ادامه از صفحه اول
آنچه حناچي بايد بداند
تمام قد مديريت شهري را همراهي كردند. هرچند دستاورد دوساله اول دستاورد مطلوبي نبود اما در يك دوره طولاني 12ساله مديريت شهري با هماهنگي تمام نهادهاي حكومتي و البته بدون توجه بسياري از اسناد و قوانين بالا دستي كارنامه نسبتا قابل دفاعي را از خود برجاي گذاشت و پروژههاي بزرگي را در پايتخت سامان داد. هرچند به گفته كارشناسان حوزه شهرسازي و نخبگان اين عرصه بخشي از فعاليت اين دوره به قيمت نابودي منابع اصلي و مطلوب آينده پايتخت تمام شد. البته نبايد اين نكته را هم فراموش كرد كه كارنامه 12ساله مديريت شهري كه اصولگرايان براي خود افتخاري ميدانند جز با هماهنگي هرم حكومتي و پشتيباني و حمايت بيحد و حصر از آن مديريت، كاري صورت نميگرفت. سال گذشته همزمان با انتخابات رياستجمهوري، انتخابات شوراها نيز در بسياري از شهرها و از جمله پايتخت وارد دوران جديدي شد. اگر درانتخابات دوره دوم شوراها در سال 82 شوراي شهر با راي معنادار اعجاببرانگيز (راي ناچيز) به نتيجه رسيد اما در ارديبهشت 96 راي معنادار و اعجاببرانگيز مردم (راي بيشمار) و با فاصله معناداري با نامزدهاي اصولگرايي و جبهه پايداري مديريت شهري را از آن خود كرد. در ابرشهر تهران همچنان كه در سالهاي اخير پست شهرداري تهران سياسي شده، نتايج انتخابات شوراها نيز كاملا از لحاظ سياسي معنادار بود و پيشبيني ميشد كه از همان آغاز، بسياري از كانونهاي مديريتي كشور كه در 14 سال گذشته با مدير پايتخت همكاري كرده و هماهنگي بيشايبهاي داشتند ، در اين دوره جديد كمكرسانيها و پشتيبانيها راتعطيل كنند. تجربه چندماهه اولين شهردار در دوران جديد (آقاي نجفي) به خوبي اين را اثبات كرد. از همان زمان مشخص شد كه قرار است در روند مديريت پايتخت مشكلاتي فراروي شهردار قرار بگيرد تا در وهله اول آثار مطلوب راي مدني به هيچ گرفته شود و متعاقب آن كارنامه مديريت اصلاحطلبانه پايتخت غيرقابل دفاع تلقي شود. ويژگيهاي دو دوره كوتاه مديريت شهري در 15ماه اخير فيالنفسه شرايط را براي آقاي حناچي به عنوان شهردار سوم سخت خواهدكرد. حتما آقاي حناچي به عنوان يك معلم دانشگاهي و متخصص حوزه شهرسازي مايل است كه از سوابق اصلاحطلبي و گفتمان اصلاحطلبانه خود جانبداري كند و به طبع اگر بخواهد هويت سياسي و اجتماعي خود را حفظ كند مانند شهرداران گذشته در اعمال مديريت شهري با مشكلاتي روبهرو خواهدبود اما بايد بداند كه براي پيمودن اين راه نياز به گامهاي استوار و نيز ارادهاي قوي براي مديريت تهران و انجام كارهاي به ياد ماندني در مديريت پايتخت دارد. آقاي حناچي حتما بايد اين آمادگي را داشتهباشد كه از ناحيه برخي نهادهاي مخالف گفتمان اصلاحات با مشكلات جدي روبهرو خواهد شد؛ به عبارت ديگر حناچي با صدور و سپس تنفيذ حكمش از همان آغاز كار بر سر دوراهي است. اداره پايتخت بر اساس منافع و مصالح مردم ابرشهر تهران و در چارچوب قوانين و مقررات علمي يا تسليم و تن دادن به هر خواسته و مطالبه سياسي، فرهنگي و اجتماعي.از سوي ديگر نيز ضمن اميدواري به تداوم اين مديريت آقاي حناچي نبايد در توهم همكاري بيشايبه همه دستگاهها، حتي دولت آقاي روحاني گرفتار شود. بهترين راه براي «پيروز حناچي» حفظ هويت و حيثيت خود و اعضاي شوراي شهر تهران و اعمال يك مديريت علمي و صد البته ايجاد يك نظام افكارسازي عمومي براي بيان برنامههاي خود و موانع پيش رو است.
