته در ابعاد كلان حاكميتي تحولي اساسي در حوزه زنان و خانواده ايجاد كند. اصليترين هدف اين شورا تدوين سياستهاي لازم جهت ايجاد بسترها و زمينههاي لازم براي رشد شخصيت زن مسلمان، در ابعاد مختلف سياسي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و خانوادگي عنوان شد و قرار بود با ارايه ساز و كارهاي مناسب در بازيابي ارزش و كرامت انساني و تامين حقوق همهجانبه او بر پايه موازين اصيل اسلام تسريع كند. يكي ديگر از اهداف اساسي شوراي فرهنگي و اجتماعي زنان تدوين سياستهاي لازم به منظور شناخت و ريشهيابي و مقابله با مظاهر منحط فرهنگهاي بيگانه و انحرافات اخلاقي بود.
با گذشت تقريبا دو دهه از شروع به كار شوراي فرهنگي اجتماعي زنان و خانواده ميتوان اينگونه گفت كه از سويي به تناسب اهداف كلاني كه به اين شورا داده شده بود، ظرفيت و توان اجرايي دراختيار شوراي فرهنگي و اجتماعي زنان قرار نگرفته است، از سوي ديگر اين شورا باتوجه به مقتضيات زماني نياز به يك رنسانس و بازبيني در اهداف، فرآيندها و رويهها را دارد.
با اين مقدمه بايد گفت كه شوراي فرهنگي- اجتماعي زنان و خانواده در اواخر دهه 60 و باتوجه به مقتضيات زماني اصول و سياستگذاريهايي را ترسيم كرد كه در دورهاي كه از آن با عنوان جهاني شدن نام ميبرند كاملا دچار تحول شده است. تاثير جهاني شدن بر ساختار خانواده و تحولات اجتماعي زنان، سبب كم شدن شكاف زنان و مردان و همه گير شدن انواع خاصي از الگوهاي رفتاري، سبك زندگي و شكل گرفتن مطالبات ويژهاي در حوزه زنان شده است. بر كسي پوشيده نيست آثار و پيامدهاي جهاني شدن بهويژه در حوزه زنان و خانواده در جوامع مختلف كشورهاي توسعهيافته و درحال توسعه، شهرها و روستاها و زنان و مردان كاملا متفاوت است. در اين ميان، آثار جهاني شدن در جوامع پيچيده با تنوعات قومي و فرهنگي مانند ايران، در حوزه زنان و خانواده عمق و پيچيدگي بيشتري دارد. بايد بر اين نكته واقف بود كه الگوهاي رفتاري و ويژگيهاي كاركردي زنان ايران گواه اين مطلب است كه به دليل پيچيدگيهاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي حاكم بر جامعه زنان و تجربيات جهاني حاصل از جهاني شدن، نهادهاي مثل شوراي فرهنگي و اجتماعي زنان بايد در اهداف، چشماندازها و ساز و كارها تغيير و تحول اساسي به انجام برسانند تا بتوانند بنا بر مقتضيات زماني به درك درستي از مطالبات زنان و خانواده برسند.