برخيز و اول بكش (86)
فصل نهم
ساف بينالمللي ميشود – المپيك خونين
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
در اوايل ماه جولاي سال 1972، هشت عضو سپتامبر سياه وارد يك اردوگاه آموزشي در صحراي ليبي كه فرماندهي آن را محمد يوسف النجار، سرپرست اطلاعات و امنيت شاخه فتح بر عهده داشت، شدند. اين هشت نفر كه از فعالان فتح بودند به دلايل مختلفي انتخاب شده بودند، برخي از آنها تجربيات وسيع مبارزاتي داشتند. برخي ديگر در كل با اروپا و عليالخصوص با آلمان آشنايي داشتند. در ميان اين افراد فردي بود به نام محمد مصالحه، متولد سال 1945، پسر اولين سرپرست شوراي دهكده جليله شهر دبوريه. او زبان آلماني و انگليسي را به رواني صحبت ميكرد سنش هم از ديگران بالاتر بود، او يك جنگجو نبود اما در عوض به عنوان ايدئولوگ و سخنگوي گروه عمل ميكرد. صدا و چهره مصالحه كه نام مستعارش عيسي بود به زودي در تمامي جهان معروف شد.
در اردوگاه ليبي، صالح خلف (ابواياذ)، موسس سپتامبر سياه و محمد عدّه (ابو داوود)، مامور عملياتي قديمي فتح كه فرد مورد اعتماد ابواياذ بود، هشت نفر را ملاقات كردند. ابوداوود، آنها را مطلع كرد كه قرار است در يك عمليات مهم، بدون آنكه دقيقا مشخص كند چه عملياتي است، شركت كنند. طي چند هفته بعد گروه علاوه بر مبارزه تن به تن، تحت آموزش شليك كردن از جمله با اسلحه، مسلسل و نارنجك قرار گرفتند و به آنها اسامي مستعار و پاسپورتهاي جعلي ليبيايي داده شد و نيز دستور داده شد كه در طول عمليات صورتهايشان را بپوشانند و لباسهايشان را به طور متناوب عوض كنند تا به افرادي كه آنها را نگاه ميكنند، اين گونه القا شود كه اعضاي بيشتري از گروه در اردوگاه وجود دارند.
اطلاعات اسراييل كاملا غافل از اين عمليات در ليبي شد. در هفتم جولاي يك عامل فلسطيني با نام رمزي «لوسيفير» به موساد هشدار داد كه «سپتامبر سياه در حال طراحي يك حمله در اروپاست» و او در 5 آگوست گزارش داد كه «سپتامبر سياه در حال آماده سازي يك عمليات در سطح بينالمللي است.» اما او جزيياتي از اين برنامه نداشت. هشدارهاي بسياري از ترورها و نكات به دپارتمان تحقيقاتي موساد سرازير شده بود كه در نهايت جز چند مورد بيشتر آنها ناديده گرفته ميشد. گزارشهاي «لوسيفير» هم در ميان آن گزارشهايي بود كه از ديد آنها پنهان مانده بود.
در سوم و چهارم سپتامبر، هشت شبهنظامي سپتامبر سياه در پروازهاي جداگانه به آلمان غربي رفتند. آنها در مونيخ كه بازيهاي المپيك سال 1972 در جريان بود و صدها ميليون نفر در سراسر جهان آن را ميديدند، قرار گذاشتند. ساف به نمايندگي از فلسطينيهاي بيدولت خواستار شركت در المپيك شده بود اما اين درخواست توسط كميته بينالمللي المپيك رد شده بود. خلف بعدا گفت: «ظاهرا از نگاه اين نهاد معتبر كه تظاهر به سياسي نبودن ميكرد، ما وجود نداشتيم. رهبري سپتامبر سياه تصميم گرفت كه امور را در دست خودش بگيرد.»
در زمان عمليات، عدّه، در يك رستوراني نزديك ايستگاه قطار مونيخ، طرح عمليات را به آنها گفت. هشت نفر آخرين وصيتشان را گفتند و به عدّه ملحق شدند تا سلاح و مواد منفجرهاي كه از طريق سوئد و اسپانيا به آنجا قاچاق شده بود و در يك صندوق ايستگاه راهآهن گذاشته شده بود را بردارند. عدهّ، پاسپورتهاي آنها را گرفت و آنها را به ورودي شماره A25 دهكده المپيك فرستاد. آنها به راحتي از فنس عبور كردند و وارد «كونولي اشتراوس 31» جايي كه هيات نمايندگي اسراييل در بازيهاي المپيك اقامت كرده بودند، شدند. در آن وقت 32 پليس در دهكده بودند- دو نفر با سلاح و بقيه بدون سلاح، زيرا ميزبان آلماني ميخواست كه حتيالامكان يك جو آرام و صلحآميزي را ايجاد كند. هيچ يك از آنها متوجه نشدند كه چه اتفاقي دارد روي ميدهد.
حدود ساعت 4 صبح پنجم سپتامبر، سپتامبر سياه به منطقه تيم اسراييل حمله كرد. يكي از قهرمانان اسراييلي توانست فرار كند. مربي تيم كشتي، موشه واينبرگ و يوسف رومانو، وزنهبردار سعي به مقاومت در برابر تروريستها را داشتند اما به ضرب گلوله كشته شدند. اجساد آنها در 9 ساعت بعد و جلوي چشمان 9 عضو ديگر تيم كه گروگان نگه داشته شده بودند، روي زمين باقي مانده بود. علائم خشونتهاي شديد بعدا روي جنازه رومانو پيدا شد.
محمد مصالحه (عيسي) با نمايندگان پليس ايالت باواريا و دولت، در حالي كه صدها ميليون بيننده در سراسر جهان در حال نگاه كردن بودند، وارد مذاكره شد. صبح همان روز در بيتالمقدس، گلدا مئير، گريان كنست را مطلع كرد، «قاتلان در مقابل آزادي گروگانها خواهان آزادي دويست تروريست از زندانهاي اسراييل هستند.»
مئير مثل همه مواردي كه در دوره نخستوزيريش انجام داده بود اين بار هم فقط به قضاوتهاي نهادهاي دفاعي و اطلاعاتي تكيه كرد، تحت هيچ شرايطي با تروريستها مذاكره نخواهد شد.
آلمانها توقف بازيها را باپافشاري كامل رد كردند. جيم موري از لسآنجلستايمز نوشت: «باوركردني نيست. آنها دارند ادامه ميدهند. تقربيا شبيه رقص در داخائوست.»
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است، نه اعتقاد مترجم و روزنامه.