حضور مرموز قطريها
انتخابي كه از همان دقايق ابتدايي اعلام رسمياش تبديل به سوژه كاربران فضاي مجازي شد. با انتخاب اين بازيكن به عنوان برترين فوتباليست آسيا، همه ذهنها دوباره رفت سمت لابيها و دلارهاي قطري. مساله سر اتهامزني بيجا نيست. واقعا بايد از كنفدراسيون فوتبال آسيا پرسيده شود كه انتخاب يك مدافع چپ كه به هيچ موفقيت قابل ذكري در سال گذشته دست پيدا نكرده به چه عنوان صورت گرفته. بازيكني كه نه در عرصه باشگاهي و نه در عرصه ملي حضوري چشمگير نداشته. تيم باشگاهياش نه قهرمان ليگ قهرمانان شده و نه حتي راهي فينال شده و حتي در ليگ ستارگان قطر هم قهرمان نشده! تيم ملي قطر هم كه وضعيتش مشخص است. به نظر ميرسد، قطريها كه قرار است جامجهاني 2022 را برگزار كنند به هر طريقي كه شده در پي كسب اعتبار و آبرو براي فوتبال كشورشان در سالهاي منتهي به جام جهاني هستند و در مراسمي كه به حق، هيچ قطرياي نبايد در آن جايزهاي ميبرد، موفق شدند معتبرترين و پربُردترين جايزه مراسم را بربايند. البته شايد هم AFC حس كرده كه اگر اين جايزه را نيز به ژاپنيها بدهد، چشمباداميها خيلي دور برميدارند و بهتر است شخص ديگري به عنوان بهترين بازيكن سال آسيا انتخاب شود. بازيكني كه بنابر نقل قولهاي غيررسمي از مراسم، خودش هم از انتخابش متعجب شده بود!
غبار سياستزدگي بر پيكره كلي كشور
در سازمان ملل هم گروههايي مثل حزبالله به عنوان گروه تروريستي مطرح نيست. براي همين لازم است كه نگاههاي سياسيون در داخل اولا نسبت به موضوعات و اتفاقات بينالمللي جنبه تخصصي و علمي به خود بگيرد و نبايد ورود غيرتي و احساساتي به موضوعات داشت و تصور كرد كه دشمن هميشه مدام در حال سناريونويسي براي ما است. واقعيت اين است كه نظام بينالملل به سمت تكثرگرايي و چند قطبي در حال حركت است و در اين فضا نقش نهادهاي غيردولتي چهبسا در بعضي از مواقع بيش از نهادهاي رسمي دولتي است. با اين نگاه بهتر ميتوانيم از مزيتها و فرصتهاي بينالمللي براي اقتصاد و صنعت كشورمان بهرهگيريم. تجربه نشان داده كه نگاه سوءظني به بيرون از مرزها هميشه براي ما هزينه به بار آورده است.براي مثال در بخش ورزش و به خصوص عرصه فوتبال به وضوح نظارهگر، روزمرگي، توقف و سيكل ناكامي هستيم. در حالي كه همين همسايگان نزديك ما در آسيا، در اين بخش از ورزش به پيشرفتهاي بسيار مهم رسيدهاند و توانستهاند حتي در عرصه جهاني نام و نشاني براي خود ايجاد كنند. اين كشورها به راحتي پذيراي دنياي بيرون و بهرهگيري از استعدادهاي خارجي براي بالفعل در آوردن ظرفيتهاي بوميشان شدهاند. در حالي كه ما درداخل كماكان نگاه غيرتي به موضوعات ورزشي داريم و اينكه ما نيازي به مربيان هوشمند خارجي نداريم و خود در داخل ظرفيت بالايي داريم. اين نكته را بايد پذيرفت كه دنياي امروز، دنياي بدون مرز است و براي زيستن در اين عرصه، نياز به بينالمللي شدن داريم.