به مناسبت نمايش فيلم «وه انتيوك شاپور» در خانه هنرمندان
مستندي از دل تاريخ باستان
آتوسا راوش
نميتواني ايراني و علاقهمند به تاريخ ايران زمين باشي و فيلم «وه انتيوك شاپور» ساخته سودابه مجاوري را تحسين نكني؛ فيلمي بسيار خوشساخت، متقن به يافتههاي تاريخي كه با توسل به مدارك دستاول (كتيبهها، نگارههاي سنگي، ظروف، سكهها، مجسمهها، متون مانوي و...) و مدارك دستسوم (متون معتبر تاريخي و جغرافياي تاريخي صدر تا ميانه اسلام)، با رويكردي نو در ساخت فيلمهاي مستند باستانشناسي همراه است. عناصر بصري كه عمدتا در ساخت فيلمهاي مستند باستانشناسي به كار ميآيد، در اين فيلم رويكردي نو و شاعرانه يافته و با تصاويري خيرهكننده از لوكيشنهاي فيلمبرداري، حالوهوايي متفاوت به يك مستند تاريخي بخشيده است.
تلاش جدي و طاقتفرساي يك زن مستندساز ايراني براي به چالش كشيدن برخي تحريفات تاريخي شهري كه امروز، اثر و حتي خاطرهاي از آن برجاي نمانده است، بيرون كشيدن واقعيت يك شهر از لابهلاي متون عربي، فارسي، رومي و مسيحي در نوع خود كاري بس سترگ است، خاصه اينكه با تحريفات گسترده در هويت شهر همراه باشد، مانند رومي خواندن هندسه شهر يا نسبت دادن ظهور دانشكده پزشكي و بيمارستان گندي شاپور به پس از اسلام و اينكه بتواني اين تحريفات را در قالب فيلمي مستند، پاسخگويي خود حكايت ديگري است. فيلم ما را به بازخواني شهر گندي شاپور فرا ميخواند، بازخواني همه آنچه پيش از اين درباره اين شهر دانسته و خوانده بوديم؛ و اينهمه از لابهلاي تلي از خاك كه امروزه به نام گندي شاپور به ما رسيده است انجام ميگيرد. «وه انتيوك شاپور» تنها يك فيلم درباره يك شهر نيست، وه انتيوك شاپور بخشي از تاريخ خواندهنشده ايرانزمين است. بخشي كه در آن گندي شاپور نه فقط مهد علم و دانش و پزشكي بلكه تجليگاه جديدترين علوم روزگار خود است. شهري استوار بر معماري ايراني در چارچوب الگوهاي شهرسازي مدرن دوران ساساني كه واجد انداموارههاي معماري ساساني (گنبد، ايوان رفيع، طاق آهنگ و...) است، نه آنگونه كه روميها آن را در طول تاريخ، شهري كپيهبرداري شده از انطاكيه جلوه دادهاند. اهميت و ارزش كار اين فيلمساز دقيقاً در همين نقطه است كه توانسته به پشتوانه پژوهشهاي تاريخي و در بستري كه سالهاست به ويرانهاي تبديلشده، برخي تحريفات تاريخي درباره علم و هنر ايراني را به چالشي جدي بكشد.
تلاش فيلمساز براي بازنمايي المانهاي تصويري شهري كه هيچ از آن برجاي نيست شبيه چيدمان پازلي با تكههاي برجايمانده از آثار دوران ساساني است. آثاري مانند كاخ سروستان، كاخ اردشير فيروزآباد، شهر گور، بهويژه شهربيشابور كه به لحاظ زمان ساخت بسيار به گندي شاپور نزديك است. فيلمبرداري هنرمندانه از معماري ساساني، نقوش برجسته، بيابانهاي گسترده سايت باستاني گنديشاپور و بازسازيهاي خلاقانه تاريخي امكان ارتباط بصري بيننده با روايت فيلم را تا آنجا پيش برده كه بيننده در يك خلسه تصويري قادر به خلق ذهني شهر ميشود. شهري كه امروز هيچ اثري از آن باقي نيست.
در اين ميان اما سكانس مربوط به سازههاي آبي خود حكايتي ديگر است. غوطهور شدن دوربين در آبهاي رودخانه دز و شرح كانالها و قناتهاي رودخانهاي به طول 15 كيلومتر از رودخانه دز بهسوي گنديشاپور با پسزمينهاي از صداي آب كه در تمام طول فيلم شنيده ميشود، بيانگر انتقال هنرمندانه اهميت آب و سيستمهاي آبياري در گنديشاپور است. اهميتي كه باعث نشد تا كارگردان از اشاره به نقش ايزد بانوي آب «آناهيتا» غافل مانده و در معابد ساير شهرهاي ساساني به قرينهسازي تصويري نپردازد.
شايد كساني كه فيلم را نديدهاند، تصورشان از مستند تاريخ باستان فيلمي توأم با اطلاعات فشرده و روايتهاي خطي از داستان باشد كه شايد مخاطب عام را تا پايان فيلم به همراه نبرد، اما در اين مستند از روايتهاي خطي معمول در مستندهاي تاريخي خبري نيست، بلكه كارگردان توانسته با كمك تدوين حرفهاي، به ايجاد تداخلهاي زماني و شكست در روايتهاي تكخطي تاريخي دست يابد، شيوهاي كه به كمك گفتار متن و توسط كلمات موجز با دالهاي هدايتگرهمراه ميشود.درواقع مخاطب با ديدن مستند وه انتيوك شاپور از ميان برگهاي كمتر ديدهشده تاريخ درمييابد، گندي شاپور نه شهر كه استاني بوده كه در آن حاذقترين پزشكان و انديشمندان گردآمدهاند، شهري كه برزويه طبيب در كوچههايش قدم ميزده و به شاگرداني كه مانند شمعي او را در ميان گرفتهاند از دانش پزشكي سخن ميگفته، شهري بادانش غني پزشكي، چشمپزشكي، دامپزشكي، مهندسي برخوردار از سيستمهاي شهرسازي، كانالكشي و آبرساني با بيمارستاني كه تا آخرين لحظات حيات شهر به مداواي بيماران مشغول بوده است.تمامي اين تلاشها باعث نشد تا كارگردان نگاه بيطرفانه خود نسبت به تاريخ و تاريخ گنديشاپور را از دست دهد. آنجا كه ماني پوستكنده و بهدار آويخته ميشود شايد مجهولي باشد بر ويراني آنهمه علم و هنر در اين شهر گمشده در تاريخ.
آيا كارگردان افول ناگهاني شهر در قرن چهارم هجري را گونهاي نفرين مانويان بر شهري ميداند كه خون ماني را بر سنگفرشهايش جاري كردند و اينان نام شهر بيخدا بدان داده بودند؟
«وه انتيوك شاپور» روايتي بهغايت دشوار هم به لحاظ پژوهشي و هم به لحاظ سياسي در جامعهاي كه بهشدت در حال هويتزدايي است. روايتهايي كه بغداد را مهد علم و پزشكي خاورميانه باستان خوانده است و تمامي دستاوردهاي مهمي را كه طي ساليان توسط دانشمندان و پزشكان در جنديشاپور در كنار هم جمع گرديده بود را هويتزدايي ايراني كرده بودند. فيلم «وه انتيوك شاپور» با رويكردي بيطرفانه اما علمي و مستدل به بيان واقعيتهاي تاريخي درباره شهر جنديشاپور ميپردازد.
اين فيلم بازبيني هنرمندانه از بخشهاي مغفول و يا به تعمد به نسيان رفته تاريخ خوزستان و فراتر، تاريخ ايرانزمين است. فيلمي كه در اين وانفساي هويتزدايي از «ماي ايراني» در وجوه گوناگون اما، در پي يافتن فصلهاي افتخارآميز اين هويت است.
وه انتيوك شاپور نام شهر گنديشاپور است به زبان پهلوي به معناي «انطاكيه شاپور بهتر است»
وه انتيوك شاپور شهري كه شاپور اول ساساني بهافتخار پيروزي بر امپراتور روم و فتح انطاكيه در 260 ميلادي در خوزستان ساخت. نخستين شهر علمي، پزشكي و دانشگاهي بينالمللي جهان باستان كه تا قرن چهارم هجري به مدت 800 سال به حيات خود ادامه داد.
وه انتيوك شاپوركه ساخت آن شش سال به طول انجاميد نخستين فيلم مستند ساخته شده درباره شهر گنديشاپوراست كه امروزه جز تلي از آن باقي نمانده است.